رهنمودهاى تربیتى از امام عسكرى علیه السلام
عصر خفقان
بنىعباس با شعار حمایت از اهلبیت علیهمالسلام و احقاق حق آنان و با استفاده از شرایط خاص موجود، به قدرت رسیدند و در این راستا خونهاى زیادى به زمین ریخته شد. ابومسلم خراسانى در راه استقرار حكومت عباسیان، تعداد زیادى از مردم را كشت و طبق گفته بعضى مورّخان این تعداد، بالغ بر ششصد هزار نفر بوده است.1
آنان كه با این شعار، به حكومت رسیدند، وقتى به هدف خود نائل شدند، از هیچ جنایتى نسبت به ائمه علیهمالسلام و شیعیان فروگزار نكردند.
طبعاً شهادت امامان علیهمالسلام از زمانى كه بنىعباس در مصدر امور بودند، به دست آنان بوده و علویان هم در فشارهاى شدیدى قرار داشتند و شرایط امام عسكرى علیهالسلام هم از این قاعده مستثنى نمىباشد. بنىعباس به خاطر ترس از آن حضرت و علویان، ایشان را در تنگناهاى مختلفى قرار داده بودند؛ از جمله سكونت اجبارى آن حضرت در شهر سامرّا و منطقه نظامى (عسكر). لذا به وى و پدرش امام هادى علیهالسلام «عسكریین» مىگویند.2
از سویى دیگر، امام ناگزیر بود روزهاى دوشنبه و پنج شنبه در كاخ و دربار عبّاسى حاضر شود.3
این محدودیت، شامل اصحاب و شیعیان حضرت هم مىشد. على بن جعفر از «حلبى» روایت كرده است:
«در عسكر جمع شدیم و روزى كه حضرت از خانه خارج مىشد، منتظر ماندیم تا او را زیارت كنیم. اما دستور كتبى حضرت صادر شد كه: «كسى بر من سلام نكند و حتى كسى با دست، مرا نشان ندهد و به طرف من اشاره نكند، چون جان شما در خطر است.»4
این، سیمایى است از وضعیت حاكم بر زندگى امام و شیعیان در زمانى كه جان امام و دوستداران او حتى با سلام كردن یا اشاره به امام، در خطر بوده است. لذا ارتباط هریك با دیگرى باید به صورت غیرعلنى ایجاد مىشد.
داود بن اسود ـ كه عهدهدار آماده كردن حمّام امام بوده است ـ مىگوید:
مولایم ابومحمّد علیهالسلام مرا خواست و چوبى گرد و بلند، كه شبیه پاشنه در بود و دست را پُر مىكرد، به من داد و فرمود: این را به نزد «عَمْرى» ببر. من راه افتادم و در بین راه به سقّایى برخورد كردم كه استرى همراهش بود و این استر، مزاحم مسیر و راه من بود. سقّا گفت: بر استر بانگ بزن تا حركت كند. من چوب را بلند كرده، استر را زدم و چوب شكست. به محلّ شكستگى چوب نگاه كردم و دیدم در آنجا نامههایى قرار دارد، به سرعت چوب را در آستین خود مخفى كردم...5
از این مطلب مىتوان فهمید كه شرایط و محدودیتهاى ایجاد شده، باعث مىشد كه امام علیهالسلام چنین تمهیداتى را براى ایجاد ارتباط و رساندن پیام به یاران خود، بیندیشد.
دوران امامت آن بزرگوار، معاصر سه تن از خلفاى عباسى بود؛ معتزّ، مهتدى و معتمد. گرچه اقامت اجبارى امام در سامرّا، خود به نوعى حبس مىباشد، اخبارى وجود دارد كه آن حضرت در دوران هریك از این خلفا، مدّت زمانى را در زندان به سر برده است.6
در زمان خلافت مهتدى ـ كه در تاریخ، از عملكرد معتدل وى سخن به میان آمده و از روش حكومتىاش تعریف شده است ـ 7 مدتى، امام در زندان وى به سر برده است و حتى او، تصمیم بر به شهادت رساندن آن حضرت داشته كه مرگ وى، به او اجازه چنین كارى را نمىدهد.8
امام عسكرى علیهالسلام و مكارم اخلاقى
از آنجا كه «امام»، در واقع پیشوا و مقتداى انسانهاست و وظیفه هدایت و ارشاد را به عهده دارد و باید معارف اصیل و ناب الهى را بر مردم بشناساند، امام عسكرى علیهالسلام نیز این امر مهم را، با توجّه به شرایط ویژه و محدودیتهاى موجود، به بهترین نحو به انجام رسانید.
