تبیان، دستیار زندگی
در دانشگاه تهران، محل اقامه نماز جمعه و در محضر مبارک برپاکنندگان این فریضه الهی هستیم. برادران و خواهرانی که، بالای ده سال است. روز تعطیلی خود را صرف احیاء نماز جمعه و اقامه نماز ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

احیای نماز در روز اربعین

امام حسین علیه السلام

سخنرانی حجة الاسلام والمسلمین محسن قرائتی اینجا گوش کنید

(تاریخ پخش: 06/05/73)

بسم الله الرحمن الرحیم

در دانشگاه تهران، محل اقامه نماز جمعه و در محضر مبارک برپاکنندگان این فریضه الهی هستیم. برادران و خواهرانی که، بالای ده سال است. روز تعطیلی خود را صرف احیاء نماز جمعه و اقامه نماز جمعه میکنند. و این خیلی مهم است که انسان روز تعطیلیاش را، این هم نماز جمعه تهران، فرق میکند. نماز جمعه شهرهای دیگر، ممکن است یک ساعت به ظهر بیایند. نماز جمعه تهران، از صبح جمعه باید بیایند و عصر، بهرحال، این عزیزانی که بالای ده سال است، زحمت کشیدهاند، و این نماز با شکوه را، احیاء کردند، نمازی که، هر چه در طول هفته، هر چه رادیوها و روزنامهها، ضد انقلاب‎ها و بیتفاوت‎ها، هر چه سمپاشی میکنند. روز جمعه با یک خطبه، همه حرف‎هایشان جاروب میشود. نماز جمعهای که محور اسلام است در دنیا و محور اسلام و انقلاب است در جمهوری اسلامی ایران، من به عنوان یک کسی که مقدار زیادی، کشورهای دنیا را رفتهام. گاهی در بعضی از کشورهای اروپایی، یا همچنین بعضی کشورهای کمونیستی، آدم فکر میکند دیگر اینجاها اسلام نیست. خبری از قرآن نیست. کفر همه را گرفته است. یک مرتبه نماز جمعه که میشود، میبیند، در قلب اروپا، در قلب چین، و کشورهای حتی کمونیستی، یک نماز جمعههای باشکوهی میشود که آن نماز جمعهها اسلام را نگه داشته است.

انتقاد از خود، از چهل سال عبادت بهتر است

نماز جمعه اسلام را نگه داشته، در ایران نماز جمعه، انقلاب را نگه داشته است چون کشورهای دیگر، روی نماز جمعه، حساسیتشان از ایران بیشتر است. خیلی حساسیت دارند. البته اسلام، خیلی روی نماز جمعه اهمیت دارد. بعد از انقلاب، خدا رحمت کند، آیت الله طالقانی را، به حضرت امام «ره» پیشنهاد کرد که، شما حالا که انقلاب شده است نماز جمعه را ترویج كنید قبل از انقلاب هم نماز جمعههایی بود، کم رونق و در بعضی از شهرها، حضرت امام هم، طبق نقلی که شنیدم، به مرحوم طالقانی فرمود که: خوب حالا خودتان هم پیشنهاد کنید. چون یکی از شیوههای مدیریت، این است که، آن کسی که دلش میسوزد. خودش را مسئول کند. اگر یک کسی آمد گفت: آقا، فلان محلّه فقرا چنین است. بگو: آقا خودت مسئولش باش. هُدهد آمد پهلوی حضرت سلیمان گفت آقا داشتم پرواز میکردم از منطقهای، مردم، خداپرست نبودند. خیلی بلبل جز و وز کرد. حضرت سلیمان گفت: پس خودت مسئولیت هدایتشان را داشته باش. نامه را داد، گفت: برو و برگرد. دو تا سفر هم رفت و یک کشور هم مسلمان شد. و پنجم مرداد که سالگرد، نماز جمعه در تهران و بعد از تهران هم در شهرها هست. چون سالگرد است، یادی از مرحوم طالقانی کنیم.

موضوع بحث ما را ببینندهها در شب، اربعین، یکی، دو شب به اربعین مانده، گوش میدهند، فقط من یک جمله به شما بگویم، که غصه نخورید، که سیزده، چهارده سال است. شما تفریحتان را گذاشتهاید کنار، بالاخره انسان، تا نسوزد، تا آب نشود به هدف نمیرسد. اقامه نماز، شما که مسئول تدارکات هستی، یا مسئول تبلیغات هستی، یا مسئول صوت و نور و نظم و برنامهریزی و سیاستگذاریها، شما که حالا این کارها را میکنید، امّا، اگر جارو دست بگیرید و جارو هم بکشید. میارزد. قرآن، برایتان بخوانم قرآن به حضرت ابراهیم و اسماعیل میگوید: ابراهیم، اسماعیل. «وَ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاكِفینَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ» بقره/125 بلند شوید، دو تا پیغمبر بزرگوار، بلند شوید، مسجد را، مسجدالحرام را تعطیل کنید، چه خبر است. «وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ» برای این که مردم میخواهند بیایند اینجا رکوع و سجود کنند. یعنی حضرت ابراهیم جاروکشی کند، برای این که مردم عوام و مردم عادی بیایند، نماز بخوانند، برای نماز مردم عادی حتی ابراهیم، جاروکشی کند، ارزش دارد. مسئله مهم است. نماز و اقامه نماز به قدری مهم است که در ساختن مسجد شخص پیغمبر سنگ‎کشی میکرد. به قدری مهم است که زن‎ها آمدند گفتند: یا رسول الله، کی گفت که مردها، مسجد بسازند، ما هم میخواهیم در بنّایی شریک شویم. حضرت فرمود: آخر، زن خواسته باشد بنایی کند، مرد هم بنایی کند، خوب اینها با حجاب و اینها نمیخورد، بعد گفتند: آخر گناه ما زن‎ها چی است. حضرت فرمود: خیلی خوب، ما یک کاری میکنیم. یک روز بنایی را تعطیل میکنیم. زن‎ها عملگی کنند. خاک بیاورند، گل کنند. مصالح بیاورند.

