امام صادق علیه السلام از دیدگاه علمای اهل تسنن
قال الله تبارك و تعالى فى كتابه "قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فى القربى"؛ « بگو اى پیامبر، من از شما چیزى در برابر دعوتم جز دوستى نزدیكانم نمىطلبم.»
سپاس و ستایش خداوند یكتا را سزد كه وعدههایش همواره صادق بوده و هست و خواهد بود و سعادت و خوشبختى ابدى را در صداقت صادقان وعده فرموده و درود بر روان پاك و مطهر سرور كائنات حضرت ختمى مرتبت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله كه اصدق الصادقین است و با به ارمغان آوردن صداقت، كذب را از اعماق سینهها بیرون كشید و روح انسانى را در قالب صدق، با صفا و محبت آشنا ساخت. و درود بر اهلبیت علیهم السلام گرانقدرش كه چون ذبیح الله صادقانه راه سعادت و نجات را در مدرسه عشق و وفا و دوستى و محبت و زهد و پارسایى به بشر آموختند.
در طول تاریخ بشر همواره كسانى بودهاند كه پس از وفاتشان خلاء نبودِ آنها كاملاً حس شده است، اما اندیشمندان پس از آنها آن خلاء را به نوعى پر كردهاند، ولى كم هستند كسانى كه پس از حیاتشان اندیشه خود آنها به كمك جامعه آمده و بر جامعه حاكم شود به گونهاى كه اندیشمندان بعد از او پیرامون محور فكرى او بیندیشند. و امام جعفر صادق علیه السلام یكى از معدود كسانى است كه خلاء وجودى حضرتش را جز اندیشههاى والا و بلند او نتوانسته است پر كند. لذا او نه چون شمع است كه از سوز و گدازش صحبت شود تا پروانهها گرد آیند و نه چون خورشید است كه از تابش نورش حرفى زده شود تا عوام راه جویند كه او اظهر من الشمس است كه پیران طریقت براى شناخت خود نیازمند مصاحبت وجود شریف اویند.
لذا لزوماً براى شناخت بهتر او به دنبال راهروان راه كمال كه از راه پیمودن طریقهى مقدسهى سلوك حضرتش به اوج قله سعادت دست یازیدهاند و بهره وافر بردهاند و در نهایت از بلنداى آن قله عظیم، معرفت و عشق را درك كرده و اعتراف به بزرگى و عظمت شخصیت شریفش نمودهاند طى طریق خواهیم نمود و در این رهگذر از زبان معترف سالكان طریقتش سخن خواهیم گفت. و با استفاده از عنوان «ما قاله الاعلام فى فضائل الامام الصادق(علیه السلام)» ثمره نخل بارورش را بر تنگدستان خواهیم بخشید و با بر تن كردن جامه تقوى چون پاك باختگان، راه عزت و شرافت را خواهیم پیمود و تمام سعى و تلاش خود را در راه خدمت به خلق خدا به خاطر رضاى حق تعالى به كار خواهیم گرفت و در این آشفته بازار محبت و صداقت را پسندیده و با قلبى مطمئن به مسیر آخرت قدم خواهیم گذاشت.
و اما از بزرگان علم و معرفت و محبان اهل بیت(علیهم السلام) زیادند كسانى كه از محضر شریف حضرتش مستقیماً و یا غیر مستقیم بهره بردهاند و درباره ایشان سخنها گفتهاند و مقالات با ارزش به رشته تحریر كشیدهاند ولى ما در اینجا به اختصار از كتب اهل سنت به طور مستند و مستدل نظر تنى چند از اعلام ایشان را دربارهى آن حضرت ذكر مىكنیم.
امام مالك بن انس
محمد بن زیاد ازدى گفت: شنیدم كه مالك بن انس مىگوید بر جعفر بن محمد الصادق (علیهالسلام) وارد شدم به گونهاى كه زیاد از من قدرشناسى مىكرد و مىفرمود: «اى مالك تو را دوست دارم» و من از این بابت مسرور مىگشتم و خدا را سپاس مىگفتم و هیچگاه نشد كه ایشان را ببینم مگر این كه یا روزه داشتند و یا نماز مىخواندند و یا مشغول به ذكر خداوند تبارك و تعالى بودند.»
و نیز گفتهاند: «هیچگاه ندیدم ایشان را مگر بر سه خصلت نیك یا نماز مىخواند و یا روزهدار بود و یا به تلاوت قرآن مشغول بود و هیچگاه ایشان را بى وضو ندیدم.»
