تبیان، دستیار زندگی
مناظره سیر و پیاز! ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مناظره سیر و پیاز!

سیر و پیاز

صالحى آرام. محمد

«سیر یك روز طعنه زد به پیاز»:

كمترك كن براى مردم ناز!

گفت: سیرى و از سر سیرى

مى كنى با پیاز درگیرى!

من كى ام؟ بى نواترین كالا

دیگرى برده نرخ من بالا

بودها م قرنها رفیق فقیر

قدرنا دائماً نزیل و یسیر!

من ندانم به احتكار پلید،

پاى من را كه، وز پى چه كشید؟

یا، كه حبسم نمود در انبار؟

سكه شد وضعم از چه در بازار؟

چه كسى كرد بنده را «صادر»

تا شوم همچو كیمیا نادر؟

دكتر اقتصاد، بنده نى ام

نزد ارباب فهم، بنده كى ام؟

شد پشیمان ز گفته سیر مشنگ

گشت بر او ز شرم، قافیه تنگ

پس زبان را به همدلى بگشاد

اصطلاحاً به خودخورى افتاد!

گفت: والاگهر، پیاز عزیز

بیش ازین آبروى بنده مریز

دوختى گاله دهانم را

«یِس»، «نَعَم» سوختى زبانم را!

هست فرمایشت متین و درست

من غلط گفتم، آن كلام نخست

من و تو هر دو آلت دستیم

گاه بالا نشین و گه پستیم

یادم آمد كه بنده هم پیرار

شد بهاى سه چاركم، سه هزار!

آدمیزاده مى كند سودا

خود به پا مى كند همین بلوا

زینهار از قرین بد، زنهار

«و قنا ربنا عذاب النار»!