تا چهل سال اگر کسی گناه بکند، خدا به آن تخفیف میدهد، آدم‎هایی که چهل سالشان شده باز هم، دست از کار زشت برنمیدارند، خداوند به فرشتهها میگوید؛ این دیگر قابل تخفیف نیست. برای انعقاد حضرت زهرا، که خدا میخواهد به پیغمبر حضرت زهرا را بدهد. میگوید: شما تا چهل روز، غذاهای عادی را نخور، چون بناست، زهرایی به شما بدهم که آن زهرا، مادر امامها بشود. دختر نبوت، و مادر امامت و همسر ولایت، این باید نطفهاش از این غذای عادی نباشد. داریم اگر کسی میخواهد، دعایش مستجاب شود، به چهل نفر دعا کند. بعد اگر به خودش دعا کرد، دعای خودش هم مستجاب میشود. بهر حال، در مسائل عبادی، اگر کسی اهل مشروبات الکلی باشد تا چهل روز نمازش قبول نیست

یعنی در مسجدالنبی، مسجد مدینه، اولین مسجدی که حضرت ساخت. بعد از مسجد قبا، هفتهای یک روز، مردها نمیآمدند، زنها گِلکشی میکردند. که این در ساختن نمازخانه، زن‎ها هم، شریک باشند و سهم داشته باشند. پس اقامه نماز به قدری مهم است. حالا یک چیز دیگر برایتان بگویم. عنایت کنید، زیادی هم گوش دهید. همه حاجیها، وقتی میروند مکّه، برای حج میروند مکّه، ولی حضرت ابراهیم که رفت مکّه، برای نماز رفت مکّه، گفت: خدایا، این را میگویم برای شماها و تمام برادران و خواهرانی که در ستادهای نماز جمعه هستند. نگویند: آقا ما جمعهمان، صرف نماز جمعه میشود. برای اقامه نماز، حضرت ابراهیم «علیه‎السلام» زنش را بیابانگرد کرد. بچهاش را در معرض خطر گذاشت، گفت: ای خدایا، «رَبَّنا إِنِّی أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاةَ» ابراهیم/37 خدایا من زن و بچهام را آوردهام، در این کوههای داغ، «عِنْدَ بَیْتِكَ الْمُحَرَّمِ» زن و بچهام را آوردهام در کوههای داغ مکّه، برای حج، نه، من کاری به حج ندارم، «رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاةَ» نماز به قدری مهم است که حتی زن و بچه در معرض خطر قرار میگیرند. که نماز به پا شود. توفیقی است خدا به شما داده است. منتها هر کس توفیقی دارد خطر هم دارد. خطر این که، یک وقت خدای نکرده، شما، با اینهایی که میآیند نماز جمعه، برخورد حاکمانه بکنید. ـ برو کنار بابا، ـ بزن اون طرف، ـ بابا، ما داریم آنجایی که هیئت امنایش خوش اخلاق هستند. مسجدها، پر بچه میشود. اونجایی که بداخلاقاند نه. کتابخانهها، آنجایی که کتابدار، آن کسی که کتاب میدهد از مخزن کتاب، کتاب میدهد به آقایونی که کتاب مطالعه میکنند. آن کسی که کتاب میآورد میدهد، اگر که خوش اخلاق باشد، آمار آنجا، بیشتر میشود. پیش‎نماز و هیئت امنا، اینها خیلی مهم است. بهر حال به امید روزی که برای اقامه جماعت دیگر، ستاد اقامه نماز جمعه، یا ستاد خاصی نداشته باشد. اوّل انقلاب لازم بود، یک ستاد خاصی باشد. الآن همه مردم باید احساس کنند، ستاد اقامه نماز هستند. اول انقلاب، انجمن اسلامی، لازم بود. چون گروهکها بودند، باید یک آدم حزب الهی باشند که جلوی گروهکها بایستند، امّا بعد از پانزده سال، همه اعضای کارخانه، انجمن اسلامی هستند. امام زمان «عج» مگر برای انجمن اسلامی است. مال همه است امام حسین «علیه السلام» مگر برای انجمن اسلامی است، برای همه است. همه ما باید احساس کنیم، مسئول ستاد نماز جمعه هستیم. و لذا بیائیم، بگوئیم آقا، بنده میخواهم، یک روز اینجا خدمت کنم، منتها، یک سری، کارها فنی است، کارهای حفاظتی است. کارهای تدارکاتی است. که این را خوب باید، یک آدم قدیمی باشد، در جریان باشد. امّا یک سری کارهای سادهتر را، بیائیم انجام دهیم. من هفته پیش، نیشابور بودم. امام جمعه نیشابور فرماندار و مسئولین آموزش و پرورش، همه رؤسای نیشابور بودند در آن جلسه، جملهای گفتند، اول قبول نکردم، باز گفتند، باز. زورم آمد قبول کنم. بعد دیدم نه، مثل این که راست است. گفتند: هر هفته، حدود بین، سه هزار نفر، تا پنج هزار نفر، جوان راهنمایی و دبیرستانی، داوطلبانه میآیند نماز جمعه و ما نماز جمعهای نداریم در ایران، مثل نماز جمعه نیشابور که پنج هزار نفر، نسل نو، داوطلبانه بیایند. و این به خاطر آن هماهنگی بود که بین امام جمعه و همه مسئولین بود. باید هر بچهای احساس کند.

گفتند: زیارت مکّه اگر احساس خطر میکنی، نرو، امّا زیارت کربلا، اگر احساس خطر هم میکنی، برو اصلاً امام حسین «علیه السلام» فقه را سوراخ کرده است. لب زدن به خاک حرام است. امّا لب زدن به خاک کربلا، حرام که نیست، مستحب هم هست. به ما گفتهاند نوزاد که به دنیا میآید، قبل از این که شیر مادرش را بخورد، لبش را بزن به خاک کربلا، مُهر کربلا به سر زبانش بزن. اصلاً بناست ما با کربلا رفیق شویم. هر مسلمانی هر روز 17 رکعت نماز بخواند، هر رکعت دو تا سجده هر یک از ما سی و چهار بار، بلندترین نقطة بدنمان را به خاک کربلا بمالیم. وقتی که آب میخوریم، سلام بر حسین می‎گوییم. کربلا، برای خودمان است. و لذا گفتهاند، هر مسافری نمازش شکسته است، امّا در حرم امام حسین که رفتی، نمازت را درست بخوان، یعنی آنجا، خانه خودت است. این که میگویند در حرم امام حسین نماز درست است، یعنی آنجا خانه خودت است