امام ابوحنیفه
و ابوحنیفه فرموده است: «فقیهتر از جعفر بن محمد به چشم ندیدهام.»
امام شافعى
ابن حجر عسقلانى گفته است: اسحاق بن راهویه گفت به شافعى گفتم: جعفر بن محمد نزد تو چگونه است؟ شافعى گفت: «ثقة».
یعنى «مورد اعتماد و اطمینان كامل من است.»
عمرو بن المقدام
ابونعیم اصفهانى در كتابش به نام حلیة الاولیاء از عمرو بن المقدام نقل مىكند كه گفت: «كنت اذا نظرت الى جعفر بن محمد علمت انه من سلالة النبیین»؛ «چون نگاه به جعفر بن محمد مىكردم مىدانستم كه او از سلاله پیامبران است.»
ابن حبان
و باز ابن حجر عسقلانى از قول ابن حبان درباره امام صادق علیه السلام مىگوید:
ابن حبان گفته: «وى از سادات اهل بیت است كه فقیه و علیم و فاضل بود و به سخنش نیازمند بودیم.»
و در روایت دیگرى آمده است كه وى تنها كسى بود كه همه فقها و علما و فضلا محتاج و نیازمند سخنش بودند.
ابوحاتم
و ذهبى در كتاب خود موسوم به تذكرة الحفاظ مىنویسد قال ابوحاتم «ثقة لایسأل عن مثله»؛ «امام صادق آنگونه مورد اطمینان است كه از كسى همانند او سئوال نمىشود.»
ابن ابى حاتم
و در جاى دیگر ابن حجر عسقلانى در كتاب تهذیب التهذیب از ابن ابى حاتم نقل مىكند كه گفت از قول پدرش: (جعفر الصادق) ثقة لایسأل عنه.
یعنى: «امام جعفر صادق(علیه السلام) شخصیت مورد اطمینانى است كه نیاز نیست درباره او از كسى پرسش شود.»
شهرستانى
وى در كتاب خود موسوم به الملل و النحل درباره عظمت و بزرگى حضرت صادق (علیهالسلام) مىنویسد: «وى به جهت شدت محبتى كه به اُنس با خدا داشت، وحشت داشت كه با مردم تماس داشته باشد و همواره از مردم دورى مىگزید و معتقد بود هر كس با غیر از خدا مأنوس شد متوجه وسواس مىشود.»
ابن حجر هیثمى
وى كه یكى دیگر از مؤلفین به نام اهل تسنن بشمار مىآید در كتاب خود موسوم به الصواعق المحرقه موضوعى را در رابطه به این كه شش فرزند از سلاله پاك محمد بن على (علیهم السلام) به دنیا آمدند كه افضل و كاملتر از همه آنها امام جعفر صادق (علیه السلام) بودند كه پس از وى خلیفه و وصى ایشان شدند و مردم از علوم منتشره ایشان به تمامى شهرها سخن گفتهاند و پیشوایان بزرگى از او حدیث روایت كردهاند.
عبدالرحمن بن الجوزى
ابن جوزى كه خود از عرفاء به نام اهل تسنن مىباشد و از مؤلفین مشهور جهان اسلام است در كتابش موسوم به صفة الصفوة مىنویسد: «كان (جعفر بن محمد) مشغولا بالعبادة عن حب الریاسة»؛
یعنى: جعفر بن محمد شخصیتى بود كه مشغولیت فراوانش به عبادت او را از عشق ریاست بازداشته و سیراب كرده بود.
شبلنجى
این عارف بزرگ ربانى نیز كه یكى دیگر از مؤلفین مشهور اهل تسنن است در كتاب معروفش به اسم نورالابصار نوشته است: «كان جعفر الصادق(رضی الله عنه) مستجابا لدعوة و اذا سأل الله شیئاً لم یتم قوله الا و هو بین یدیه.»
یعنى: جعفر صادق (رضی الله عنه) مستجاب الدعوه بود و دعایش همیشه مورد قبول حق تعالى واقع مىشد و چون از خداوند چیزى مىخواست هنوز قولش پایان نیافته بود چیز مورد نظر برایش مهیا بود.
