تبیان، دستیار زندگی
وحشت نكرد؛ سخن حق خود را گفت؛ تكرار كرد؛ تبیین كرد؛ روشن كرد؛ اهانت‏ها را تحمل كرد؛ سختى‏ها و رنج‏ها را به جان خرید تا توانست جمع كثیرى را مسلمان كند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یك لحظه دچار سستى نشد

1

در اوج انحطاط

ولادت آن بزرگوار، در دنیا و در تاریخ، در زمانى واقع شد كه بشریت، دو خصوصیت بارز داشت؛

خصوصیت اول این بود كه از لحاظ علمى، عقلانى و فكرى، نسبت به آحاد بشر در ادوار گذشته خودش، بسیار پیشرفته بود. در میان آنها، فلاسفه‏اى پدید آمده و دانشمندانى پیدا شده بودند؛ ریاضى‏دان‏ها، پزشكان، مهندسان بزرگ و تمدن‏هایى برپا شده بود. این تمدن‏ها، بدون علم كه نمى‏شد! آكادمى‏ها در غرب، هگمتانه‏ها در شرق، تمدن چین، تمدن مصر و تمدن‏هاى بزرگ تاریخى، همه عبور كرده بودند؛ یعنى بشر، كامل شده بود.

خصوصیت دوم كه جمع این دو خصوصیت با هم، خیلى عجیب است، این است كه بشر در آن روز، از لحاظ اخلاقى، از همیشه گذشته، منحطتر یا اگر نخواهیم این نسبت را بیان كنیم، باید بگوییم در اوج انحطاط بود؛ اسیر خرافات، اسیر خودخواهى‏ها، اسیر ظلم و ستم و اسیر دستگاه‏هاى حكومت‏هاى مردم‏كش و ضدبشرى بود. چنین وضعى، در دنیا حاكم بود. كسى اگر تاریخ را ملاحظه كند، خواهد دید كه در آن دوران، همه بشریت اسیر بودند؛ همان‏طور كه در كلام امیرالمؤنین علیه‏السلام است كه در نهایت فتنه، فشار، مشكلات و برادركشى، بشر زندگى تلخى را مى‏گذرانید... در همین خطبه، امیرالمؤمنین علیه‏السلام مى‏فرماید: «خواب راحت به چشم مردم نمى‏آمد».(1)

تكمیل مكارم اخلاق‏

جامعه ما - از فرد و مجموعه - باید روزبه‏روز، خود را به آن‏چه كه پیامبر براى آن كمر همت بست و آن تلاش و مجاهدت را مبذول كرد، نزدیك كند. اهداف والاى پیامبر اسلام را در یك جمله نمى‏توان گنجانید؛ اما مى‏توان سرفصل‏هایى از آن [را ]سرمشق كار خود، در طول یك سال، یك دهه و یك عمر قرار داد.

یك سرفصل عبارت است از تكمیل مكارم اخلاقى؛ «بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق». جامعه بدون برخوردارى افراد از خلقیات نیكو، نمى‏تواند به هدف‏هاى والاى بعثت پیامبر دست پیدا كند. آن‏چه فرد و جامعه را به مقامات عالى انسانى مى‏رساند، اخلاق نیكوست. اخلاق نیكو، فقط خوش اخلاقى با مردم نیست؛ بلكه به معناى پروراندن صفات نیكو و خلقیات فاضله در دل و جان خود و انعكاس آنها در عمل خود است. مردمى كه در بین خود، دچار حسد باشند، دچار بدخواهى یكدیگر باشند، دچار حیله‏گرى باشند، دچار حرص به دنیا و بخل نسبت به مال دنیا باشند و دچار كینه‏ورزى با یكدیگر باشند، در این جامعه، حتى اگر قانون هم به طور دقیق عمل شود، سعادت وجود ندارد اگر علم هم پیشرفت كند و تمدن ظاهرى هم به منتهاى شكوه برسد، این جامعه، جامعه بشرى مطلوب نیست.

جامعه‏اى كه انسان‏ها در آن از یكدیگر احساس ناامنى كنند، هر انسانى احساس كند كه به او حسد مى‏ورزند، نسبت به او بددلى دارند، نسبت به او كینه‏ورزى مى‏كنند، براى او توطئه مى‏چینند و نسبت به او و دارایى‏اش، حرص مى‏ورزند، راحتى در این جامعه نیست؛ اما اگر در جامعه‏اى، فضایل اخلاقى بر دل و جان مردم حاكم باشد، مردم نسبت به یكدیگر، مهربان باشند، نسبت به یكدیگر، گذشت و عفو و اغماض داشته باشند، نسبت به مال دنیا حرص نورزند، نسبت به آن‏چه دارند، بخل نورزند، به یكدیگر حسد نورزند، در مقابل راه پیشرفت یكدیگر، مانع‏تراشى نكنند و مردم آن داراى صبر و حوصله و بردبارى باشند، این جامعه، حتى اگر از لحاظ مادى هم پیشرفت‏هاى زیادى نداشته باشد، باز مردم در آن احساس آرامش و آسایش و سعادت مى‏كنند؛ اخلاق، این است. ما به این احتیاج داریم. ما باید در دل خود، خلقیات اسلامى را روزبه‏روز پرورش دهیم. قوانین فردى و اجتماعى اسلام در جاى خود، وسیله‏هایى براى سعادت بشرند؛ اما اجراى درست همین قوانین هم احتیاج به اخلاق خوب دارد.(2)