و لذا، یک پدری آمد، گفت: آقا بچه من، من را نماز جمعهای کرده است. برای این که من در عمرم نماز جمعه نرفته بودم. امّا پسرم، مرید نماز جمعه شده است. آمده گریه میکند، میگوید: من خجالت میکشم. و همه جوان‎ها و آقازادهها، با باباهایشان میآیند. من انگار بابام مرده است. آخر یک روز هم تو با ما بیا، که من افتخار کنم، بابا دارم. پسر شانزده ساله، دست بابا را میگیرد، به نماز جمعه میکشاند. و ما الحمدالله اینقدر پدر داریم که بلد نیست، قرآن بخواند، و الآن بالای پنجاه هزار پسر جوان و نوجوان، حدوداً در تهران دارند قرآن حفظ میکنند. بالای پنجاه هزار پسر و دختر. من باور نکردم، جز این که رفتم، تحقیق کردم، دیدم عجب، بالای حدود پنجاه هزار پسر و دختر در تهران، دارند قرآن حفظ میکنند. خوب تابستان است دیگر. الحمدالله، با این که توطئهها، تبلیغات، سمپاشیها، بیگانه، داخلیهای ناآگاه، ماهواره، ویدئو، سکس، با این که همه تبلیغات را میکنند. و تهاجم فرهنگی هست، امّا در عین حال، رشد توجه به قرآن، توجه به نهجالبلاغه، خیلی الحمدالله خوب شده است. بهرحال، دستتان درد نکند. و شما در تمام نماز جمعههایی که میشود، شریک هستید. من یک بار دیگر برای ستاد نماز جمعه بود، یک جای دیگر، حدیثی خواندم، یادم نیست این حدیث را برای شما بود، یا برای دیگران، حالا اگر هم خواندم، تکرار میکنم. حدیث داریم، عدهای آمدند، وارد مسجدالحرام شدند، کفش‎هایشان را گذاشتند پهلوی یک نفر، گفتند: کفش‎های ما را حفاظت کن، ما برویم، طواف کنیم. امام صادق «علیه السلام» فرمود شما که مسئول حفظ کفش‎ها هستی، ثوابت از آنهایی که طواف میکنند، کمتر نیست. این را میگویم، برای آن پلیسی که در جاده میگوید: نه سیزده به در داشتیم، نه اربعین داشتیم، نه قتل و ختم، امام رضا داشتیم. نه عاشورا داشتیم. گاهی پزشک، میگوید: امشب، شب کشیک ما است. شب عاشورا است، ماه رمضان است. نه افطاری، نه سال تحویلی. گاهی وقت‎ها، افرادی دوست دارند، از لحاظ عاطفی، ایام مخصوصی، پهلوی زن و بچه باشند. امّا به خاطر مأموریت و وظیفه رها میکنند. اصلاً دین ما دینیست که انسان، هر وقت غریزه و وظیفه با هم درگیر شد، بگوید: زنده باد وظیفه. غریزه میگوید: ابراهیم، اسماعیل را نکش. بچهاش را آدم نمیکشد. آدم بچهاش را دوست دارد. غریزه میگوید: نکش، وظیفه میگوید: بکش. ابراهیم بچه را خواباند برای ذبح، ماه رمضان غریزه میگوید: بخور، وظیفه میگوید: نخور. شما سی روز نمیخوری. روز جمعه، غریزه میگوید: بابا روز جمعه است، زن و بچه را بردار، ببر تفریح، وظیفه میگوید: پس نماز جمعه چی. اگر پنجاه نفر و صد نفر و هزار نفر و دو هزار نفر و چند هزار نفر، اگر گروهی، خدمات نماز جمعه را بر عهده نگیرند، نماز جمعهای به پا نمیشود. غریزه میگوید: برو به زن و بچهات برس. وظیفه میگوید: نماز جمعه مهمتر است. بگذار قرآن بخوانم. الله اکبر، «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشیرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی‏ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ» توبه/24، میفرماید که: «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ» این آیه، خیلی آیه خطرناکی است. حالا، در عین حال گوش دهید. چه کنم، قرآن است، دیگر، آیه 24، سوره توبه «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ»به مردم بگو، اگر بابایتان را بیشتر از خدا دوست دارید «وَ أَبْناؤُكُمْ» اگر بچههایتان را بیشتر از خدا دوست دارید. «وَ إِخْوانُكُمْ» اگر برادرهایتان را بیشتر از خدا و جهاد دوست دارید. «وَ أَزْواجُكُمْ» اگر همسرتان را بیشتر از خدا و جهاد دوست دارید: «وَ عَشیرَتُكُمْ» و عشیره و فامیل را بیشتر از خداوند و جهاد دوست دارید.

امام حسین علیه السلام

«وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها» اگر پول را بیشتر از خدا و نماز جمعه دوست دارید. من تعجب میکنم، که چرا بعضی وقت‎ها، روز جمعه، نزدیک نماز جمعه در بعضی از شهرها، بازار میزنند و بخشی از اینها که میخواهند، بیایند نماز جمعه، میکشند، برای این که، کفش و کلاه ارزانتر است. «وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها» اگر شهرداری میتواند، به اینهایی که میخواهند، فروشنده باشند، بگوید: آقا، شما ساعت 2 بعد از ظهر تا 10 شب، آن هشت ساعت را، چون خدا خواسته باشد، رزق دهد، رزق میدهد، «وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها» اگر مال را بیشتر از خدا و جبهه دوست دارید. «وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها»، اگر تجارت را بیشتر از جبهه دوست دارید. «فَتَرَبَّصُوا» منتظر قهر خدا باشید. از این آیه معلوم میشود. کسی که مؤمن واقعی است. باید حب خدا و حب فرمان خدا و جبهه و جنگ، از حب هر چیزی پهلوی شما قویتر باشد. بنابراین برادرانی که در ستاد نماز جمعه هستید. انشاء الله مشمول این آیه نباشیم. شما از آنهایی باشید که، نماز جمعه را بیشتر از تفریح، بیشتر از جمعه، بشتر از … البته حالا این را هم به شما بگویم، اگر یک وقت، یک کسی به دلیل وظیفهاش، لازم شد، روز جمعه، یک کار عبادی بکند. معنایش این نیست که از زن و بچهاش کم بگذارد. حالا روزهای دیگر، تفریح میکند. باید به زن و بچه هم رسید. و اگر نه زن و بچه هم حق دارند. داشتیم، در اسلام، افرادی که آدم خوبی بودند، امام اینها را احضار میکرد و پیغمبر اینها را احضار میکرد. میگفت: تو – در مورد - بچهات کم میگذاری، من به عنوان پیغمبر از تو راضی نیستم. حالا ممکن است، انسان روز جمعهای، کسی کشیک باشد. حالا یا تو بهداری، یا تو پلیس، یا تو نماز جمعه، یا توی هر کجا. اگر به دلیلی روز جمعه من کار میکنم. معناش این است که روز شنبه استراحت کنم، دوشنبه استراحت کنم، سه شنبه استراحت کنم. بهرحال معنای تشویق به ستاد نماز جمعه، کم زن و بچه گذاشتن نیست، خوب، خدا انشاء الله به شما توفیق دهد.

خدا رحمت کند، آیت الله طالقانی را و رضوان و سلام خدا بر امام، بنیانگذار جمهوری اسلامی، و همه نماز جمعهها و انشاء الله خدا توفیق دهد و مردم نماز جمعه که میروند، بچهشان را هم ببرند. منتها نماز جمعه ما، نماز جمعهای است که، خیلی زنده نیست حالا این را هم بگوبم که خیلی شما هم ناراحت میشوید، بشوید. نماز جمعه زنده، نماز جمعهای است که توش یک مشت فرهنگی فعال باشد، یک مهد کودک داشته باشد، که زن خانهدار میخواهد بیاید نماز جمعه، نماز بخواند، گیر بچه دو سالهاش نباشد. چرخ و فلک بغلش باشد. که اگر یک کسی، میخواهد، بچهاش بازی کند. بچهاش بازی کند، حرم امام رضا «علیه السلام» هم باید اینطور باشد.

