تبیان، دستیار زندگی
- مقدمه - خشونت در تلویزیون - آسیب های برنامه های خشن تلویزیونی - كلام آخر مقدمه : تلویزیون در دنیای امروز گسترده ترین رسانه است به گونه ایی كه حتی كامپیوتر و شبكه جهانی اینترنت هم نتوانسته رقیب قدرتمندی برای آن  باشد. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تلویزیون : دشمنی در خانه

-مقدمه-خشونت در تلویزیون

-آسیب های برنامه های خشن تلویزیونی-كلام آخر

مقدمه :تلویزیون در دنیای امروز گسترده ترین رسانه است به گونه ایی كه حتی كامپیوتر و شبكه جهانی اینترنت هم نتوانسته رقیب قدرتمندی برای آن  باشد. در كشور ما نیز همانند الگوی جهانی ، تلویزیون فرا گیرترین رسانه است. امروزه این رساله تا دورافتاده ترین روستاها راه یافته و آنتن های كج و كوله آن را می توان بر فراز آپارتمان های مرتفع تهران تا خانه های پست و كوتاه روستاها مشاهده كرد. از اینروست كه می توان تلویزیون را به یك دانشگاه وسیع با مخاطبانی در طیف های  مختلف در نظر آورد. هم اینك از كودكان نوپا كه تصویرهای شاد و رنگارنگ و آهنگ های تند پیام های بازرگانی آنها را مقابل صفحه تلویزیون میخكوب می كند تا پیرمردان و پیر زنان مخاطب تلویزیون هستند ، هر خانم خانه داری در اولین كار روزانه خود تلویزیون را روشن می كند و در خلال پرداختن به كارهای منزل گوش و چشم به برنامه های آن می سپارد . هر كودك و نوجوانی كه از مدرسه به خانه می رسد ، انجام تكالیف خود را با برنامه های تلویزیونی هماهنگ می كند. شاید برخی خوانندگان خرده بگیرند كه رسانه های دیگری از قبیل كامپیوتر، شبكه جهانی  اینترنت و ماهواره نیز پر كننده اوقات مردم هستند. بله،  ولی در چه طیف و سطحی؟ آنچه ما در نظر می آوریم رفتار اكثریت مردم جامعه ماست. به هر روی اینك نه تنها در كشور ما كه در تمام دنیا تلویزیون به مثابه عضوی از یك خانواده تلقی می شود نه وسیله ایی از وسائل خانه. اینها كه بر شمردیم ، مسئولیت تهیه كنندگان برنامه های تلویزیونی و مدیران پخش شبكه ها را صد چندان می كند.

خشونت در تلویزیون:" تماشای تلویزیون مقدار معتنابهی ازمتوسط وقت كودكان را به خود اختصاص می دهد(1)" واین اوقات برای كودكان پیش از دبستان بیش از دبستانی ها و در ایام تعطیلات سال نو و تابستان بیش از ایام مدرسه است. زنان خانه دار ، كودكان و بازنشستگان  در بین گروههای سنی مختلف بیشترین وقت را صرف تماشای برنامه های تلویزیونی می كنند و در این میان تاثیرپذیری كودكان بیش از گروههای سنی دیگر است. زمانی برنامه های خاص كودكان كه از دو شبكه یك و دو پخش می شد داستان هایی از زندگی جاری كودكان مانند "حنا دختری در مزرعه" ، "با خانمان" ( داستان دختری به نام پرین ) و "بولك  و لولك " بود ولی اینك كارتون های كودكانه ای كه هر روز از شبكه های تلویزیونی بعنوان برنامه های خاص این گروه سنی پخش می شود، " دی جی مون ها"  و انواع دیگر كارتون های خشنی است كه دو گروه با ابزار جنگی عجیب و غریب بدون هیچ دلیل مشخصی درحال جنگ دائمی با یكدیگر هستند. ساده ترین كارتون كودكانه و مورد توجه تمام گروههای سنی، كارتون " تام وجری"  است. موش و گربه ایی كه به بهانه های ساده انواع اعمال خشنونت آمیز را به كار می برند تا یكدیگر را از میدان به دركنند.

