پیروی کورکورانه!
فلسفه احکام (2)
![1](https://img.tebyan.net/big/1387/01/209251190185561991211916271061739136219159.jpg)
چرا در مسائل دینى تقلید مىكنیم؟
اساس زندگى روى دو پایه محكم و اساسى استوار است وآن دو پایه عبارت است از «دانستن» و «به كار بستن» و به كار بستن نیز به دانستن نیازمند است، روى همین اصل نخستین قدم زندگى از دانستن شروع مىشود.
اینجاست كه یكى از غرایز انسان وى را امداد مىكند و راه و رسم زندگى و كمال و سعادت را به روى او باز مىكند و آن غریزه «اقتباس» و «تقلید» است. همه مىدانیم كه كودك در اثر همین غریزه (تقلید) كم كم حرف زدن و آداب نشست و برخاست را از پدر و مادر یاد گرفته و هر روز مرحلهاى از مراحل زندگى را طى مىكند و هر چه بزرگتر مىشود به فراگرفتن علوم و افكار دیگران و پیروى از آنان توجه بیشترى پیدا مىكند تا رفته رفته با موجودات این عالم آشنا شود و به وظایف خود پى ببرد.
ولى در اینجا یك نكته اساسى وجود دارد كه لازم است مورد توجه قرار گیرد و آن این است كه تقلید و پیروى از افكار و روش دیگران بطور كلى صحیح نیست، بلكه تقلید داراى اقسامى است:
1- تقلید جاهل از جاهل: ناگفته پیداست كه این قسم از تقلید، علاوه بر این كه انسان را در زندگى سعادتمند نمىكند او را به سقوط و بدبختى مىكشاند، ولى متاسفانه در اجتماع ما بسیارند افرادى كه كوركورانه از اخلاق و روش ملل دیگر تقلید مىكنند. اینها علاوه بر این كه در تشریفات زندگى از قبیل لباس پوشیدن و غذا خوردن و نامگذارى فرزند و تقلید مىكنند، در اشاعه منكرات و طرز عقیده و اخلاق نیز تحت عناوین مختلف فریبنده - با این كه مفاسد این نوع تقلید معلوم و روشن است - كوركورانه از آنها تقلید مىكنند؛ همین نوع تقلید است كه درباره آن شعر معروف گفته شده است:
خلق را تقلیدشان بر باد داد اى دو صد لعنت بر این تقلید باد!
* * * * * * * *
2- تقلید عالم از جاهل: روشن است كه این قسم از تقلید از قسم اول بدتر و خطرناكتر است؛ زیرا عالم باید طبق علم و دانش خود قدم بردارد تا به مسؤولیت خود عمل كرده باشد و این زشتترین انواع تقلید است كه شخص دانایى در زندگى از معلومات خود استفاده نكند و كوركورانه دنبال دیگران برود.
* * * * * * * *
3- تقلید عالم از عالم: مسلما عالم در آن رشته كه متخصص و صاحب نظر است نباید از همپایه خود تقلید كند بلكه باید به تشخیص خود عمل نماید و لذا فقها مىگویند: كسى كه به مرتبه اجتهاد رسیده است باید به اجتهاد خود عمل كند. البته این منافات ندارد كه در مسائل علمى، با دانشمندان دیگر مشورت و تبادل نظر به عمل آورد، بلكه منظور این است كه دانشمند در اتخاذ تصمیم باید استقلال فكر خود را حفظ كند و بى مطالعه تسلیم نظرات دیگران نشود.
* * * * * * * *
4- تقلید جاهل از عالم: این قسم تقلید را منطق صحیح عقل و فطرت ایجاب و اقتضا مىكند، بر اثر همین منطق و فطرت است كه ما براى ساختن عمارت به سراغ معمار و بنا و در دوختن لباس به سراغ خیاط و هنگام بیمارى به دنبال طبیب مىرویم. خلاصه عقل و فطرت، ما در هر رشتهاى به كارشناس ومتخصص آن رشته ارجاع مىكند.
همین منطق است كه در تعلیمات دینى و قوانین الهى مردم را به پیروى از فقها كه در تشخیص احكام الهى مهارت دارند وادار مىكند. فقهایى كه سالیان دراز با استعداد سرشار خود در راه علم و دانش قدم برداشته تا به مقام شامخ اجتهاد رسیدهاند؛ یعنى، قوانین الهى را مىتواند از مدارك اصلى آن استخراج و استنباط كنند و در دسترس مردم بگذارند.
در اینجا از این نكته نباید غفلت كرد كه علوم بشرى داراى رشتههاى متعددى است و ممكن است یك فرد در عین حال كه در یك رشته مهارت فوق العادهاى دارد، از رشته دیگر اصلا و ابدا اطلاعى نداشته باشد و لذا باید در آن رشتهاى كه وارد نیست به متخصص و كارشناسان رجوع كند و از گفته آنها پیروى نماید.
مثلا شخصى كه در علوم فضایى متخصص است مریض مىشود، ناچار باید به طبیب متخصص در امراض بدن مراجعه كند، گرچه این فرد در علوم فضایى متخصص است ولى با بیماریها و روش معالجه آنها آشنا نیست، ناگزیر به طبیب مراجعه مىكند و طبیب دستور مىدهد كه چند عدد از فلان قرص باید بخورد و فلان آمپول را باید تزریق كند، متخصص علوم فضایى بدون چون و چرا از گفته طبیب پیروى مىكند و هیچ گاه از او دلیل نمىخواهد.
با در نظر گرفتن این مثال روشن مىشود كه چرا باید همه مردم از گفته مجتهد پیروى كنند - گرچه متخصص باشند - زیرا یك نفر فقیه هم در رشته خودش متخصص است؛ او در چندین علم كه پایه اجتهاد و فقاهت مىباشد - صرف، نحو، لغت، كلام، منطق، تفسیر، رجال، درایه، حدیث و اصول فقه - متخصص است.
شما كتابى كوچك و كم حجم به نام رساله مىبینید و شاید ندانید كه این رساله محصول عمر یك فقیه است كه با زحمتهاى طاقت فرسا و خون دل تهیه كرده و در دسترس مردم گذارده است. اجتهاد كار آسانى نیست، اجتهاد یعنى اطلاع بر كلیه قوانین الهى كه در تمام شؤون زندگى فردى و اجتماعى دخالت مستقیم دارد.
ذكر این نكته لازم است كه تقلید و پیروى از مجتهد در فروع دین است نه اصول دین؛ زیرا مسائل اصولى مانند شناخت خدا و پیامبران ریشه و پایه مكتب محسوب مىشود و آنها را حتما باید از روى دلیل و منطق دانست، اما پس از پذیرفتن این اصول از روى دلیل و منطق، مىتوان در احكام فرعى كه فهم آنها از منابع دینى - مانند قرآن و حدیث و دلایل دیگر - احتیاج به اطلاع از علوم مختلف و تخصص دارد، به مجتهدان كه متخصصان این مسائل هستند مراجعه كرد.(1)
* * * * * * * *
ادامه دارد ...
پىنوشت:
1. پاسخ به پرسشهاى مذهبى - نویسندگان: آیات عظام ناصر مكارم شیرازى و جعفر سبحانى
![مشاوره](https://img.tebyan.net/ts/persian/QuestionArticle.png)