به یک کسی گفته شد که، شما چطور میروید حرم، با چهار تا بچه، گفت: والله با بچهها که میرویم حرم امام رضا، نمیفهمیم، با زنمان تصمیم گرفتیم، بچههایمان را ول کنیم، بروند گم شوند. ما راحت میرویم زیارت میکنیم. بعد میآئیم محل گمشدهها، بچهیمان را برمیداریم، میرویم. آخر این رقم که نمیشود که، یعنی ما الآن میلیون‎ها زن داریم که به خاطر یک بچه سه ساله نمیتواند، بیاید نماز جمعه، بچه هفت ساله شرّی دارد. که لازم است که شرّ باشد، اصلاً حدیث داریم، اگر بچه کوچکی شر بود، بزرگ شود عاقل میشود. هر بچه کوچیکش شر است، بزرگیش خوب است، حدیث داریم. بچهها به طور غریزی، طبیعی باید شر باشند، من یک بچه دارم، وقتی میآیم نماز جمعه، از کولم میرود بالا. هی میگویم بچه بشین، ببین آقا چه میگوید: چه میداند، آقا چه میگوید، هر چه میخواهد بگوید، این بچه است دیگر. بهرحال باید کنار نماز جمعههای ما، مهدکودک باشد. سُرسُره باشد، چرخ فلک باشد. یکجوری باشد، که هر کس میخواهد، بیاید نماز جمعه، نگوید؛ اینجا نمیشود.

الآن الحمدالله، وزارت کشور ما یک کار قشنگی کرده است. وزیر کشور در تلفن به من میگفت. ما دستور دادهایم تمام پارکها، یک نمازخانه، داشته باشد، حالا، یا خیمه شیکی و یا ساختمانی، برای این که یک کسی که میرود در پارک احساس نکند، این پارک معناش این است که نمازمان قضا شود. این پارک معناش این است که یا نماز نخوانیم و یا آخر وقت بخوانیم. نه پارکت را برو، اینجا هم نمازخانه است. بلند شو، نمازت را بخوان. باید یکجوری باشد که نماز جمعه را برویم، بچهیمان هم سُرسُره بازی کند. نماز جمعه برویم، بچهیمان هم در مهد کودک، یک کسی نگهش دارد. امکانات عبادت را، نظام جمهوری اسلامی، باید راه بیندازد. الآن نماز جمعههای ما باید به این سمت انشاء الله حرکت کند. خدا انشاء الله زحمتهایتان را قبول کنید.

صلوات بفرستید و بحث را عوض کنم. کلمه اربعین، ما چند تا کلمه مقدس داریم، یکی کلمه هفت، یکی کلمه اربعین، کلمه هفت نمیدانم چه کلمهای است، ولی یک چیزی در آن است. سوره حمد، هفت آیه دارد. آسمان‎ها، هفت تا است. طواف، هفت تا است. سعی صفا و مروه هفت تاست. هفت روز هفته، هفت تاست. این هفت یک چیزی در آن است. آقای قرائتی چی است. بسمه تعالی، بلد نیستم نمیدانم، ولی بیچیزش نیست. کلمه اربعین هم یک چیزی در آن هست. مثلاً راجع به اربعین، خیلی چیزها داریم. در مسائل مختلف، در مسائل عرض کنم که، تربیتی، اربعین در مسائل تربیتی، در مسائل عبادی، در مسائل بهداشتی، در مسائل اجتماعی، یک چیزی، در این کلمه اربعین هست. در مسائل سیاسی، در مسائل نظامی، در مسائل خانوادگی و غیره، در همه اینها، یک نکاتی هست. که من، اشاره میکنم هر کدام را با یک حدیث حاج آقا بزرگ تهرانی، آخر یکی، یک متلکی به شیعه گفت، گفت: شیعه کتاب به درد بخور در تاریخ ننوشته است. حاج آقا بزرگ تهرانی از علمای بزرگوار، به غیرتش برخورد. کتاب‎های مهمی را که شیعه نوشته، برداشت جمع کرد. در حدود سی جلد، بیست و چند جلد کتاب، فقط فهرست کتاب‎هایی که علمای شیعه نوشتند. هفتاد و هفت تا کتاب ایشان آورده، که اسمش، کتاب اربعون است. یعنی هفتاد و هفت کتاب نوشته شده است که فقط اسمش کتاب اربعین است. امّا در مسائل تربیتی، قرآن میگوید: «حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً» احقاف/15 میگوید: وقتی چهل سالش شد، ما به او مأموریت تربیت مردم و اصلاح و نبوت را دادیم. این پیداست، انسان در چهل سالگی، عقلش کامل میشود. داریم «حَدٌّ یُقَامُ» (كافی، ج‏7، ص‏174) اگر یک مجرمی را شلاقش زدند، از چهل روز باران پربرکت که بر منطقهای ببارد، ارزشش بیشتر است. داریم اگر کسی لقمه حرام بخورد، تا چهل روز نمازش قبول نمیشود و دعایش مستجاب نمیشود. این حدیثهایی که کلمه چهل در آن است. «ذَمُّكَ نَفْسَكَ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ أَرْبَعِینَ سَنَةً» (قرب‏الإسناد، ص‏174) اگر کسی انتقاد از خودش کند، از عبادت چهل سال ارزشش بیشتر است. آدم از خودش انتقاد کند، آقا، بنده این عیب را دارم، حزب من، ستاد من، گروه من، نهاد من، سازمان من، اراده من، این عیب را دارد. اگر کسی از خودش انتقاد کند، انتقاد از خود، از چهل سال عبادت بهتر است. چون بعضیها غرور دارند. اصلاً نمیشود به آن گفت: آقا تو عیب داری، خیز میگیرد، چرا؟ بابا بگذار عیب داری، حالا حتماً باید بیگانه بگوید. اگر کسی این مقدار انصاف داشته باشد، که بگوید: آقا من این عیب را دارم. میخواهی با من کار بکنی، آقا من این عیبها را دارم. این مشکلات را دارم. اگر کسی انتقاد از خودش بکند. از چهل سال عبادت ارزشش بیشتر است. داریم، کسی که، تا چهل سال اگر کسی گناه بکند، خدا به آن تخفیف میدهد، آدم‎هایی که چهل سالشان شده باز هم، دست از کار زشت برنمیدارند، خداوند به فرشتهها میگوید؛ این دیگر قابل تخفیف نیست. برای انعقاد حضرت زهرا، که خدا میخواهد به پیغمبر حضرت زهرا را بدهد. میگوید: شما تا چهل روز، غذاهای عادی را نخور، چون بناست، زهرایی به شما بدهم که آن زهرا، مادر امامها بشود. دختر نبوت، و مادر امامت و همسر ولایت، این باید نطفهاش از این غذای عادی نباشد. داریم اگر کسی میخواهد، دعایش مستجاب شود، به چهل نفر دعا کند. بعد اگر به خودش دعا کرد، دعای خودش هم مستجاب میشود. بهر حال، در مسائل عبادی، اگر کسی اهل مشروبات الکلی باشد تا چهل روز نمازش قبول نیست، اگر اهل نماز باشد. آخر ممکن است به یک کسی بگوئی، آقا، عرق خور، نماز خوان نیست، امّا چرا، ممکن است یک کسی، آخر شب عید فطر، یک نمازی دارد، دو رکعت، رکعت اول بعد از حمد، هزار تا قل هو الله دارد. آقا بالای منبر میگفت: بعد از حمد، هزار تا قل هو الله، رکعت دوم اگر زنده ماندی، چون هزار تا قل هوالله آدم کشته میشود. آره، میگفت: اگر زنده ماندی، میگفت: رکعت اول بعد از حمد، هزار تا قل هوالله، رکعت دوم زنده ماندی، حالا اگر کسی شراب خور بود و اهل نماز هم بود تا چهل روز نمازش درست نیست.