برنامه های كودك در تلویزیون ما( البته آن دسته از برنامه های خریداری شده از شركتهای خارجی) آكنده از خشنونت و جنگ های بی دلیل است. كه هیچ كدام از طرفین مخاصمه نه شر و نه خیراند. چه اگر چنین بود، نابودی شر و پایداری خیر تا حدودی ذهن كودك و نوجوان بیننده را در برابر خشنونت ارائه شده توجیه یا محافظت می كرد. متاسفانه برنامه های خشن تلویزیونی در طی سالیان اخیر منحصر به برنامه كودك نیست و سریال ها و فیلم های سینمایی نیز آكنده از رفتارهای پرخاشگرانه شده است ، و در ایامی چون تعطیلات نوروز كه عده كثیری از هموطنانمان اوقات فراغت خود را در پای گیرنده های تلویزیونی صرف می كنند و مدیران این رسانه هم برای پر كردن اوقات فراغت مردم برنامه های این رسانه را افزایش می دهند، به یكباره تلویزیون آكنده از فیلم های سینمایی  خشن و پر زد وخورد می شود. این میزان خشنونت در برنامه های نوروزی كه قرار است اوقات خوشی را به بینندگان خود هدیه كند، نه تنها هدف اولیه را تامین نمی كند، بلكه اثرات و ز یان هایی را به ویژه برای كودكان و نوجوانان به همراه می آورد.

آسیب های برنامه های خشن تلویزیونی :بزرگسالان به دلیل قوه تمیز خیال از واقعیت از اینگونه برنامه ها آسیب روانی دریافت نمی دارند ولی " اطفال به ویژه كودكان پیش دبستانی، به روشنی قادر به تمایز بین خیال و واقعیت نیستند و با شدت بیشتری از صحنه های پرخاشگرانه متاثر می شوند(2)" .  پژوهش های متعدد نشان داده اند كه تائید پذیری كودك و نوجوان از برنامه های خشن امری اجتناب ناپذیر است" نیرومندی رابطه خشنونت مشاهده شده در تلویزیون با رفتار پرخاشگرانه مانند رابطه كشیدن سیگار با سرطان ریه است(3)"

امروزه سلامت روانی كودكان و نوجوانان نه تنها در كشورما بلكه در سرتاسر دنیا در پای منفعت طلبی شركت های فیلم سازی قربانی می شود. چرا كه " خشنونت در برنامه های تلویزیونی به تجارتی پر سود برای تولید كنندگان فیلم ها تبدیل شده است(4)"

كودكان روش های زندگی، سیستم های ارزشی، واكنش به تحریكات محیطی و دیگر ویژگی های انسانی را از پیرامون خود می آموزند و تلویزیون یكی از عوامل آموزنده  در دسترس كودكان است. " تلویزیون تاثیر عمده ایی بر زندگی كودكان دارد، اما این اثر در یك زمینه اجتماعی بزرگتر ظاهر می شود ، هیچ كودكی در خلاء تلویزیون  تماشا نمی كند. اعضای خانواده ، همسالان ، ارزش های اجتماعی و فرصتهای تربیت و تحول، در تاثیر پذیری كودكان از برنامه های خشنونت آمیز تلویزیون نقش دارند(5). به عبارت دیگر آن دسته از كودكانی كه در محیط های ناآرام و پر تنش زندگی می كنند تاثیر بیشتری از برنامه های خشن تلویزیون دریافت می دارند ولی این بدان معنا نیست كه كودكان رشد یافته در خانواده های آرام از این تاثیر مبرا هستند. " همانطور كه كودكان مهارت های شناختی و اجتماعی را از طریق مشاهده عملكرد والدین، خواهران، برادران، هم كلاسی ها و معلمان خود می آموزند با تماشای برنامه های خشونت آمیز تلویزیون یاد می گیرند كه پرخاشكرانه رفتار كنند(6)" به عبارت دیگر فیلم ها و كارتون های خشن نه تنها كودك را سرگرم نمی كنند بلكه به او یك شیوه زندگی و عكس العمل را می آموزند.

