تبیان، دستیار زندگی
به دنبال حوادث 11 سپتامبر سال 2001 میلادی، دولت امریکا به نام مبارزه با تروریسم و یافتن عاملان این حوادث، تلاش نمود که با لوکس و بی مصرف نشان دادن مفاد کنوانسیون ژنو، انجام شکنجه های مختلف برای اخذ اطلاعات از زندانیان بین المللی دستگیر شده را توجیه نماید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قانونی شدن شکنجه، روح ملت ما را به تاراج می برد

شکنجه

چکیده:

به دنبال حوادث 11 سپتامبر سال 2001 میلادی، دولت امریکا به نام مبارزه با تروریسم و یافتن عاملان این حوادث، تلاش نمود که با لوکس و بی مصرف نشان دادن مفاد کنوانسیون ژنو، انجام شکنجه های مختلف برای اخذ اطلاعات از زندانیان بین المللی دستگیر شده را توجیه نماید. برهنه نمودن زندانیان، حمله سگ ها به آنان، سوء استفاده های جنسی، آویزان کردن، ممانعت از خوابیدن، ضرب و شتم و شلاق، شوک برقی به اندام های حساس بدن، افراد را تا سر حد مرگ زیر آب نگاه داشتن و در نهایت، قرار دادن زندانیان برهنه در سردخانه ها، بخشی از اقداماتی است که در این راستا انجام می گیرد. نویسنده با نگاهی به پژوهش های علمی صورت گرفته و تجارب مأموران سابق سازمان های اطلاعاتی معتقد است که این اطلاعات دریافت شده از زندانیان هیچ ارزشی ندارد و نمی تواند برای محاکم قضایی سندیت داشته باشد. به علاوه، قانونی شدن شکنجه را باید به تاراج بردن روح و وجدان و خرد جمعی ملتی دانست که انجام آن را پذیرفته است.

چندی پیش و در یک بعدازظهر برفی، من به همراه پسرم به تماشای فیلم «هری پاتر و زندانبان آرکابان» نشستیم. در انتهای فیلم صحنه ای وجود داشت که در آن هری دریافت، پدرخوانده اش که به اشتباه به قتل متهم شده است، توسط نیروهای پلیس دستگیر می گردد. هری از دوستش چنین می پرسد: «آیا تو معتقدی که آنها می خواهند او را بکشند؟» اما هرمیون می گوید: «نه، بدتر، خیلی بدتر... آنها می خواهند روح او را تسخیر کنند.»

من مثل هرمیون معتقدم که تسخیر روح یک انسان بدتر ار کشتن اوست. به هر حال، انسان فاقد روح قادر به هر کار شرارت آمیزی و به ویژه شکنجه دادن دیگران خواهد بود. حتی می توان این مطلب را درباره یک ملت نیز تعمیم داد. چرا که پس از اتفاقات 11سپتامبر 2007 میلادی، انجام شکنجه از سوی مقامات عالی رتبه دولت به رسمیت شناخته شد؛ مقامات نظامی و سازمان های اطلاعاتی از آن بهره بردند و مردم ما هم آن را پذیرفتند. به ما گفته شد که کنوانسیون ژنو، قراردادی لوکس است که ما دیگر قادر به تن دادن به آن نیستیم. پس برای سالم و ایمن ماندن، باید به هر روش ممکن، اطلاعات مورد نیازمان را جمع آوری کنیم. اما سؤالی در مورد قابل اعتماد بودن اطلاعات به دست آمده از روش های شکنجه باید پرسیده شود: برای حفظ زندگی مان، آیا ما به عنوان آمریکایی ها، روح و وجدان جمعی خود را از دست نداده ایم؟

باید دانست، شکنجه که از دیرباز جزء روش های مورد توجه سازمان سیا بوده است، پس از وقایع 11 سپتامبر به اقدامی مورد قبول تبدیل شد. تنها یک هفته پس از حمله به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون، آقای چنی معاون رئیس جمهور چنین گفته بود: «دولت آمریکا به دنبال یافتن آن روی سکه این وقایع است و از هر راه و روش ممکن برای دستیابی به این خواست، بهره خواهد برد.»

بعدها نیز کوفربلاک از مقامات بخش مبارزه با تروریسم سازمان سیا هم به اعضای کمیته اطلاعاتی سنا و کنگره در سپتامبر سال 2002 میلادی چنین گفت: «آنچه که شما باید بدانید این است که ما با دو دوره قبل و پس از 11 سپتامبر، دستکش هایمان را از دستانمان خارج کردیم.»