میگویند، به یک آیت الله گفتند: فلان دزد، ساعت دوی نصف شب رفته است دزدی، گفت: پس نماز شبش را کی میخواند. گفت: بابا، دزد که نماز شب نمیخواند. حالا ممکن است، عرق خور که نماز نمیخواند، البته داریم، چون مملکت ما را نمیشود، رویش حساب کرد. یک آدم‎هایی حرف‎هایی میزنند، مثل این که ضد انقلاب درجه یک هستند. وقت، وقتش میبینی چنان انقلابی میشود که، تو دیروز که همچین میگفتی، میگوید: حرف‎های دیروزم، غیر از حرف‎های امروزم بود. مردم ما را خیلی نمیشود، رویشان حساب باز کرد. یعنی گاهی یک حرف‎هایی میزنند، خیال میکنی این از انقلاب بریده است. امّا در وقتش میبینی که نه بابا، اصلاً، حاضر است فدا شود. ما درباره مردم خودمان، واقعش گاهی وقت‎ها، میگفتیم، نخواهد شد. بعد دیدیم، خیلی شد. همین قمه زدن را، حالا که گذشته است، امّا خیلیها در ایران نگران بودند، یکی از آنها هم بنده بودم نگران بودم، امّا به قدری این قمهزن‎ها، مردانگی کردند، و بعضی از هیئتهای قمهزن، گل دست گرفتند، به جای قمه میزدند، میگفتند: ما مخلص رهبر هستیم، خوب این آدم فکر میکرد. مردم گاهی وقت‎ها، یک راهی را میروند، امّا دم بزنگها ...، اصلاً علّتی که عملیات مرصاد عملی شد. وقتی قطعنامه را امام پذیرفت. همه تحلیلگرهای سیاسی گفتند ایران دارد سقوط میکند، بنابراین لشکری از عراق، به رهبری منافقین راه افتاد و گفتند: ایران را میگیریم. یک مرتبه ما رفتیم کرمانشاه، آقا گروههایی را در این عملیات دیدیم که حضرت عباسی در آن هفت، هشت سال جنگ، اینها پایشان را جبهه نمیگذاشتند. امّا دم بزنگها دیدیم، نه، همین افرادی که، در هیچ عملیاتی نیامدهاند جبهه، در عملیات مرصاد آمدند، یعنی وقت وقتش مردم احساس وظیفه میکنند. حالا ممکن است به خاطر گرانی، به خاطر تورم. که حق هم دارند. به خاطر فشارهایی که رویشان میشود. و حق هم دارند. ممکن است یک حرف‎هایی هم بزنند، امّا، مردم هر وقت میخواهد، کسی را امتحان کند، ببیند، وقت‎های حساس چه کار میکنند.

امام حسین علیه السلام

حالا، خدا وقتی میخواهد با موسی حرف بزند، میگوید «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثینَ لَیْلَةً» اعراف/142 بعد «ثَلاثینَ» را تبدیل میکند به اربعین، اگر میخواهی موسی قانون الهی را بگیری، اگر میخواهی کتاب تورات بر تو نازل شود. چهل شب باید در کوه طور، مناجات کنی. چهل نفر جمع شوند دعا کنند، خدا میگوید دعای اینها را من رد نمیکنم. مرده را میخواهند خاک کنند. یکی میگوید: آقایون، این مُرده چه جور آدمی بود. اگر چهل نفر بگویند، آدم خوبی بود، خداوند که میداند، این آدم بدی بود، امّا میگوید: به احترام شهادت و گواهی چهل نفر مسلمان، من از او میگذرم، به همین خاطر، افرادی کفن میآورند، امضاء کنند. یک کفن، آوردند پهلوی من، که چهل مسلمان امضاء کنند، من وقتی رفتم امضاء کنم، گفتم: خدایا شاهد باش، امضای ما که در بانک‎های دنیا ارزش ندارد. بلکه در قبر و قیامت، اعتبار داشته باشد. بله، این مسئله چهل، مسئله مهمی است. بله، امام صادق «علیه‎السلام» فرمود: اگر مؤمنی از دنیا برود، چهل نفر در جنازهاش جمع شوند، و شهادت دهند که این آدم خوبی بود. خداوند میگوید: من میدانم، چه جوری بود، امّا به احترام گواهی شما، من او را میبخشم. اگر کسی در تشییع جنازه یکی از گوشههای تابوت از دوش بگیرد، چهل تا گناه کبیرهاش را، در محجة البیضاء، داریم، خدا میبخشد. در مسائل بهداشتی، با این که گوشت خیلی گران شده است. امّا در عین حال گفتهاند سعی کنید، اینطور نباشد که در چهل روز باشد و شما گوشت نخورید. البته ما داریم، خانوادههایی را که، چهل روز میآید و میرود و گوشت به لبشان نمیرسد، گناه اینها به گردن آنهایی است كه روزی، دو، سه وعده گوشت میخورند. روز قیامت خیلی خطرناک خواهد بود. افراد فقیر ما داریم افراد عیالوار ما داریم میسوزند. ما داشتیم که یک فرهنگی، کلافه شد و گریه کرد. گفت: رفتیم، خانه یتیمی بیسکویت برای بچهها بردم. بیسکویت را نخورد، آمد به خواهرش گفت: بیسکویت را نخور، جمع میکنیم، میفروشیم جوراب میخریم، پایمان میکنیم. داشتیم آدمهایی را که، و داریم هنوز هم آدم‎هایی را که در فقر میسوزند. ولی بهر حال یکجوری باید باشد، یک مقداری به دیگران برسیم، الآن تابستان است. اگر کسی باغ دارد. مزرعهای دارد. پارکی دارد، بچههای فقرا را هم ببرد. به خانمش بگوید: سه هفته تو را میبرم، در تابستان ماهی یک دفعه تو را میبرم. یکبار هم این بچههایی را که نه پدر دارند و نه ماشین دارند، بگذار یکبار هم من اینها را ببرم. حالا یک بلالی، بستنی، چرخ فلکی، چه اشکال دارد. بالاخره اینطور نباشد که بچه شما، مرتب خوش باشد، بچههای دیگر هم آه بکشند. حدیث داریم میوه نوبر را برای بچهات نگیر، رو به روی بچهای بخورد. باید مراعات مردم را کرد. آه آنها خطرناک است. بعضی حیوان‎های نجاست‎خوار را، اگر میخواهی گوشتش سالم شود، تا چهل روز غذای سالم بهش بده. غذا خیلی مهم است. حدیث داریم، حضرت رسول «صلی الله علیه و آله». گاهی که میخواستند مرغ میل کنند. چون آن زمان مرغداری و بهداشت و اینها نبود. مرغها ول بودند حضرت میفرمود: مرغ را بخرید من در خانه خودم ببندم. مرغ را در خانه جا میداد. چند روز دانه میداد. بعداً از آن گوشت مرغ پیغمبر استفاده میکرد. چون سلول بدن پیغمبر نباید هر گوشتی باشد. حدیثهای دیگر هم هست که بعضیهاش، تلویزیونی نیست در مسائل اجتماعی «اربعون دار من کل جهات» از هر طرف تا چهل تا خونه همسایه است. آخر نمیگویند: همسایه کی است. از هر طرف چهل، یعنی شهرهای کوچولو، همه مردمش با هم همسایه هستند.

