ریاضی ، علوم ، نقاشی
به کودکان رنگ، کاغذ و قیچی بدهید (2)
برای خواندن مقاله قبل اینجا کلیک کنید !
در مقاله ی قبل در ضمن گفتگو با یک مربی هنر کودکان ، به ذکر مباحثی چون : " خلاقیت هنری کودکان و شیوه های رشد و بروز آن " ، زمان مناسب جهت آموزش هنربه کودکان " و غیره پرداختیم . حال ادامه ی گفتگو :
- پدر مادرها چطور میتوانند بفهمند کودکشان در کدام رشته هنری مستعد است؟
* علاقه به رنگ و گذران وقت با قیچی و کاغذ و مدادرنگی ، نشانهای است حاکی از علاقه کودک به هنرهای تجسمی، والدینی که به رشد هنری فرزندشان اهمیت میدهند، باید به دنبال نشانههایی کوچک باشند که از علاقه درونی فرزندشان حکایت دارد.
- آیا روشهایی مدون برای پرورش خلاقیت در کودکان وجود دارد تا والدین از آن استفاده کنند؟
* حتما روشهای مدونی وجود دارد که متاسفانه به زبان فارسی ترجمه نشدهاند. بیشتر منابع موجود ، برای آموزش مربی است. آموزش در واقع هدایت کردن کودک است به این شرط که خانواده هم سطح مطالعاتش را در زمینه هنر بالا ببرد.
متاسفانه مربیان با یک پرسش عذابآور از طرف خانوادهها روبهرو هستند. مادرهایی که کودکانشان را برای آموزش میآورند، مدام میپرسند بچه ما از کی میتواند رنگ و روغن یاد بگیرد؟ این دیدگاه در اغلب خانوادهها وجود دارد. آنها تصور میکنند نقاشی حتما باید با رنگ و روغن باشد و بتوان آن را به دیوار خانه آویخت. در حالی که تعریف نقاشی برای بچهها فراتر از این است.
- تعریف نقاشی برای بچهها چیست؟
* پیاده کردن تخیل کودکانه که بازتاب شرایط زندگی و دیدگاه کودک نسبت به زندگی و تجربههای هنری است که تاکنون فرا گرفته است. دید و سلیقه هنری مهمترین بخش آموزش هنر به آنها است. اینکه بچه بتواند آنچه را در فکر و تخیلش هست روی کاغذ بیاورد. هدف ما در آموزش نقاشی به کودک این نیست که به او بیاموزیم چطور یک نقاشی را برای نصب روی دیوار خانه ترسیم کند.
- قرار نیست همه هنرجویان شما 15 سال بعد نقاشان تراز اول باشند ، ولی به هر حال این آموزش بر ذهن کودکان تاثیر میگذارد، ابعاد این تاثیر چیست؟
*میتوان کودکی را در نظر گرفت که در دوران کودکی به شنیدن موسیقی مبتذل عادت کرده، زدودن عادت به این نوع موسیقی در سنین بزرگسالی بسیار سخت است. در دیگر حوزهها هم همینطور است. هدف نهایی آموزش هنر در واقع بالا بردن سطح سلیقه جامعه است. کودک وقتی جایگاه هنر در زندگی انسان را دریافت، به طور ناخود آگاه آن را در تمام شئون زندگیاش به کار میگیرد.
ریشه بیتوجهی به هنر و معماری ایران در آدم بزرگهای امروز را باید در روزهای کودکیشان جستوجو کرد، روزهایی که هنر در زندگی آنها هیچ جایگاهی نداشت.
- شیوه آموزش هنر در ایران و غرب را میتوان با هم مقایسه کرد؟
* در سیستمهای آموزش مدرن آموزش هنر جایگاهی غیرقابل انکار دارد. بچهها در رشتههای غیر مرتبط با هنر به طور عادی هفتهای سه ساعت آموزش هنر دارند. علاوه بر این بچههای علاقهمند آموزشهای دیگری نیز دریافت میکنند. مثل کارگاههای عروسک سازی، نمایش سایه، کارگاه جواهرسازی و عکاسی. همه اینها بهانههایی هستند برای آشنا کردن کودکان با مقوله هنر.
امروز آموزش هنر در مدرسه دیگر تنها آموزش مبانی هنری نیست. کارشناسان آموزش از این مسیر مهارتهای مختلفی را که در زندگی انسان موثر است ، به بچهها آموزش میدهند، اما در ایران تنها تعداد اندکی مدرسه آن هم تنها در پایتخت به آموزش هنر توجه میکنند. در مدارس معمولی ، هنر کم رنگترین ماده درسی است. به ویژه در دبیرستان که به دلیل فشار درس، هنر به راحتی قلم گرفته میشود.
به نظر من نوجوانی که بهترین سالهای زندگیاش را در رقابتی شدید و سخت برای رسیدن به دانشگاه سپری میکند، حتما باید برای تخلیه این فشار جایی داشته باشد و زنگ هنر بهترین زمان برای این کار است.
- برای رفع این معضل چه میتوان کرد؟
*میتوان با گروهی از دانشجویان هنر که هدف خودشان هم یادگیری است، آموزشهای هنری را به صورت کارگاههای آموزشی در مدارس تهران آغاز کرد و پس از مدتی به شهرستانها تعمیم داد. این کار نیاز به هزینه گزاف ندارد. حمایت مختصر از سوی آموزش و پرورش و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای تحقق آن کفایت میکند.
- در آخر میرسیم به توصیههای ایمنی، کودکان امروز باید چه روشهایی را یاد بگیرند، تا نقاشان بزرگ فردا شوند؟
* بچهها باید استفاده از رنگ را یاد بگیرند و مداد سیاه را زمین بگذارند.
باید یاد بگیرند نقاشیشان را تمام کنند.
برای افزایش تمرکز از پاک کن استفاده نکنند .
به چیزی که میخواهند بکشند، فکر کنند.
بچهها باید یاد بگیرند نقاشیشان را نجات دهند.
منبع : ماهنامه تخصصی کودک – با تغییر و تلخیص