تبیان، دستیار زندگی
نیم نگاهی بر تاریخ اجتماعی ایران كافی است تا دریابیم كه همواره در این خاك حكومتهایی كه تنها چهره عوض كرده ولی در جان با یكدیگر یكسان بوده اند ( از حكومتهای شاهنشاهی پیش از اسلام گرفته تا حكومتهای اسلامی خلفا و سپس سلسله های...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهروند كیست؟

نیم نگاهی بر تاریخ اجتماعی ایران كافی است تا دریابیم كه همواره در این خاك حكومتهایی كه تنها چهره عوض كرده ولی در جان با یكدیگر یكسان بوده اند ( از حكومتهای شاهنشاهی پیش از اسلام گرفته تا حكومتهای اسلامی خلفا و سپس سلسله هایی كه خوش نامترین آنها صفویان بوده اند ) مردم را رعایا و یا گوسفندان راه گم كرده نامیده و باز هم تنها به همین دلیل كه آنها را فاقد ادراك وشعور تصور می كردند هیچگونه حقی برای آنها قائل نشده و تنها در مواقع دریافت مالیات و یا بروز جنگ و خدمت سربازی اجباری به حساب می آوردند و در غیر این موارد این مردم زجر كشیده نه فقط از هیچ حقوقی برخوردار نبودند بلكه دیده هم نمی شدند. حكومت های خودكامه تنها منافع و حقوق خویش را می نگریستند و لازمه رسیدن به این منافع نفی هرگونه حق برای ملت بود. منافع حكام  تكالیفی را بر دوش ملت تحمیل می كرد و بدین ترتیب ظلمی دو چندان بر گرده مردم این بوم وارد می آورد افرادی بدون هیچ گونه حقوق و با وظایفی كمرشكن. گاه حكومت جور چنان بود كه پا را از تعرض به اموال رعایا فراتر نهاده و به جان و ناموس آنان دست درازی می كرد، اگر كشاورزی توانایی پرداخت مالیات سرانه را نداشت معادل آن مالیات را از اسارت ویا فروش فرزندان وی تامین می كردند تاریخ این مرز پوشیده از برگه هایی چنین سیاه است.

لازمه حكومت های دیكتاتوری و شاهنشاهی، یك فرمانروا و جماعت انبوهی فرمانبر است كه همواره با واژه رعیت مورد خطاب قرار می گیرند و هر چه آگاهی های فرمانبران كمتر، عمر دیكتاتوری و فرمانروایی بیشتر. ولی در پیشرفته ترین نوع حكومت یعنی مردم سالاری ، دیگر فرمانروایی فرد سكه ایی بی رونق است در این نوع حكومت منتخبان ملت از سوی آنان حكومت می كنند. در اینجاست كه جماعت انبوه فرمانبران نه رعیت كه شهروند نامیده می شوند و بر عكس صورت قبلی كه عدم آگاهی ، تداوم حكومت دیكتاتوری را سبب می شد در این نوع حكومت آگاهی مایه تداوم و قوام حكومت است. جامعه مردم سالار از یك جامعه بی شكل و توده مردم خارج شده و به یك جامعه مدنی تبدیل می شود. " جامعه مدنی جامعه سازمان یافته و منظمی است كه به گفته هگل بر اساس نظام  وابستگی متقابل بنا می شود و با ایجاد آن، جامعه از حالت پاشیدگی و تفرقه درمی آید. میان اجزای آن پیوندهای متقابل برقرار می شود. مجموعه ای از لایه ها و نهادهای اجتماعی رابطه شهروندان و دولت را تنظیم می كند."(1)

نسبت میان شهروند ، جامعه مدنی و حكومت مردم سالار همانند نسبت میان دانه ودرخت ومیوه است وهرسه لازم وملزوم یكدیگرند . در اینجا لازم است تعریفی از واژه  شهروند ارائه گردد . آیا تنها ساكن بودن به مدت مشخص در یك شهر موجب می شود كه فرد شهروند نامیده شود؟ " مفهوم شهروندی اگرچه دارای یك تاریخ طولانی است اما هنوز مبهم و مساله دار است... و تا حد زیادی وابسته به زمینه خاص كشورها می باشد. شهروندی مقوله ایی است كه با مفهوم فرهنگ هر جامعه گره خورده است و از آنجا كه فرهنگ هر مرز و بوم ناشی از سه قلمرو اساسی فعالیت های اجتماعی، فضای سیاسی و وضعیت اقتصادی آن جامعه است، فرهنگ هر جامعه ای كاملاً منحصر به فرد و هر فرهنگی نیز شهروند ویژه خود را می طلبد."(2)