اگر کسی غیبت یک مؤمنی را بکند تا چهل روز عباداتش قبول نمیشد. باز، این حدیثهایی که کلمه چهل در آن است. هر کس با یک مسلمانی چهل قدم، همسفر شد، به گردن هم حق دارند. باز کلمه چهل است. امیرالمؤمنین «علیه السلام» فرمود: اگر چهل تا یاور میداشتم، بیست و پنج سال در خانه نمینشستم. باز کلمه چهل است. امام زمان «عج» وقتی روز جمعه، در مکّه، پشت به کعبه میکند. ما یک وقتی، یک پیشنهادی کردیم، قبول نشد، مثل خیلی حرف‎هایی که میزنیم، قبول نمیکند. من حرف‎هایی که زدم، قبول نشده، اگر بنویسم، چند تا کتاب میشود. یکی از حرف‎هایی که زدیم، قبول نشده این که، مصلای تهران را شبیه مسجدالحرام بسازند. که امام جمعه وقتی میایستد، پشتش به در کعبه باشد. چون حدیث داریم حضرت مهدی «عج» روز جمعه که تشریف میآورند، پشتشان را میکنند به کعبه، بالای سرشان هم در خانه کعبه هست. همانجا که تقریباً حجرالأسود است. آنجا میایستند و امام جمعه و بعد همه اینهایی که میخواهند، بروند مکّه، تمرین اعمال حجشان را هم بروند در مصلی، طواف و سعی صفا و مروه، آن وقت آنهایی که مستطیع نمیشوند، بروند مکّه، برای این که مشابه مکّه را ببینند، بروند مصلای تهران را ببیند، یعنی هم آنهایی که مکّه را ندیدهاند، مشابهاش را ببینند، هم آنهایی که میخواهند بروند مکّه، بروند آنجا تمرین کنند. هم هر وقت انسان نگاه به امام جمعه میکند، یاد امام زمان «عج» بکند. که پشت به در کعبه کرده است و خطبه میخواند. علی ایها الحال، یک همچین طرحی دادیم و گفتند: صلاح نیست. گفتیم: صلاح نیست که هیچی. خواندن چهل سوره حمد بر مریض، خیلی مهم است.

امام سجاد، چهل بار به حج رفت، بدون این که، یک شلاق به ناقه و شتر خودش بزند. پیغمبر ما وقتی میخواست به فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی نماز بخواند. چهل بار تکبیر گفت. اگر کسی قسم دروغ بخورد تا چهل روز نمیشود تا این که یک بلایی سرشان میآید. کسی سوگند دروغ بخورد. مثلاً میگوید: والله، اینطور، قسم دروغ بخورد. حضرت میفرماید که: تا چهل روز نشده، یک خطری متوجهاش میشود. در مسائل سیاسی، اگر رهبر عادلی بر مردم حکومت کند. چهل روز باران، از چهل روز باران پر برکت، یعنی حکومت مرد با خدا، از باران با برکت، اثرش بهتر است، مهمتر است. در مسائل نظامی، داریم اگر کسی میرود جبهه، چهل هزار فرشته مجاهد را بدرقه میکنند.

امام زمان «عج» که ظهور کند. قدرت یک مؤمن و یک یار امام زمان «علیه السلام» است با، چهل نفر است. علی ایها الحال، مسئله چهل زیاد است. اگر کسی تا چهل روز با همسرش بد باشد. برخوردهای زن و شوهری تا چهل روز تعطیل باشد، حدیث داریم اگر هر یک از این همسر تا چهل روز، پاسخ مثبت به غرایز هم ندادند. هر گناهی بکند، آن کسی که ترک کرده است، در گناهش شریک میشود. کما این که، اگر مردی، دخترش را شوهر ندهد، دخترش، دسته گل آب بدهد، گناه این دختر به گردن بابا هم هست. اگر مردی پسرش را داماد نکند، حدیث داریم پسر اگر گناه بکند، الی آخر ... علی ایها الحال خیلی وقت‎ها انسان گناه نمیکند. امّا گناهان دیگران را پای حسابش مینویسند. همینطور که اگر شما برادران ستاد نماز جمعه، نماز جمعه به وجود میآورید، در نماز جمعه مردم شریک هستید. میشود انسان در گناهان دیگران هم شریک باشد.