ابن خلكان
این مؤلف مشهور و به نام اهل تسنن نیز در كتاب خود موسوم به وفیات الاعیان اظهار داشته است: «و كان من سادات اهل البیت و لقب بالصادق لصدقه فى مقالته... و كان تلمیذه ابوموسى جابر بن حیان الصوفى الطرسوسى قد ألف كتاباً یشتمل على ألف ورقة تتضمن رسائل جعفر الصادق و هى خمس مأة رسالة.»
یعنى: حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از سادات اهل بیت(علیهم السلام) بشمار مىرود و به دلیل راستگویى در گفتارش ملقب به صادق شده است ... و ابوموسى جابر بن حیان یكى از شاگردان اوست كه كتابى مشتمل بر هزار برگ تألیف نموده كه متضمن رسالههاى امام جعفر صادق (علیهالسلام) است كه مقدار آنها به پانصد رساله مىرسد.
خیر الدین الزركلى
وى یكى دیگر از مؤلفین به نام اهل تسنن مىباشد كه تألیفات ارزشمندى را از خود به یادگار گذاشته است او در كتاب الاعلام درباره امام جعفر صادق (علیه السلام) نوشته: «كان من أجلّاء التابعین و له منزلة رفیعة فى العلم. أخذ عنه جماعة، منهم الإمامان ابوحنیفة و مالك و لقب بالصادق لأنه لم یعرف عنه الكذب قط له اخبار مع الخلفاء من بنى العباس و كان جریئاً علیهم صداعاً بالحق.»
یعنى: امام جعفر صادق (علیه السلام) از بزرگان تابعین بشمار مىرود و در علم و دانش داراى منزلتى رفیع است و جماعت زیادى از او كسب علم كردهاند كه از جمله آنها دو نفر از پیشوایان اهل تسنن امام ابوحنیفه و امام مالك هستند و لقبشان صادق است به خاطر این كه هرگز كسى از او كذب نشنیده است و در خبرهاى مربوط به او آمده است كه وى براى اعتلاء حق پیوسته علیه خلفاى بنى عباس در ستیز بوده و به مبارزه پرداخته است.
محمد فرید وجدى
این نویسنده به نام نیز كه یكى از اندیشمندان بزرگ اسلام و صاحب تألیفات متعددى مىباشد در دائرةالمعارف مشهور خود از امام جعفر صادق علیه السلام صحبت به میان آورده و به عنوان یك سنى مذهب مىنویسد: «ابوعبدالله جعفر الصادق بن محمدالباقر بن على زین العابدین ابن الحسین بن على ابن ابیطالب هو احد الأئمة الأثنى عشر على مذهب الامامیة كان من سادات اهل البیت النبوی، لقب الصادق لصدقه فی كلامه كان من افاضل الناس.»
یعنى: ابوعبدالله جعفر الصادق فرزند محمد باقر فرزند على زین العابدین فرزند حسین فرزند على فرزند ابیطالب یكى از ائمه دوازدهگانه مذهب امامیه است وى از سادات نبوى (صلى الله علیه و آله) مىباشد و به دلیل صداقت در گفتارش به صادق ملقب شده است و یكى از بزرگان زمان خود در میان مردم است.
ابو زهره
محمد ابوزهره از دیگر نویسندگان جهان اسلام و از اندیشمندان به نام در كتابى كه به نام الامام الصادق به رشته تحریر كشیده است درباره حضرت مىنویسد: «امام صادق(علیه السلام) در طول مدت زندگى پر بركتش همیشه در طلب حق بود و هرگز پردهاى از ریب و شك و تردید بر قلب او مشاهده نشد و كارهایش به مقتضیات كجاندیشى سیاستمداران زمانش رنگ نباخت و لذا هنگامى كه رحلت فرمود عالم اسلامى فقدان او را كاملا حس كرد زیرا كه یاد او هر زبانى را عطرآگین مىساخت و همه علماء و اندیشمندان بر فضل او اجماعاً معترفند.»
و اضافه مىكند «علماء اسلام در هیچ مسألهاى آنگونه كه بر فضل امام صادق و دانش او اجماع نمودهاند علیرغم اختلاف طوائفشان در امرى به این شكل اجماع ننمودهاند و تعداد زیادى از ائمه اهل تسنن هستند كه معاصر با ایشان بودند و هم عصر با ایشان زیسته و از محضر مباركشان فیض بردهاند و بدین سان وى به پیشوایى علمى زمانش كاملا شایسته بوده همچنان كه این شایستگى را قبل از او پدر و جدش و نیز عمویش زید رضى الله عنهم اجمعین داشتهاند.