امروزه نقاشی های بسیاری از كودكان به ویژه پسران آكنده از رنگ های تند و صحنه های زد و خورد است. كودكان بازی های خود را براساس كارتون ها و یا فیلم های تاثیر گذار تلویزیون طراحی می كنند. نیم نگاهی بر بازی های كودكان خانواده این تاثیر عمیق و هولناك را آشكار می سازد.و دیر نخواهد بود كه این تاثیر در كودكان پا را از صفحه نقاشی بیرون نهاده و به زندگی جاری كودكان ، نوجوانان وجوانان وارد شود . " كودكان رفتار ضد اجتماعی را از طریق مشاهده برنامه های خشونت آمیز می آموزند. به عبارت دیگر، با تماشای شخصیت های تلویزیونی مورد علاقه كه به گونه خشنونت آمیز رفتار می كنند این امكان وجود دارد كه بینندگان جوان با بازیگران همانند سازی كنند(7)"

به ویژه در اغلب فیلم های خشن سینمایی فرد مزدور كه به اعمال خشونت آمیز و قتل و خیانت دست می زند در خلال و یا پایان فیلم پاداش و یا مزدی دریافت می دارد این مسئله یعنی" مشاهده افرادی كه با انجام رفتار پرخاشگرانه و خشونت آمیز به پاداش می رسند بر رفتار كودكان مشاهده كننده تاثیر دارد" و آنان را به تقلید از رفتار بازگیر فیلم ترغیب می كند.

كلام آخر :به هر روی تاثیر پذیری كودكان و نوجوانان (به ویژه  پسران)  ، از برنامه های خشونت آمیز تلویزیونی انكار ناپذیر است. ولی این تاثیر همواره یكسان نیست برخی كودكان اندك مدتی بعد از دیدن اینگونه برنامه ها مبادرت به اعمال پرخاشگرانه می كنند و در برخی دیگر پتانسیل گرایش به رفتارهای قانون گریز و ضد اجتماعی در سنین جوانی و بزرگسالی افزایش می یابد. " كودكان از سنین خیلی پایین حتی از دو سالگی از رفتار پرخاشگرانه تقلید می كنند... و تاثیر مشاهده خشونت در 8 سالگی عمیق تر و پایدارتر از 19 سالگی است" چرا كه در این سنین مرز مشخصی میان خیال و واقعیت در ذهن كودك وجود ندارد و كودك بر خیالی و ساختگی بودن  صحنه های فیلم آگاهی نداشته، آنها را واقعی تصور می كند، وهرچه صحنه واقعی تر قلمداد شود تاثیرپذیری بیننده كم سال شدت می یابد .

در خلال این برنامه ها كودك دنیا را آكنده از ترس ، وحشت و ناامنی می یابد و باز هم درهمین فیلم ها می آموزد كه یگانه راه زندگی كردن در این دنیای سراسر وحشت ،  توسل به خشونت است." نمایش خشونت، اعتقادات و ارزشهای كودك را زیر تاثیر خود می گیرد كودكانی كه از طریق تلویزیون برنامه های خشونت آمیز زیادی را مشاهده می كنند به احتمال بیشتر بر این اعتقاد هستند كه رفتار پرخاشگرانه شیوه قابل قبولی برای حل تعارض هاست. علاوه بر این، كودكانی كه خشونت بیشتری در تلویزیون مشاهده می كنند در تعامل با دیگران منتظر پرخاشگری از جانب آنها هستند و همواره دنیا را محل خطرناكی می بینند" از تمام آنچه گفته شد چنین بر می آید كه فیلم ها و برنامه های خشن تلویزیونی تاثیری مخرب و دراز مدت بر كودكان دارد و با توجه به این مطلبباید از مدیران تهیه فیلم های خارجی صدا و سیما و مدیران پخش شبكه ها پرسید كه با چه مجوزی طیف وسیعی از كودكان و نوجوانان این كشور را در معرض زهرآلوده ترین تیرها قرار می دهند.