به گفته مسئولان بلند پایه دولتی، تصمیم دولت آمریکا در نادیده گرفتن کنواسیون ژنو از 8 ژانویه سال 2002 میلادی و با تصویب بوش و سایر مقامات قضایی ایالات متحده اتخاذ گردیده است.

این بی توجهی به مسأله حقوق بشر، در راستای مبارزه با شبکه جهانی تروریسم توجیه شده است. لذا زندانی نمودن طولانی مدت زندانیان بدون حکم قضایی و عدم امکان برقراری ارتباط بین مظنونین و خانواده ها و وکلایشان، از نتایج این شرایط جدید است. همچنین رفتاری مشابه با این زندانیان مصری و سوری دستگیر شده در سال های پیش نیز اتخاذ شده بود.اما روش های به کار گرفته از سوی شکنجه گران شامل برهنه کردن، بستن چشم بند؛ آویزان کردن متهمان از درگاه ها و از مچ هایشان، ضرب و شتم و شلاق، شوک برقی به اندام های حساس بدن، تحقیر زندانیان، جلوگیری از خوابیدن، سوء استفاده های جنسی و دیگر رفتارهای شرم آور، افراد را تا سر حد مرگ زیر آب نگاه داشتن، تهدید با سگ های هار، آنان را در وضعیتی دردآور نگاه داشتن و یا قرار دادن آنها در سردخانه های یخ زده بدون پوشش مناسب می باشد. باید دانست که تاکنون همه این اقدامات، از سوی سازمان های حقوق بشر به جهانیان گزارش شده است.

یکی از نکات مهم در مباحث مربوط به شکنجه این است که آیا این اقدامات به نتایج مورد نظر یعنی به دست آوردن اطلاعات مناسب نیز می رسند و یا خیر؟

البته کهنه سربازهای بازنشسته که در گذشته در سازمان های اطلاعاتی به فعالیت پرداخته اند، معتقدند که پاسخ این سؤال منفی است. چرا که افراد زندانی، برای رهایی از شکنجه، هر چیزی را به زبان خواهند آورد. آنها معتقدند که یک زندانی در حال طی مراحل قضایی و حقوقی، معمولاً اطلاعات مناسب تری را در اختیار مسئولان مربوطه قرار می دهد. مأمور سابق سیا، آقای دان کولمن می گوید: «آیا تاکنون یکی از این مدعیان آزادی شکنجه تلاش کرده اند که با یک زندانی برهنه صحبت کنند؟... با این کار، آنها تنها مورد نفرت قرار می گیرند. البته زندانی هم برای باز پس گیری لباس هایش، همه گونه اطلاعاتی را – صحیح و یا غلط – در اختیار بازجویان قرار می دهد. لذا این اطلاعات هیچ ارزشی ندارد.»

دولت ایالات متحده که از دیرباز خود را حامی و معیار توجه به اصول حقوق بشر می خوانده استف هم اینک به دلیل اقداماتش مورد بازخواست دائمی سازمان عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر قرار می گیرد.

ما افراد زیادی را که هیچ ارتباطی با تروریست ها نداشته اند، به زندان می اندازیم و آنها را با انواع دردها و مشکلات روبه رو می کنیم. ما ادعا می کنیم که با تروریسم مبارزه می نماییم، اما عملاً اقداماتی تروریسیت هولناک علیه صدها و اگر نگوییم هزاران نفر انسان بی گناه، انجام می دهیم. تنها راه فراروی ما، متوقف کردن این اقدامات و بازگشت به روح و وجدان ملی ماست. به علاوه، نباید اجازه دهیم که به اسم ملت و دولت ما، هیچ گونه شکنجه ای انجام گیرد.

ماه جاری سالگرد افشای تصاویر تکان دهنده شکنجه زندانیان در زندان ابوغریب است. به علاوه، تا چندی دیگر، راه پیمایی های مخالفت با جنگ در سراسر خاک آمریکا به راه می افتد. من نیز در کنار مردم کشورم که در صدها شهر اعتراض خود را به این جنگ نشان می دهند، خواهم بود. چرا که ما خواهان بازگشت به روح و وجدان پاک انسانی هستیم.

منبع:

فیلیپس انگلبرت

سیاحت غرب