تبیان، دستیار زندگی
روز سه شنبه 30 بهمن ماه مصادف با 19 فوریه سالروز تولد منجم بزرگ لهستانی، نیکولاس کپرنیک است. وی در سال 1473 متولد شد و در 29 می 1543 بدرود حیات گفت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سالروز تولد کپرنیک؛ مبدع نظریه ی خورشید مرکزی

کپر

روز سه شنبه 30 بهمن ماه مصادف با 19 فوریه سالروز تولد منجم بزرگ لهستانی، نیکولاس کپرنیک است. وی در سال 1473 متولد شد و در 29 می 1543 بدرود حیات گفت.

کپرنیک به عنوان واضع نظریه خورشید مرکزی شناخته می شود. کتاب تاریخی وی به نام « اندر باب گردش افلاک آسمانی» ( De revolutionibus orbium coelestium) اغلب بعنوان نقطه ی آغاز نجوم جدید و تجلی انقلاب علمی معرفی می شود.

جلد
صفحه اول کتاب کپرنیک

در قرون پیش از کپرنیک در آثار یونانی، هندی و اسلامی همیشه نظریه های زمین مرکزی مطرح بوده است، در آن زمان این نظریه به خوبی و دقت کافی حرکات سیارات و افلاک را توضیح می داد و موقعیت آنها را در هر زمان پیش بینی می کرد.  وی نشان داد که حرکات اجرام آسمانی را می توان بر اساس مرکز بودن خورشید به همان خوبی توضیح داد که نظریه ی زمین مرکزی توضیح می دهد.

زم

زندگی نامه

نیکلاس  کپرنیک  در شهر  تورون لهستان  دیده  به  جهان گشود.  پدرش  تاجر  مس  ثروتمندی  از محترمین  تورون  بود که  در سال  1460 از  کراکو (پایتخت آن زمان لهستان) به آن شهر  مهاجرت  کرده  بود.

خانه

محل تولد کپرنیک

وقتی  کپرنیک  ده  ساله  بود ،  پدرش درگذشت  و داییش لوکاس واتزنرود –  که اسقفی  بود  در  پروس شرقی-  سرپرستی  او ،  برادر و دو  خواهرش  را  به  عهده  گرفت .  واتزنرود می‌خواست که  کپرنیک  روزی به  مقام  کشیشی برسد؛ از این رو در 1491 وی را برای  تحصیل علوم دینی و ریاضیات  به  دانشگاه  جاگیلونی  کراکو  فرستاد. در  آنجا بود که  کپرنیک توسط  معلمش آلبرت برودزوسکی  با  ستاره‌شناسی آشنا  و  به آن علاقمند شد . پس از پایان  تحصیلات  چهار  ساله  و توقفی  کوتاه  در تورون ، کپرنیک  رهسپار ایتالیا شد تا در دانشگاه‌های بولونیا و پادوا حقوق و پزشکی بخواند. سپس  برای ادامه  تحصیل  در فقه  و حقوق مدنی  به فرارا رفت ؛  اما  پس از ملاقات با «دومنیکو نووارا دو فرارا»  ستاره‌شناس مشهور، سر درس او حاضر و دستیارش شد. در 1497 واتزنرود  به مقام اسقفی در وارمیا  برگزیده  شد و  جایی  نیز برای  کپرنیک  به عنوان کشیش عالیرتبه در کلیسای جامع فرومبورک خالی شد . ولی او  با اجازه کلیسا چند سال  دیگر در ایتالیا ماند  و در 1503 در  رشته  فقه  درجه دکتری گرفت. وی همچنین در مدت اقامتش در پادوا  فرصت  یافت  تا  با مطالعه  آثار  سیسرو و افلاطون از آراء گذشتگان درباره حرکات  کره زمین آگاهی یابد و طرح اولیه  نظریه  خود را شکل دهد. در 1505 کپرنیک برای  زندگی  و کار به  فرومبورک  رفت و بعدها در کلیسا و حکومت مسؤولیت‌های متعددی  را پذیرا شد. اصلاح  نظام پولی حکومت پروس و انتشار رسالاتی درباره  ارزش‌  پول  از جمله  خدمات او  در این مدت است. در جریان  جنگ  میان  توتون‌ها  و  پادشاهی  لهستان  (1519-1524)  کپرنیک فرماندهی  دژ وابستگان  کلیسا  را  در  شهر مرزی آلنشتاین  به  عهده  داشت  و تا زمان اعلام آتش‌بس در سال  بعد با موفقیت  از  شهر  دفاع  کرد.