از آن حضرت علاوه بر روایات فقهى، روایات زیادى باقى مانده است كه مشتمل بر مباحث اعتقادى و اخلاقى مىباشد كه به بعضى از آنها مىتوان اشاره نمود.
ویژگىهاى شیعه
حضرت به شیعیانش مىفرماید:
«اوصیكم بتقوى اللّه، و الورع فىدینكم، والاجتهاد للّه، و صدق الحدیث، واداءالامانة الى من ائتمنكم من برّ او فاجر، و طول السّجود، و حسن الجوار، فبهذا جاء محمّد صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، صلّوا فىعشائرهم و اشهدوا جنائزهم، و عودوا مرضاهم و أدّوا حقوقهم9؛ شما را سفارش مىكنم به تقواى الهى و پارسایى در دین خود و كوشش در راه خدا و راستگویى و اینكه امانت هركسى را كه به شما امانتى سپرده است، به او بازگردانید چه آن شخص، نیكوكار باشد یا تبهكار. و سجدهها را طولانى كنید و (براى همسایگان خود) همسایگان خوبى باشید ـ كه محمّد صلىاللهعلیهوآلهوسلم این چیزها را آورده است ـ و در قبیلههاى آنان (اهل سنّت) نماز گزارید، در تشییع جنازههاىشان حاضر شوید و مریضان آنان را عیادت و حقوقشان را ادا كنید.»
سپس در توضیح مىفرماید:
«فانّ الرجل منكم اذا ورع فى دینه و صدق فى حدیثه و ادّى الامانة و حسن خلقه مع الناس، قیل هذا شیعىٌّ فیسرّنى ذلك. اتّقوا اللّه و كونوا زیناً و لاتكونوا شیناً، جرّوا الینا كلّ مودّة و ادفعوا عنّا كلّ قبیح، فانّه ما قیل فینا مِنْ حُسْنٍ فنحن اهله، و ما قیل فینا مِنْ سُوءٍ فما نحن كذلك10؛ اگر كسى از شما در دینش ورع داشته و راستگو باشد و اداى امانت كند و با مردم خوش رفتار باشد، مىگویند: «این، یك شیعه است.» و همین مسأله، من را شادمان مىكند. از خدا بترسید و تقواى الهى را پیشه خود سازید (و با اعمالتان) زیور و زینت براى ما باشید و مایه زشتى (و بد نامى) ما نباشید. هرگونه دوستى را براى ما جلب كنید و هر بدى را از ما دور سازید. زیرا هر خوبى كه در حقّ ما گفته شود، سزاوار آنیم و هر بدى كه در حقّ ما گفته شود، شایسته آن نیستیم.»
و در انتها مىفرماید:
«اكثروا ذكراللّه و ذكر الموت و تلاوة القرآن و الصّلوة على النبى صلىاللهعلیهوآلهوسلم ...؛11 بسیار خدا را به یاد داشته باشید و نیز یاد مرگ را. زیاد قرآن تلاوت كنید و بر رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم صلوات بفرستید. چه اینكه اینها امورى هستند كه طبعاً موجب رعایت توصیههاى فوق مىشود.»
همچنین مىفرماید: «اورع النّاس من وقف عندالشّبهة، اعبد النّاس من أقام علىالفرائض، ازهد النّاس من ترك الحرام؛ اشدّ النّاس اجتهاداً من ترك الذّنوب12؛ پارساترین مردم كسى است كه در شبهات، درنگ كند، عابدترین مردم كسى است كه واجبات الهى را انجام دهد، زاهدترین مردم كسى است كه از كارهاى حرام بپرهیزد و كوشاترین مردم كسى است كه گناهان را ترك كند.»