امّا اربعین امام حسین «علیه السلام» جابر از اصحاب پیغمبر بود. پیغمبر جابر را دید، گفت: جابر، خدا به تو عمر طولانی میدهد، من میمیرم تو هستی، علی بن ابیطالب شهید میشود، تو هستی. امام حسن شهید میشود، تو هستی. امام حسین «علیه السلام» شهید میشود، تو هستی. امام زین العابدین هم هست، تو هستی. سلام من را به امام زین العابدین برسان، بعد امام زین العابدین شهید میشود، باز تو هستی. به جابر بن عبدالله انصاری گفت، خدا اینقدر به تو عمر میدهد که، پنجم معصوم را درک میکنی، سلام ما را به امام باقر «علیه السلام» برسان، آخر عمرش چشمهاش نابینا شده بود. وقتی میفهمید که امام باقر «علیه السلام» دارد میرود. داد میزد، وسط کوچه، ولی چون از اصحاب پیغمبر بود و احترام داشت، برایش حریم باز میکردند، برای این که احترام قائل بودند. جابر وقتی شنید، امام حسین «علیه السلام» در کربلا شهید شده است. گفت: بروم زیارتش. شب جمعه بینندهها بحث را میبینید، نزدیک اربعین هم هست. هیچ میدانید، علامت مؤمن، یک زیارت اربعین است. دور و ور بیست سال بیشتر است، که ما محروم هستیم از زیارت امام حسین، به خاطر این نانجیب صدام و حزب بعث. جدی اگر دعا کنیم اثر دارد خدایا، به آبروی هر دل عاشق و هر زوار مخلص و به آبروی هر اشک مظلومی، این حزب بعث را ریشهکن کن، راه کربلا را به علاقمندان باز بگردان. البته به شما بگویم، سیلی که امام فرمود به صدام میزنیم، خدا به صدام زد. اگر بدانید، بازار بغداد و بازارهای عراق و تجارشان به چه نکبتی افتادهاند. که در یک پیش قراردادی که قرار شد، مجلس بنویسد با عراق، که زوار از اینجا برود یک پیشنویسی، نوشتند، حالا دور اول مذاکرات. قرار شد، چهارصد و پنجاه هزار تومان و پانصد هزار تومان، پول ببرند، برای دوازده روز، تازه برنج و قند و چای هم ایرانیها ببرند. به یک گدایی افتادهاند عراقیها، به یک بدبختی افتادهاند. یک سیلی صدام خورد. حالا یک چیزی به شما بگویم: ذلیلترین افراد در کره زمین از نظر اقتصادی فعلاً، عراقیها هستند. بسیار، وضعشان ذلیل است. و ذلیلتر از این ذلیلها، منافقینی هستند که رفتند به آنها، این دیگر خیلی مهمتر است. پناه بردن به ذلیل، کسی که از دامن امام رفت، به دامن صدام پناه برد، به چه نکبتی میافتاد. گلی که میکارد، انفجار حرم امام رضا «علیه السلام». یعنی نتیجه نفاق، انفجار در حرم امام رضا «علیه السلام»، این نتیجه نفاق است، پناهندگی به یک رژیم بدبخت، وضع اقتصادی به شدت، ما بالاخره با همه تورم و گرانی که هست. نیم ساعت در صف بایستیم، نان داغ، گیرمان میآید، در زمان جنگ هم، چند تومان میدادیم، نان داغ میخوردیم. الآن عراق جنگ نیست و از قحطیهای هشتاد سال پیش ایران بدتر است. ولی در عراق، فقط حزب بعث بد هستند، همه عراقیها که بد نیستند. خدایا عراقیها را هم از شر صدام نجات بده. چون ما یک وقت‎هایی در تلویزیون گفتیم: عراقیها، خیلی از عراقیها به ما نامه نوشتند که، آقا، حزب بعث بگو، نگو عراقی، دیدیم راست میگوید، حالا ما، پشت تلویزیون قاتی کرده بودیم، گفتیم عراقیها، غرضمان بعثیها بود کما این که گفتند: ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند، از شهرستان کوفه، نامه آمده بود که بابا کوفه آدم خوب هم در آن است. آخر حبیب بن مظاهر هم اهل کوفه بود. نمیدانم مسلم بن عوسجه اهل کوفه بود. حالا چهار تا آدم بد پیدا میشود که نباید گفت: فلان است. بهرحال، گاهی همه شهر را با یک چیزی حساب میکنند. جابر از اصحاب پیغمبر، پیرمرد، خواست بیاید زیارت. دست غلامش را گرفت، زیارت کربلا خیلی ثواب دارد. گفتند: زیارت مکّه اگر احساس خطر میکنی، نرو، امّا زیارت کربلا، اگر احساس خطر هم میکنی، برو اصلاً امام حسین «علیه السلام» فقه را سوراخ کرده است. لب زدن به خاک حرام است. امّا لب زدن به خاک کربلا، حرام که نیست، مستحب هم هست. به ما گفتهاند نوزاد که به دنیا میآید، قبل از این که شیر مادرش را بخورد، لبش را بزن به خاک کربلا، مُهر کربلا به سر زبانش بزن. اصلاً بناست ما با کربلا رفیق شویم. هر مسلمانی هر روز 17 رکعت نماز بخواند، هر رکعت دو تا سجده هر یک از ما سی و چهار بار، بلندترین نقطة بدنمان را به خاک کربلا بمالیم. وقتی که آب میخوریم، سلام بر حسین می‎گوییم. کربلا، برای خودمان است. و لذا گفتهاند، هر مسافری نمازش شکسته است، امّا در حرم امام حسین که رفتی، نمازت را درست بخوان، یعنی آنجا، خانه خودت است. این که میگویند در حرم امام حسین نماز درست است، یعنی آنجا خانه خودت است. کربلا مال خودمان است. خانه خودمان است، نمازمان را آنجا درست میخوانیم. در خانه خودمان نماز درست است. جابر گفت: میخواهم، بیایم زیارت. آن پیرمرد صحابی دارد میآید زیارت، از مدینه یک غلام برداشت، چشم‎هاش که نمیدید، آمد، رسید به کوفه، عطیه، عطیه یک عالمی بود، مفسر. به عطیه گفت: تو هم با هم برویم، دو نفر میشدند. آمدند، تا کربلا، غسل کردند، گفت: قدمها را کوچک بردار. داریم میرویم کربلا، قدم‎ها را کوچک بردار. قدم‎ها را پیرمرد کوچک برداشتند. آمدند سر قبر امام حسین، چهل روز پیش اینجا چه خبر بود. زینب کبری چهل روز پیش با چه عظمتی آمد، و با چه سختی بازگشت. جابر آمد، سر قبر امام حسین، سلام کرد، من جابر هستم، من از اصحاب رسول الله هستم. من از اصحاب امیرالمؤمنین هستم. من از ارادتمندان زهرا هستم. حسین جان من جابرم از مدینه آمدهام. پیرمردَم، نابینا هستم، پیاده آمدهام، از راه دور آمدهام، جواب من را بده، سه مرتبه سلام کرد. بعد گفت: حسین جان، گرچه من مدینه بودم، امّا در یاران تو شریک هستم. عطیه گفت: چطور شریک بودی، شما مدینه بودی، امام حسین کربلا شهید شد. فرمود: کسی که دلش با کسی باشد، خدا ثواب آن را میدهد. قرآن میگوید: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ» توبه/30 یهودیها میگفتند عزیر پسر خداست. خوب بعضی از یهودیها میگفتند