در تعریف شهروند می توان گفت كه شهروند كسی است كه حقوق فردی و جمعی خود را می شناسد و از آنها دفاع می كند، قانون را می شناسد و به آن عمل می كند و از طریق آن مطالبه می كند، از حقوق معینی برخوردار است. می داند كه فرد دیگری هم حضور دارد و دفاع از حقوق او یعنی دفاع از حقوق خودش و فردی كه در امور شهر مشاركت دارد. پس شهروند نه تنها به معنای سكونت در یك شهر به مدت مشخص كه به معنای مجموعه ایی از آگاهی های حقوقی، فردی و اجتماعی است. به این ترتیب چند درصد از ساكنین شهرهای ما شهروند هستند.؟ چند درصد از مردم كشورما به حقوق خود كه در قانون اساسی جمهوری اسلامی طی 24 اصل ( از اصل 19 تا 42 قانون اساسی) بر آن تاكید شده آگاهی دارند.؟ و یا آموزش و پرورش كشور ما كه مسئولیت تربیت و پرورش نسل آینده كشور را به عهده دارد چه مقدار در تربیت شهروندی كوشیده است.؟ و یا شهروند مطلوب جمهوری اسلامی ایران باید دارای چه ویژگی هایی باشد. ؟

عناصری نظیر هویت ملی و تعلقات اجتماعی- فرهنگی و مشاركت سیاسی از عناصر مهم در مفهوم شهروندی است ولی متاسفانه در سالهای اخیر كاهش حس ملیت گرایی و ناآگاهی و یا واپس زدگی جوانان و نوجوانان كشورمان نسبت به عناصر فرهنگی نشان از قصور آموزش و پرورش در تربیت شهروند مطلوب دارد.

در یك جامعه مدنی حقوق یك فرد عبارتند از:" حقوق اساسی به معنای حقوق بنیادی شهروندان یك جامعه، حقوق سیاسی به معنای حق مشاركت در فرآیندهای سیاسی، حقوق اجتماعی كه در برگیرنده حقوق اقتصادی و نیز حداقل استانداردهای زندگی درتسهیلات اجتماعی است."(3)

حقوق ملت در قانون اساسی طی اصل های 19 تا 42 حقوق بنیادی تك تك افراد ملت ایران را چنین برمی شمرد:( آنچه می آید خلاصه ایی از متن اصول است بدون مخدوش شدن مفهوم آن):

1. حق تساوی بدون درنظر گرفتن، رنگ، نژاد و زبان( اصل 19)

2. برابری زن و مرد تحت حمایت قانون( اصل 20)

3. رعایت حقوق زن بر اساس موازین اسلامی( اصل 21)

4. مصونیت حیثیت جان، مال، حقوق، مسكن و شغل افراد( اصل 22)

5. ممنوعیت تفتیش عقاید( اصل 23)

6. آزادی نشریات و مطبوعات( اصل 24)

7. ممنوعیت هرگونه تجسس در نامه، مكالمات تلفن و مخابراتی...( اصل 25)

8. آزادی احزاب و جمعیت ها اعم از سیاسی و صنفی و دینی با رعایت احترام به اصول جمهوری اسلامی( اصل 26)

9. آزادی تجمعات و راه پیمایی ها( بدون حمل اسلحه) ( اصل 27)

10. آزادی در انتخاب شغل( اصل 28)

11. برخورداری از تامین اجتماعی(اصل 29)

12. آموزش و پرورش رایگان( اصل 30)

13. داشتن مسكن مناسب( اصل 31)

14. ممنوعیت دستگیری بدون حكم قانونی، در صورت وجود حكم قانونی، تفهیم اتهام بلافاصله و به صورت كتبی باید انجام شود. ( اصل 32)

15. ممنوعیت تبعید و یا اقامت اجباری بدون دلایل قانونی( اصل 33)

16. دادخواهی حق مسلم هر فرد است( اصل 34)

17. حق انتخاب وكیل(اصل 35)

18. حق اعمال مجازات تنها از سوی دادگاه و به حكم قانون( اصل 36)

19. اصل بر برائت است مگر عكس آن ثابت شود( اصل 37)

20. ممنوعیت هر گونه شكنجه( اصل 38)