ارزش تفكّر
«لیست العبادة كثرة الصیّام والصّلاة، و انّما العبادة كثرة التفكّر فىامر اللّه13؛ عبادت به زیاد روزه گرفتن و نماز خواندن نیست؛ بلكه عبادت این است كه در امر (مخلوقات) خداوند بسیار تفكّر شود.»
و چه دقیق فرموده است! چه اینكه اگر آدمى در خلقت الهى و اینكه از كجا آمده، چرا آمده است، به كجا مىرود و ...؟ تفكّر كند، طبعاً به شناخت خداوند نزدیكتر مىشود و در راستاى همان تفكّر، به وظایف بندگى خود عمل مىكند.
جایگاه مؤمن
«المؤمن بركةٌ على المؤمن و حجّةٌ على الكافر14؛ مؤمن براى مؤمن، بركت است و براى كافر، اتمام حجّت.»
«ما اقبح بالمؤمن أن تكون له رغبة تذلّه15؛ چقدر زشت است براى مؤمن كه دلبستگى به چیزى داشته باشد كه موجب خوارى و ذلّت او شود.»
بهترین ویژگىها
«خصلتان لیس فوقهما شىء: الایمان باللّه و نفع الأخوان16؛ چیزى بالاتر از دو خصلت ایمان به خداوند و رساندن سود به برادران نیست.»
حضرت یارى به برادران را چون ایمان به خداوند، جزء بهترین صفات پسندیده مىشمارد.
بیان شرك
آن حضرت در مورد این كه «شرك» از حسّاسیت و دقّت ویژهاى برخوردار است، چنین گوشزد مىكند: «الاشراك فىالنّاس، أخفى من دبیب النّمل على المسح17 الأسود فى اللّیلة المظلمة18؛ شرك ورزیدن در میان مردم، از حركت مورچه (كه بسیار آرام و نامحسوس است) در شب تاریك بر روپوش سیاه، نهانتر است.»
جایگاه تواضع
تواضع و فروتنى، از صفات پسندیدهاى است كه هر انسانى، حُسن آن را درك مىكند. تعبیر امام علیهالسلام در مورد این صفت پسندیده چنین است:
«اَلتَّواضِعُ نِعْمَةٌ لایُحْسَدُ عَلَیْه19؛ تواضع، نعمتى است كه كسى بر آن رشك نمىورزد.»
آن حضرت در تبیین جایگاه تواضع در فرهنگ اسلامى و ترغیب به آن مىفرماید:
«من تواضع فىالدّنیا لإخوانه فهو عنداللّه من الصّدّیقین و من شیعة علىّ بن ابیطالب علیهالسلام حقّاً20؛ كسى كه در دنیا نسبت به برادرانش متواضع باشد، نزد خداوند از صدّیقین به شمار مىرود و او از شیعیان واقعى على بنابیطالب علیهالسلام است.»
همچنین درباره بعضى از مصادیق تواضع، مىفرماید:
«مِنَ التّواضع، السّلام على كلّ مَنْ تمرّ به و الجلوس دون شرف المجلس21؛ سلام كردن بر هركسى كه از پیش او مىگذرى و نشستن در جایى كه بالاى مجلس نیست، از تواضع و فروتنى است.»
ناهنجارىهاى اخلاقى
در میان آنچه كه از حضرت به ما رسیده، احادیثى وجود دارد كه در آنها به امراض روحى و اجتماعى مردم اشاره شده است.
امام عسكرى علیهالسلام شخص دورو را چنین وصف مىكند:
«بئس العبد، عبدٌ یكون ذاوجهین و ذالسانین، یطرى اخاه شاهداً و یأكله غائباً، اِن اُعطى حسده، و اِن ابتلى خانه22؛ چه بد بندهاى است، آن بنده (خدا) كه دورو و دوزبان است! در حضور برادرش، او را مىستاید و پشت سر او غیبت و بدگویى23 او را مىكند. اگر مورد عطا واقع شود، به او حسد مىورزد و اگر براى او گرفتارى پیش آید، به او خیانت كند.»
