مصاحبه با علی مطهری ، فرزند استاد شهید مرتضی مطهری
1. ویژگی خاص رفتاری استاد شهید از نظر شما چه بود؟
جواب:این بود كه برای خدا كار می كردند. آنجا كه حق را تشخیص می دادند ملاحظه ی احدی حتی دوستان را نمی كردند. لذا در مقابل جوّهای فكری و اجتماعی مقاوم بودند و تحت تأثیر جوّ قرار نمی گرفتند. به تعبیر بهتر، ایشان جوّ شكن بودند. در ساله ی 50 تا 54 كه بسیاری از انقلابیون مسلمان و برخی افراد موجّه گرایشاتی به «سازمان مجاهدین خلق» پیدا كرده بودند، ایشان در داخل كشور یك تنه ایستادند كه ما باید از هم اكنون راهمان را از اینها جدا كنیم، سران اینها ماركسیست ها هستند و از آیات قرآن و روایات اسلامی به عنوان ابزار استفاده می كنند چون می دانستند جوان مسلمان ایرانی را با حرفهای ماركس و لنین نمی توان جذب كرد. به همین جهت طرفداران آن سازمان، تبلیغات زیاد و ناجوانمردانه ای علیه استاد به راه انداختند. ولی استاد چون به راه خود ایمان داشت و برای خدا كار می كرد اهمیتی به آن تبلیغات نمی داد و می فرمود بعداً این جوانها می فهمند كه من امروز چه می گفتم؛ و همین طور هم شد.بنابر این ویژگی خاص رفتاری استاد شهید، خلوص و برای خدا كار كردن بود و به همین جهت نام و آثار ایشان برای همیشه زنده است و خداوند اعمال ایشان را ضایع نمی كند.
2. ایشان با زیردستان خود چه رفتاری داشتند؟
البته زیردستان زیادی در كار نبود. تنها یك راننده داشتند كه وی خاطرات جالبی از خونگرمی و جوشش استاد با ایشان دارد. مثلاً می گوید اگر با استاد به شهرستان می رفتیم و در منزل كسی مهمان بودیم، استاد تا از جای خواب و رختخواب من مطمئن نمی شدند خود به خواب نمی رفتند و گاهی رختخواب اینجانب را در غیاب من می انداختند. یا در بین راه خربزه می گرفتند و خود می بریدند و با هم می خوردیم، و از این قبیل. در باب كمكهای مادی و كمك در دریافت وام و غیره نیز خاطرات زیادی دارد.به طور كلی استاد شهید از تعینات آزاد بود. در حالی كه از نظر تحصیلات حوزوی در مظانّ مرجعیت و در دانشگاه یك استاد برجسته بود، هیچ تعینی در او نمی دیدی. راحت سخن می گفت و در مجالس خصوصی مزّاح و نكته پرداز بود. راحت راه می رفت و راحت لباس می پوشید و به طور خلاصه سبكبال بود و از قید تعینات آزاد. گاه سوار اتوبوس شركت واحد می شد و كسانی كه ایشان را می شناختند تعجب می كردند. اما در عین اینكه ساده زیست و بی تعین بود دارای هیبت بود و این هیبتی نبود مگر هیبت تقوا، چنانكه مولایش امیرالمؤمنین علی علیه السلام توسط دوستانش چنین توصیف شده است كه با ما بسیار خودمانی و بی تكلف و مزّاح بود اما در عین حال ما هیبتی از او در دل داشتیم و این هیبت همان هیبت تقوا بود.
3. رفتار استاد با خانواده و همسر و فرزندانشان به چه ترتیبی بود؟
همه ی اعضای خانواده اعم از همسر و فرزندان به ایشان به چشم یك مراد نگاه می كردند. ما مرید بودیم و ایشان مراد. اهل حقیقت بودن و صداقت و خلوص و در یك كلام برای خدا كار كردن ایشان و اینكه از فردیت خود خارج شده بود و چیزی را برای خود نمی خواست، هر چه می خواست برای خدا و اسلام می خواست، اینها باعث شده بود كه هر كس كه با ایشان مأنوس بود شیفته ایشان بشود. او روح بزرگی داشت. با آنكه به گفته همه دست اندركاران انقلاب، شخص دوم انقلاب اسلامی بود، برخی افراد به دلیل موضعگیری ایشان علیه مجاهدین خلق و دیگران می گفتند او انقلابی نیست و تبلیغات زیادی علیه ایشان می كردند. ولی او مانند یك كوه راسخ، همه ی این موجها را باز می گرداند و آن تبلیغات تأثیری در روحش نداشت. زبان حالش این بود كه انسان باید برای خدا كار كند، خواه مردم بفهمند و خواه نفهمند.اصولاً اگر اعضای خانواده ی شخصی شیفته آن شخص باشند و او را به درستی و صداقت بشناسند، این امر بهترین دلیل بر درستی و صداقت اوست، زیرا اعضای خانواده یك شخص بهتر از دیگران به نقاط قوّت و نقاط ضعف او آگاهند و اگر نقاط ضعفی داشته باشد طبعاً از ارادت آنها به او كاسته می شود.
رفتار ایشان با همسرشان بسیار محبت آمیز و توأم با احترام بود. اگر همسرشان به مسافرت می رفتند، هنگام بازگشت ایشان، به ما فرزندان توصیه می كردند به استقبالشان برویم و چای و میوه آماده كنیم. رفتارشان با ما فرزندان به گونه ای بود كه در مورد هیچ كاری زور و اجبار به كار نمی بردند بلكه می خواستند خودمان به درستی یا نادرستی یك كار برسیم. در مورد انجام فرایض بر ما نظارت داشتند و بر نماز اول وقت و با وضو بودن تأكید داشتند.