بیوك وطنخواه، یك پرسپولیسی اصیل
ایسنا-گفتوگو با پیشكسوتان فوتبال و كشتی كه هر دو از رشتههای پرطرفدار در كشورمان به حساب میآیند از یكسری جهات قابل تامل است، چرا كه كمتر وجه تشابهی در مقایسه با پیشكسوتان سایر رشتههای ورزشی در آن به چشم میخورد و این تنها به این دلیل جذابیت، فراگیری و توجه و حمایت مسوولان ذیربط، رسانههای گروهی و مردم است.
اما نقطهی اتكا همهی این طلایهداران ورزش كشور در یك بخش نمود بیشتری دارد و آن چیزی نیست جز اینكه بیشتر این افتخار آفرینان سالهای دور، پس از خداحافظی از عرصهی قهرمانی و حرفهای، به طور كامل از ورزش كنار گذاشته شدهاند و در خفقان فراموشی در گوشهی تنهاییشان، روز را به شب میرسانند.
در راستای دیدار با پیشكسوتان ورزش كشور، با بازیكن اسبق پرسپولیس و عضو تیم ملی در سالهای 1339 تا 1354 به گفتگو نشستیم تا مرحمی برای حرفهای ناگفته و ناشنیدهی او باشد.
بیوك وطنخواه در سال 1321 در شهر تبریز پا به عرصهی گیتی گذاشت. خانوادهاش شش ماه پس از تولد وی رهسپار تهران شده و در محلهی چهار راه مختاری (شاهپور سابق) اقامت گزیدنند. وی تنها یك برادر به نام «رضا» دارد. پدرش كارمند راهآهن و مادرش خانهدار بوده است.
بیوك وطن خواه فوتبال را در سن 12 سالگی در زمینهای خاكی راهآهن زیر نظر مربی خود به نام «آقا مدد» شروع كرد و در حالی كه روز به روز بر عشق و علاقهی وی نسبت به این رشتهی جذاب بیشتر میشد بر سختگیری و مخالفتهای پدرش نیز افزوده میگردید. چرا كه وی بر ادامهی تحصیل بیوك اصرار میورزیده است. خودش در این باره میگوید: این ممانعتها تا آنجا پیش رفت كه من مجبور بودم برای انجام تمریناتم به طور مخفیانه اقدام كنم و در حالی كه كفشهایم را در جیب دو طرف شلوارم پنهان میكردم از منزل خارج میشدم.
این وضعیت ادامه پیدا میكند تا روزی كه برای تماشای یكی از مسابقاتش به پدر خود یك كارت دعوت میدهد و با این كه اصلا امیدوار به قبول آن نبوده اما برای ورود پدرش به استادیوم امجدیه (محل برگزاری مسابقه) انتظار میكشد. هنگامی كه پدر بیوك به استادیوم میرود و تشویق تماشاگران حاضر را مشاهده میكند كه با شور و هیجان بینظیری پسرش را حمایت میكنند ناخودآگاه تحت تاثیر قرار میگیرد به گونهای كه نه تنها از پیوستن پسر دیگرش رضا به تیم فوتبال جلوگیری نمیكند بلكه از آن به بعد هر دوی آنها را با رضایت همراهی میكند و شرایط دستیابی به موفقیت را برایشان فراهم میسازد.
بیوك وطنخواه در سال 1344 با مدرك دیپلم به استخدام شركت مخابرات درآمد و در سال 1374 نیز پس از 30 سال خدمت صادقانه به درجهی بازنشستگی مفتخر شد.
اولین باشگاهی كه نظر «بیوك» را به شدت به وخود جلب كرد، باشگاه شاهین بود. وی علاقهی عجیبی به بازی كردن در این باشگاه از خود نشان میداد تا جایی كه توسط مرحوم دكتر اكرامی برای پیوستن به شاهین دعوت شد. در آن زمان دكتر اكرامی كه خود تحصیل كردهی كشور انگلستان بود، علاوه بر مدیر عاملی باشگاه شاهین نقش سرمربیگری تیم را نیز به شایستگی بر عهده داشت، به هر حال بیوك وطن خواه به همراه هم تیمیهایش همچون مرحوم دهداری و دكتر مسعود برومند تا سال 1344 همواره قهرمان بلامنازع باشگاههای كشور بودهاند.
وطن خواه در سن 18 سالگی از سوی مرحوم حسین فكری سرمربی وقت تیم ملی انتخاب شد و در سال 1339، پیراهن خوش رنگ تیم ملی را بر تن كرد.
در سال 1964 كه تیم ایران برای اولین بار در تاریخ فوتبال كشور جهت حضور در المپیك انتخاب شد، به دلیل اختلافاتی كه میان باشگاه شاهین و فدراسیون فوتبال وقت درگرفت، 6 تن از بازیكنان ملیپوشی كه در شاهین توپ میزدند از همراهی تیم در المپیك توكیو ژاپن محروم شدند اینان كسانی نبودند جز بیوك وطن خواه، محراب شاهرخی، حمید برمكی، شیرزادگان، حمید جاسمیان و همایون بهزادی كه همگی از بهترینهای تیم ملی به شمار میآمدند. به همین دلیل تیم اعزامی به مسابقات بدون هیچ نتیجهای به ایران بازگشت.
وطن خواه در این باره میگوید كه همچنان در آرزوی بر باد رفتهی خود یعنی راهیابی به عظیمترین رخداد ورزشی جهان ـ المپیك ـ كه نقطهی اوج پروندهی هر ورزشكاری است، سوگوارم.
با انحلال باشگاه شاهین در سال 44 وی به همراه تعدادی از هم تیمیهایش از سوی «حسین عبدو» مدیر عامل پرسپولیس جذب این باشگاه شد و تنها یك سال برای این تیم بازی كرد. وی سپس به عضویت تیم پیكان درآمد، پیكان اولین باشگاه حرفهای فوتبال در آن زمان به حساب میآمد، او بعد از این مدت مجددا به باشگاه پرسپولیس بازگشت و به قول خودش یك پرسپولیسی اصیل شد.
به گفتهی وطنخواه این اصالت به غیر از تعصب باشگاهی، اخلاق، منش و آداب انسانی و تحصیلات را در برمیگیرد. فاكتورهایی كه برای بیوك وطن خواه و سایر هم دورهایهایش از اهمیت زیادی برخوردار بوده است و هیچ گاه از آنها غافل نشدهاند.
این پیشكسوت فوتبال در سال 1353 در سن 32 سالگی از دنیای حرفهایگری فوتبال خداحافظی كرد و وارد عرصهی مربیگری شد اما طولی نكشید كه به دلیل یك سری ناملایمات و جایگزین كردن افراد عمدتا غیر متخصص، این صحنهی زندگی را نیز رها كرد و با هزار امید و آرزو خانهنشین شد.