روش پیامبر در تربیت جامعه‏

یك وقت كسى دستور مى‏دهد یا توصیه مى‏كند كه مثلاً مردم حسن خلق، گذشت، صبر و استقامت در راه خدا داشته باشند و ظلم نكنند و دنبال اقامه عدل و داد باشند؛ یعنى توصیه، دستور دادن و تعلیم دادن مطرح است كه البته كار لازمى است و پیامبر اسلام هم تعلیم مى‏داد و درس معرفت و زندگى به مردم مى‏آموخت؛ اما یك وقت مطلب از یاد دادن بالاتر است؛ یعنى معلم كارى مى‏كند و رفتارى در پیش مى‏گیرد كه این اخلاق و وظیفه اسلامى، در جامعه، به شكل رنگ ثابت درمى‏آید؛ با عقاید غلط مردم، به مقابله برمى‏خیزد؛ با احساسات جاهلى و ته‏مانده‏هاى رسوب كرده اخلاق غیراسلامى، مبارزه و مقابله مى‏كند؛ به جامعه و مردم، شوك وارد مى‏كند و در مقاطع مناسب و با روش‏هاى مناسب، كارى مى‏كند كه فضاى جامعه و محیط زندگى مردم، با این صفات و اخلاق و روش خوب، كاملاً ممزوج مى‏شود.

اگر یك جامعه بخواهد رشد كند و اخلاق صحیح اسلامى را در خود به وجود آورد، محتاج همین روش است. شاید در چند آیه قرآن كه «یزكیهم» پس از «یعلمهم» یا قبل از آن اشاره شده است، مراد از تزكیه همین مطلب باشد؛ یعنى پاك كردن، طاهر كردن و پیراسته كردن مردم؛ مثل طبیبى كه به مریض خود فقط نمى‏گوید این كار را بكن و این كار نكن؛ بلكه او را در محل مخصوصى قرار مى‏دهد و آن چه را كه او لازم دارد، به او مى‏دهد و مى‏خوراند و آن چه كه براى او مضر است، از او باز مى‏گیرد. پیامبر اكرم‏صلى‏اللَّه‏علیه‏وآله، چنین وضعیت و روشى را در طول بیست و سه سال نبوت، دنبال مى‏كرد؛ مخصوصاً در ده سالى كه در مدینه زندگى مى‏كرد و دوران حاكمیت اسلام و تشكیل حكومت اسلامى بود.(3)

یك لحظه دچار سستى نشد

كار مهم پیامبر خدا، دعوت به حق و حقیقت و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیاى ظلمانى زمان خود، پیامبر اكرم، دچار تشویش نشد؛ چه آن روزى كه در مكه تنها بود یا جمع كوچكى از مسلمانان او را احاطه كرده بودند و در مقابلش سران متكبر عرب، صنادید قریش و گردن‏كشان، با اخلاق‏هاى خشن و با دست‏هاى قدرتمند قرار گرفته بودند، وحشت نكرد؛ سخن حق خود را گفت؛ تكرار كرد؛ تبیین كرد؛ روشن كرد؛ اهانت‏ها را تحمل كرد؛ سختى‏ها و رنج‏ها را به جان خرید تا توانست جمع كثیرى را مسلمان كند و چه آن وقتى كه حكومت اسلامى تشكیل داد و خود در موضع رئیس این حكومت، قدرت را به دست گرفت. آن روز، دشمنان ومعارضان گوناگونى در مقابل پیامبر بودند؛ چه گروه‏هاى مسلح عرب - وحشى‏هایى كه در بیابان‏هاى حجاز و یمامه، همه جا پراكنده بودند و دعوت اسلام باید آنها را اصلاح مى‏كرد و آنها مقاومت مى‏كردند - و چه پادشاهان بزرگ دنیاى آن روز - دو ابرقدرت آن روز عالم، یعنى ایران و امپراتورى روم - كه پیامبر نامه‏ها نوشت؛ مجادله‏ها كرد؛ سخن‏ها گفت؛ لشكركشى‏ها كرد؛ سختى‏ها كشید؛ در محاصره اقتصادى افتاد و كار به جایى رسید كه مردم مدینه، گاهى دو یا سه روز، نان براى خوردن پیدا نمى‏كردند. تهدیدهاى فراوان از همه طرف، پیامبر را احاطه كرد. بعضى از مردم نگران مى‏شدند؛ بعضى متزلزل مى‏شدند؛ بعضى نق مى‏زدند؛ بعضى پیامبر را به ملایمت و سازش، تشویق مى‏كردند؛ اما پیامبر در این صحنه دعوت و جهاد، یك لحظه دچار سستى نشد و با قدرت، جامعه اسلامى را پیش برد تا به اوج عزت و قدرت رساند و همان نظام و جامعه بود كه به بركت ایستادگى پیامبر در میدان‏هاى نبرد و دعوت، در سال‏هاى بعد، توانست به قدرت اول دنیا تبدیل شود.(4)

پی نوشت ها:

1. از بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار با مسئولان و قشرهاى مختلف مردم، 14/6/72.

2. از بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار با بسیجیان، 6/1/85.

3. از سخنان مقام معظم رهبرى در خطبه‏هاى نماز جمعه تهران، 28/7/68.

4. از سخنان مقام معظم رهبرى در خطبه‏هاى نماز جمعه تهران، 5/7/70.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.