موسسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان

روزی خواهی آمد و من سنگفرش خیابان ها را با گلاب می شویم؛ گلاب گل های محمدی که با دست هایم چیدم. ..

ماهی سرخ تنگ بلور دلم هوای تو را دارد یا مهدی (عج)، هوای رسیدن و دریایی شدن...

تاریخ را ورق می زنم....

آقای من! نمی دانم این چندمین جمعه است که می آید و تو حضورنداری! ...

پر می کشم و تا حضورت می آیم. می خواهم دست های سخاوتت را در برابرم بگیری تا در آن ها لانه کنم ...

بی تو غریبم، با همه چیز، با همه کس حتی با خویشتن خویش! ...

بلد هستم بچرخم مثل باران...

باز هم مانند هروز رو یپله ...

به تو نامه می نویسم، نشان خانه ات را نمی دانم....

صدای زمزمه های حضور را در میان بغض های هر شبم می شنوم. ولی تمام جعه های خوب من تهی زآمدنت.

کنار جاده نشسته بود و تو دلش با خدا حرف می زد اما چیزی به زبان نمی آورد. خسته و غمگین به نظر می رسید. نه دلی برای رفتن داشت نه جایی برای ماندن.

فضیلت شب نیمه شعبان بیشتر از آن است که ذکر شود.

حضرت محمد(ص) خیلی مهربان و خوش رفتار بودند. تا آن جا که به ایشان می گفتند پیامبر مهربانی. هر کس هر غم و مشکلی داشت می رفت پیش پیامبر(ص) تا مشکلش رفع بشود.

خدایا توفیق طاعت و عبادت و دوری از گناه و نیت پاک و شناخت حرمت و عزت و احترام را روزی ما کن.

ای فرزند احمد! آیا راه ملاقات و دیداری به سوی تو هست؟ پس کی آن زمان فرا می رسد که ما از فیض وجود تو بهره مند گردیم؟

خداوندا ! مرا درآنچه تورا ازمن خشنود می سازد و یاد مرا در میان مردمان نیک می گرداند ، کامیاب نما .

از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام گل کرد خار خار شب بی قراری ام

دیشب بابا همه رو جمع کرد و گفت که کارتون دارم. همه یعنی من و مامان و خواهرم مینا. بابا هم یه جورایی خوشحال بود و هم نگران.

و هیچ ظلمت با نور مساوی نخواهد بود و هرگز آفتاب و سایه هم رتبه نباشند. (سوره‌ی فاطر آیات ۲۰ و ۲۱)

امروز صبح وقتی بابا برای خواندن نماز صبح صدایم کرد هر چه قدر تو رختخوابم غلت خوردم نتونستم از جام بلند بشم و پیش خودم گفنم بابا که رفت پس دیگه برای چی بلند بشم؟