حضرت عزیر پسر خداست. امّا چون باقیها هم ساکت بودند، خدا میگوید: همه آنها، یک نفر ناقه و شتر صالح راهی کرد و کشت، اما چون بقیه هم راضی بودند، قرآن نمیگوید: «فَعَقَرُوه» میگوید «فَعَقَرُوها» هود/65 یعنی همه آنها، اگر یک کسی، یک سیلی بزند، باقی هم ساکت باشند. سکوتشان گناه است. اگر کسی در ماشین شرکت واحد، در پارک، در بازار، کارخانه، اداره، اگر کسی منکر انجام میدهد و یک نفر میگوید آقا جون کار شما خلاف است، این کار را انجام نده. تمام اینهایی که نگاه میکنند و ساکت هستند. هم گناه آن کسی است که منکر انجام میدهد. ما داریم که گاهی وقت‎ها یک نفر حزب الهی میخواهد نهی از منکر بکند، باقیها همینطور نگاهش میکنند، نگاه کردن گناه دارد. اگر مظلومی را اعدام میکنند، شما نگاه کنی، نگاه شما گناه است. سکوت گناه است. نگاه گناه است. انسان باید، فریاد بزند. باید عکسالعمل نشان دهد. مگر میشود یک حزب الهی، نهی از منکر میکند، شما نشستهای نگاه میکنی. ـ برو، خوب ولش کن، آقا شما حرفت را زدی، بسیار خوب، نهی از منکر کردی، بگذار، موسی به دین خود، عیسی به دین خود. همه را که در یک قبر نمیگذارند. این دنیای بیخیالی است. انسان میتواند در همه کارهای خیر، شریک باشد. بنده در تلویزیون حدیثی میخوانم. هر یک از شما که پای تلویزیون هستید. بگوئید حدیث قرائتی خوب بود. خدا خیرش بدهد. راضی باشید به این که من این حدیث را میخوانم شما هم در حدیث من شریک هستید. اگر من ثواب داشته باشم و شما یک کار خیری میکنی، میگویند: خدا خیرش دهد، دستش درد نکند. همه ما میتوانیم با رضایت قلبی، شریک در کار همدیگر شویم. جابر سر قبر امام حسین گفت: حسین جان، من هم شریک هستم. عطیه آن عالمی که همراه بود، گفت: کجا شریک هستی. شما مدینه بودی، اینها کربلا. فرمود: راضی بودم، قلباً حمایت میکنم. و لذا در زیارت اربعین داریم. خدا لعنت کسی را که «سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِیَتْ بِهِ» (تهذیب ‏الأحكام، ج‏6، ص‏113) خدا لعنت کند آنهایی را که شنیدند حسین شهید شد، «فَرَضِیَتْ بِهِ» راضی بودند. گفتند: شهید شد، که شد. کسی که راضی بشود به ظلمی، شریک در ظلم است. و کسی که راضی باشد به حقی، شریک در حق است. ما همه عبادت‎ها را نمیتوانیم انجام دهیم. امّا میتوانیم، حمایت قلبی داشته باشیم. خدایا، هزاران شهید شدند، تا حکومت اسلامی برقرار شد. خدایا این نظام ما را مشکلاتش را حل، روز به روز بر عزت و قدرتش بیفزا. خدایا آدم‎هایی هستند که تا حالا نماز جمعه نرفتهاند و یا کم رفتند، بلند شوید، در نماز جمعه شرکت کنید، خیر عظیمی است. شما برای یک شانه تخم مرغ، برای نان، چقدر میایستی، حیفت نمیآید که هفتهای یک ساعتت را برای نماز نگذاری؟ هفته یک ساعت را برویم برای نماز، با بچههایمان هم برویم. حالا نمیگویم هر هفته، ولی بالاخره، گاهی که باید آمد، اصلاً نماز جمعه محور است. داریم اگر کسی در جمعه و جماعت شرکت نمیکند، با آن ازدواج نکنید، من خودم داماد که برایم آمد، گزینشش کردم، گفتم: نماز جمعه میروی یا نه، گفت: هر هفته نمیروم، ولی گاهی میروم. گفتم خوب بس است بهرحال اصلاً نمیشود کسی اصلا پاش را نماز جمعه نگذارد، آن وقت مثل باقیها باشد. هم شما حرکت کنید، بچههایتان را هم ببرید، امیدوارم ستادهای نماز جمعه سه، چهار تا تذکر را هم انجام دهند، تو را به خدا انجام دهید. یک استاد دانشگاه جزء ستاد باشد. یک رئیس آموزش و پرورش و یا یک فرهنگی محبوب جزوء ستاد باشد. یک مهد کودکی جور کنید، برای زن‎هایی که، یکی، دو تا بچه کوچک دارند. یک چرخ فلکی راه بیندازید، نماز جمعه را یکجوری کنید که فقط مخصوص، یک مشت آدم بیکار نباشد. آن هم که بچه خرد دارد، بتواند بیاید. آن هم که گرفتار است، بتواند بیاید. و از امام جمعهها هم تقاضا میکنم که خطبهها را مختصرش کنند. خطبههای نماز جمعه بیش از نیم ساعت، نباید بکشد، مگر این که، خیلی جاذبه داشته باشد. خطبهها کوچک، امکانات وسیع، مردم، مردمی نیستند که نیایند. ما نماز جمعه را میتوانیم چند برابر به وجود بیاوریم. ما را از مقیم نماز قرار بده و ضمناً اربعین هیئتهایی که میروید در عزاداری، حرکتی بسیار زیبا روز عاشورا شد، هزارها نماز جماعت، ظهر عاشورا خوانده شد. اینقدر نماز در خیابان‎های ایران خواندن. خبرهایش میآید، خیلی خبرهای شیرینی، اصلاً مُد شد. مقام معظم رهبری جزء برنامهاش شد. شهرکرد رفت، گفت من میخواهم پیشنماز بچهها باشم، یاسوج رفت، گفت: میخواهم پیشنماز بچهها باشم، اصلاً مُد شد. نماز در خیابان‎ها مُد شد. بیائید قبل از این که ما بمیریم، نماز ظهر عاشورا، را مُد کنیم، بعد بمیریم، که روز قیامت بگوئیم، حسین جان، ما نتوانستیم بیائیم کربلا. امّا ظهر عاشورا همینطور که تو رفتی کربلا، ما هم در خیابان، رفتیم سر نماز، حالا این کاری که مُد شده، نگذارید از مُد بیفتد. روز اربعین هم هر کجا هستید، وسط خیابان نماز بخوانید. منتها ترافیک هم نشود. خیابان‎هایی که رانندهها بتوانند، از راه دیگه بروند. جاهایی که اذیت و مردم آزاری نشود. برنامهریزی جوری باشد که، تولد، شهادت امام حسن مجتبی و پیامبر، هم نماز بشود. اربعین هم بشود. ما باید یک کاری بکنیم که هر کس، هر زمان، هر کجا خواست نماز بخواند، خجالت نکشد. مردم هم از خانهها شلنگ را میدهند بیرون، که امکان آب باشد، رئیس هیئت هم خیلی شیرین‎کاری کرد. بسیاری از رؤسای هیئت، مقداری گونی، پشت موتورها گذاشتند، تا گفتند؛ «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ»، گونیها را وسط خیابان پهن کردند. روی گونی نماز خواندن چون گاهی ممکن است بگویند، خیابان کثیف است. تَر است، نمیدانم فلان است. با صد متر گونی و با یک جعبه مُهر، و با این که همسایهها، شلنگ را بدهند بیرون میشود، ما نماز را احیاء کنیم.

والسلام علیکم و رحمة الله

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.