و همه پیشوایان راه هدایت به آنها اقتداء نموده و از حرفهاى آنها اقتباس نمودهاند.»
ابن الصباغ مالكى
این نویسنده نامدار اهل تسنن نیز كه در كتاب خود به نام الفصول المهمة در ارتباط با مناقب امام جعفر صادق (علیه السلام) مطالب قابل توجهى را ذكر نموده است در این باره مىنویسد: «مناقب جعفر الصادق (علیه السلام) فاضلة أو صفاته فى الشرف كاملة، و شرفه على جبهات الأیام سائلة، و أندیة المجد و الغر بمفاخره و مآثره آهلة.»
عبدالله بن شبرمة
ابونعیم اصفهانى در كتاب معروفش به نام حلیة الأولیاء به نقل از ابن شبرمة در باب احتجاج امام صادق (علیه السلام) مىنویسد: «امام جعفر به هنگامى كه من و ابوحنیفه به محضر ایشان وارد شدیم به ابن ابى لیلى فرمودند چه كسى با شماست؟ پس از معرفى ابوحنیفه (رضی الله عنه) بین امام جعفر الصادق (علیه السلام) و ابوحنیفه سؤالاتى رد و بدل شد و در قسمتى از آن سؤالات امام جعفر صادق (علیه السلام) به ابوحنیفه گفت: «كدام یك از جهت كیفر و عقاب عظیمتر است؟ آدمكشى یا زنا؟» ابوحنیفه جواب داد: آدمكشى. امام فرمود: «پس به درستى كه خداوند عزّ و جلّ شهادت دو نفر در آدمكشى پذیرفته و در زنا نپذیرفته مگر این كه چهار نفر باشند.
سپس گفت: «كدام یك از این دو عبادت عظیمترند. نماز یا روزه؟» ابوحنیفه جواب داد: نماز. فرمود: «پس چگونه است كه حائض قضاى روزه دارد اما نمازهایش قضا نمىشود!» لذا به صراحت ابوحنیفه را از قیاس دین با رأى خودش بازداشت و فرمود: «از خدا بترس و دین را به رأیت قیاس مكن.»
و باز ابونعیم اصفهانى در همین كتاب به نقل از ابن بسطام مىنویسد: «كان جعفر بن محمد یطعم حتى لایبقى لعیاله شیءٌ.»
یعنى: جعفر بن محمد به هنگام اطعام، فقیران را به گونهاى طعام مىداد كه چیزى براى خانوادهاش باقى نمىگذاشت.
و در جلد سوم این كتاب در صفحه 198 نوشته است: تعداد زیادى از تابعین از امام صادق (علیهالسلام) حدیث روایت نمودهاند كه از میان آنها مىتوان یحیى بن سعید الأنصارى، و ایوب سختیانى و أبان بن تغلب و ابوعمرو بن المعلاء و یزید بن عبدالله بن بن الهاد را نام برد. مضافاً این كه ائمه و أعلام اهل تسنن مانند مالك بن انس و شعبة بن الحجاج و سفیان ثورى و ابن جریح و عبدالله بن عمر و روح بن القاسم و سفیان بن عیینة و سلیمان بن بلال و اسماعیل بن جعفر و حاتم بن اسماعیل و عبدالعزیز بن مختار و وهب بن خالد و مسلم بن حجاج نیز از ایشان حدیث روایت نمودهاند.
وى به گونهاى كه ذهبى در كتاب تذكرة الحفاظ یاد كرده است فرزند محمد بن على بن حسین بن على بن ابىطالب (علیهم السلام) است. و از قبیله بنىهاشم است. روز یكشنبه و بنا به روایت دیگرى روز دوشنبه در حالى كه سیزده شب از ماه ربیعالاول باقى بود در سال 83 هجرى در مدینه منوره دیده به جهان گشود و همزمان با روز ولادت رسول اعظم حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله علیه و آله) مىباشد و در سال 148 هجرى در سن 68 سالگى به دست منصور دوانیقى به شهادت رسیده و به دیار باقى شتافتند و در جنة البقیع در كنار قبرى كه پدر بزرگوارشان امام باقر (علیه السلام) و جدشان امام على زین العابدین (علیه السلام) قرار داشتند مدفون گردیدند.
منبع:
مرکز جهانی اطلاعرسانی آل البیت علیهم السلام، شبکه امام صادق علیه السلام، محمد صدیق فهیمى .