21. ممنوعیت هتك حرمت متهمان( اصل 39)

22.  اعمال حق نباید وسیله اضرار به دیگران و یا تجاوز به منافع عمومی گردد( اصل 40)

23. تابعیت ایرانی حق هر فرد ایرانی است( اصل 41)

24. اتباع خارجی می توانند به تابعیت ایرانی درآیند( اصل 42)

و اما در تشریح حقوق سیاسی هر فرد می توان موارد زیر را ذكر كرد:

"1. حق رای دادن در انتخابات؛

2. مشاركت در مباحث سیاسی،

3. عضویت در احزاب؛

4. فعالیت در تبلیغات انتخاباتی؛

5. برقراری ارتباط با سیاستمداران؛

6. تلاش برای به دست آوردن پست های ویژه نظیر عضویت در شورای شهر و..."(4)

متاسفانه در سالهای گذشته هیچ پژوهشی ، درباره ویژگی و چیستیِ  شهروند مطلوب در كشورمان انجام نگرفته است. علاوه بر این نبود دروسی در زمینه حقوق و وظایف شهروندی در دروس مدارس خود باعث فقر آگاهی مردم ما نسبت به حقوقشان شده است ، و همه اینها سبب شده است كه مردم ما آگاهی های بسیار اندكی درباره حقوق و وظایف خود داشته باشند در نتیجه آنانكه امروزه در شهرها ساكنند را نمی توان شهروند نامید. آنان توده های مردمی در حال گذار به شهروندی هستند. " پژوهشی توسط " لی ونگ آن "در سطح آسیا انجام شده و 13 ویژگی زیر را برای شهروند مؤثر برشمرده است:

1. از حوادث و مشكلات جاری جامعه آگاهی داشته باشد.

2. در مسائل ، مشكلات و امور جامعه ملی و محلی مشاركت فعال داشته باشد.

3. در قبال وظایف و نقش های تفویض شده مسئولیت پذیر باشد.

4. نگران و دل مشغول رفاه و آسایش دیگران باشد.

5. رفتار و عملكرد وی مبتنی بر اصول اخلاقی باشد.

6. نسبت به قدرت افرادی كه دارای موقعیت مدیریتی و نظارت هستند پذیرش داشته باشند.

7. توانایی بررسی و انتقاد از عقاید و ایده ها را دارا باشد.

8. توانایی اتخاذ تصمیمات آگاهانه را دارا باشد.

9. درباره حكومت و دولت خود آگاهی و دانش كافی داشته باشد.

10. دارای حس وطن پرستی باشند.

11. نسبت به مسئولیت های خاص پذیرش و مسئولیت داشته باشد.

12. از جامعه جهانی و مسائل و روندهای آن آگاهی داشته باشد.

13. به وجود تكثر و تنوع در جامعه احترام قائل باشد.(5)

به هر روی زندگی شهری یك زندگی جمعی است و برای موفقیت در این نوع زندگی بایستی فردگرایی ومنفعت طلبی تا حدودی مهار شده و اخلاق جمعی رواج یابد ، شهروند كسی است كه هم خویش و منافع خویش را بنگرد وهم منافع دیگران را در نظر آورد و در سایه همكاری و همراهی با دیگران و پذیرش مسئولیتها شرایط بهتری را برای خویش ودیگران فراهم سازد . در این میان شوراهای شهر جایگاه مناسبی برای تمركز فعالیتها وابتكارات مردمی برای حل مسائل شهری ودستیابی به سطح بالاتری از رفاه است . و باید مراقب بود كه  شوراهای شهر به عرصه ایی برای رقابتهای سیاسی و یا سكوی پرتاب به مجلس شورای اسلامی و یا پستهای دیگر دولتی تبدیل نگردد . این شوراها در اولین گام مسئول رواج فرهنگ شهروندی و درگام بعدی مسئول ساماندهی به مسائل ومشكلات شهری هستند كه امیدورایم در سایه افزایش آگاهی های مردم نسبت به حقوق و توانایی ها، شاهد این تحول باشیم چه در این صورت وضعیت شهرهای ما با جهشی بزرگ به سوی توسعه همه جانبه پیش خواهد رفت . به امید آن روز.

پی نوشتها :

فتحی واجارگاه - كورش و دیباواجاری – طلعت ، تربیت شهروندی ، ص 15

همان 17

همان 42

همان 45و46

همان 70