چگونه است كه ما در سطح كلان با سیاست های استعماری امریكا مخالفت می كنیم ولی در سطوح خرد ، محصولات فرهنگی آن كشور را در ایام نوروز و غیر آن از صدا و سیمای كشورمان پخش می كنیم. این دوگانگی عمل و شعار از كجا نشات می گیرد؟  فیلم های آمریكایی خشن كه متاسفانه با جذابیت های تصویری، جلوه های ویژه تاثیر گذار و سرعت تصاویر خود تاثیری دو چندان بر اذهان بینندگان می گذارد آیا جدای از سیاست های امپریالیستی آن كشور است؟

در روزهای پایانی نوروز فیلمی با عنوان "واكنش" از شبكه دو سیما پخش شد كه مجادله و كشمكش میان چند گروه قاچاق مواد مخدر را به نمایش می گذاشت وجالب آنكه پلیسی كه در این فیلم بعنوان مجری قانون معرفی می شد نمونه كامل بلاهت بود و تنها نتیجه ایی كه می شد از این فیلم دریافت كرد آن بود كه :  قاچاق اعم از قاچاق دارو، اسكناس جعلی و مواد مخدر بسیار هیجان آور و سرگرم كننده است. آیا مسئولان پخش صدا و سیما نیاندیشیدند كه نوجوان شیفته هیجان ، نوجوانی كه در آرزوی زندگی مرفه در سایه قدرت مالی بسیار است با دیدن این فیلم قاچاق مواد مخدر را یك ارزش تلقی خواهد كرد. این مطلب جدای از صحنه های به قتل رساندن افراد است كه در این فیلم به سادگی صحنه های خوردن و آشامیدن به نمایش در می آمد والقاء كننده خشونت بود. این فیلم تنها یك نمونه از 60 فیلمی است كه در ایام نوروز از شبكه های یك، دو، سه و شبكه استانی تهران به نمایش در آمد و خیل عظیم كودكان، نوجوانان و بزرگسالان تماشاگر آن بودند.

این همه لزوم ایجاد یك شورای روانشناسی را در صدا و سیما الزامی می نماید تا این شورا فیلم های داخلی و خارجی را از حیث آسیب های احتمالی آن طبقه بندی كرده و در نهایت مجوز پخش بدهند. در اینصورت بسیاری از فیلم های كنونی كه از صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می گردد، بر روی آنتن نخواهد رفت.

وظیفه صدا و سیما آموزش و پیشگیری است. آموزش به والدین كه چگونه با كودكان خود در برابر برنامه های آسیب زا رفتار كنند و پیشگیری از پخش برنامه های آسیب زا ؛ مسئولان محترم رسانه ملی به خاطر داشته باشند كه تلویزیون تنها سرگرمی بسیاری از كودكان سرزمین ماست. بسیاری ازكودكان ایرانی دسترسی به امكانات ورزشی مطلوب ندارند، بسیاری از آنان كامپیوتر شخصی ندارند، بسیاری از آنان از ابتدایی ترین حقوق یك كودك محرومند. این كودكان یا در كوچه ها با یك توپ پلاستیكی بازی می كنند و یا پای تلویزیون، محصولات فرهنگی!! آن رسانه را می بلعند و الگوی رفتاری، سیستم ارزشی و نوع نگرش خود به دنیا و زندگی را از این طریق دریافت می دارند. گاه آن رسیده است كه رسانه ملی را چهره های منحصراً فرهنگی و نه سیاسی اداره كنند تا شاهد پخش چنین فجایعی از صدا و سیمای كشورمان نباشیم.

منبع: نشریه پژوهش و سنجش 15و16