آن حضرت، شخص دورو را تقبیح نموده و مصداق آن را توضیح مىدهد و حالات شخص دورو و دو زبان را با دقّت و ظرافت بیان مىكند. و لذا فطرت سالم آدمى بعد از آگاهى از این حالات، از دوروئى بیزار خواهدبود.
حضرت، وضعیت شخص كینهتوز را چنین بیان مىكند:
«أقلّ النّاس راحةً، الحقود24؛ شخص كینه توز، كم آسایشترین مردم است.»
اگر نگاهى گذرا به وضعیت روحى اشخاص كینه توز داشته باشیم، به این واقعیت پى مىبریم كه چنین افرادى همیشه در یك اضطراب روحى قرار دارند و از عدم آرامش و آسایش روحى رنج مىبرند. آنان از روحى سالم و متعادل برخوردار نیستند. و تنها راه رهایى از این رنج و محنت، به فرموده «قرآن و عترت»، گذشت و چشم پوشى از رفتار دیگران است.
امام عسكرى علیهالسلام خشم و غضب، را كلید هر بدى مىداند: «الغضب مفتاح كلّ شر».25
منشأ بسیارى از گناهان، غضب مىباشد و اصولاً خشم با خوشرویى و حُسن خلق، در تعارض است. آن حضرت، با این بیان، ریشه و منشأ بدىها را به ما معرّفى مىكند، تا ما براى درمان بدىها، در فكر راه حلّ اساسى باشیم و علاوه بر توجّه به هریك از بدىها و پرهیز از آنها، آنها را ریشهیابى كنیم.
آن حضرت، شادمانى كردن نزد شخص محزون و غمناك را، بىادبى تلقّى مىكند: «لیس من الأدب، اظهار الفرح عند المحزون»26.
اینها، نكاتى هستند كه در روابط اجتماعى ما با دیگران، بسیار مؤثّر مىباشد و مراعات نمودن آنها تأثیر شگرفى در همدلى، ایجاد محبّت و حفظ دوستىها دارد.
السّلام علیه یوم ولد و یوم یمت و یوم یبعث حیّاً.
پىنوشتها:
1. الكامل فىالتاریخ، ابن اثیر، ج 5، ص 476؛ وفیات الاعیان، ابن خلّكان، ج 3، ص 148.
2. ر.ك: علل الشّرایع، صدوق، ج 1، باب 176، ص 282، مؤسّسة الأعلمى للمطبوعات.
3. مناقب آل ابیطالب(ع)، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 466؛ بحارالانوار، ج 50، ص251.
4. بحارالانوار، ج 50، ص 269.
5. مناقب آل ابیطالب(ع)، ج 4، ص 460 و 461.
6. بحارالانوار، ج 50، ص 314 ـ 311.
7. ر.ك: مروج الذّهب، مسعودى، ج 4، ص 195؛ الكامل فىالتّاریخ، ج 7، ص 245 و 234.
8. بحارالانوار، ج 50، ص 313.
9 تا 11. تحف العقول، حرّانى، ص 362، مؤسّسةالأعلمى للمطبوعات.
12. همان، ص 363.
13. همان، ص 362.
14. همان، ص 363.
15. همان، ص 364.
16. همان، ص 363.
17. نوعى پوشش است. ر.ك: مجمع البحرین، ج 2، ص 414.
18. تحف العقول، ص 361؛ كشف الغمّه، ص 420.
19. تحف العقول، ص 363.
20. احتجاج، طبرسى، ج 2، ص 267، كتابفروشى مصطفوى.
21 و 22. تحف العقول، ص 362.
23. «یأكله غائباً» كنایه از غیبت است، چنانكه در آیه 12 سوره حجرات آمده است.
24. تحف العقول، ص 363.
25. همان، ص 362.
26. همان، ص 363.
منبع:
مجله كوثر، شماره 60، حسین مطهّرى محبّ