تبیان، دستیار زندگی
پادشاهی با خدم وحشم از صحرایی می گذشت . كنار ویرانه ای دیوانه ای را خفته دید . نزدش رفت. دیوانه همچنان پای راست كرده وبر زمین دراز كشیده بود وبی اعتنا به پادشاه وكوكبه اش می نگریست ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برابری

پادشاه

پادشاهی با خدم وحشم از صحرایی می گذشت . كنار ویرانه ای دیوانه ای را خفته دید . نزدش رفت. دیوانه همچنان پای راست كرده وبر زمین دراز كشیده بود وبی اعتنا به پادشاه وكوكبه اش می نگریست .

شاه گفت: ای گدای راه ! چرا حرمت نمی گذاری واز جا بلند نمی شوی ؟ مرد در همان حال پاسخ داد: برای چه به تو احترام بگذارم ؟ نعمت و جاه ومقام وخدم وحشم تو به چشم من ارزشی ندارد وبی اعتبار است . تو اگر سرنگون خواهی شد واگر در مقام نمرود باشی ، به زخم پشه ای از پای در خواهی آمد ، اگر عالم بی عملی ، بین تو وابلیس فرق بسیاری نیست وهرگاه چون قوم عاد زورمند باشی ، بر باد خواهی رفت ، واگر خانه ای آراسته چون شداد داری ، ترا از آن خانه بیرون خواهند كرد.هرگاه هیچ یك از اینها را نداری ، پس هر دو باهم برابریم . از یك زاد بر پائیم واز یك باد بر جائیم. هر دو در یك گز ( حدود نیم متر ) افتادیم وهر دو باز به همان زمین فرو می رویم