مج

در  طول  این  سال‌ها  کپرنیک  همچنان  اوقات   فراغتش  را   با  ستاره‌شناسی  می‌گذراند  و  از   فراز رصدخانه   ساده‌ای  که  خو د ساخته  بود  حرکات  اجرام  آسمانی  ر ا  مطالعه  و  با  جدول‌های  نجومی قدیمی  مقایسه  می‌کرد.  مانند  دیگر  منجمان  غربی  مرجع  و  راهنمای  کپرنیک  نیز  کتاب  المجسطی نوشته  بطلمیوس  ستاره‌شناس  معروف  قرن  اول  اسکندریه  بود.  بطلمیوس  در  این  کتاب  با  فرضِ قرار  گرفتن  زمین  در  مرکز  عالم،  موقعیت سیارات و حرکات افلاک آنها را در آسمان محاسبه  کرده بود .

بط
بطلمیوس: کسی که نظریه ی زمین مرکزی را به دقت فرمول بندی کرد.

زمینه های فکری کپرنیک

1- منجمین دوره ی اسلامی از زمان ابن هیثم به تناقضات فیزیکی و فلسفی موجود در مدل بطلمیوس پی برده و تلاشهای بسیاری برای حل آن از خود نشان داده بودند. خواجه نصیرالدین طوسی، قطب الدین شیرازی و مؤید الدین عُرضی از جمله کسانی بودند که در رصدخانه ی مراغه به تهیه و تنظیم مدلهای جدید غیربطلمیوسی برای حل این مشکلات پرداختند. این مدلها توسط کسانی مانند ابن شاطر دمشقی  در قرون بعدی به اوج خود رسید. اگر چه تمام این مدلها همچنان زمین مرکزی بودند، ولی تناقضات مدل بطلمیوسی را حل می نمودند.

کپرنیک نیز با همین انگیزه دست به کار شد تا مدلی غیر بطلمیوسی برای عالم تنظیم کند، و ما امروزه ردپای دستاوردهای منجمین مکتب مراغه را در کارهای وی می بینیم.

2- از طرف دیگر، کپرنیک شدیدا تحت تأثیر تفکرات فیثاغورثی رایج در عصر خود بود. طبق این دیدگاه طبیعت همیشه منطبق بر ساده ترین نظریه است و همیشه طبق روش هندسی و ریاضی و عددی قابل شناخت و بررسی است.

3- همچنین فیثاغورثیان باستان ارزش بسیاری برای خورشید قائل بودند و آنرا مقدس می دانستند. کپرنیک نیز با برخورداری و اعتقاد از الهیات مسیحی معتقد بود که خورشید نماد مادی خدای پدر است و بسیار بجاست که شکوه و عظمت خدای پدر در خورشید آسمان تجلی بیابد. در نتیجه، عقل نمی پسندید که خورشید با تمام قداست و شکوهش در جایی جز در مرکز عالم، قرار گیرد.

کت
صفحه ای از کتاب کپرنیک که خورشید را در وسط عالم قرار می دهد.

4- وی می‌دانست  که  برخی  از  فلاسفه  یونان  ادعا  کرده  بودند  زمین  حرکت  می‌کند.  به  عقیده او  نظر درست ‌تر  آن  بود  که  خورشید  در  مرکز عالم  و  زمین  سیاره‌ای  مانند دیگر سیارات بدور  خورشید در حرکت است. نظریه  او  بسیار انقلابی  بود  زیرا  هم  با  اصول  پذیرفته  شده  نجوم  بطلمیوسی  در تعارض بود و هم با  نص  کتاب مقدس.  در سال 1514 کپرنیک  دست ‌نوشته  کوتاهی  را  بین دوستان خود  توزیع کرد  که  در آن  دیدگاه‌هایش  را  درباره  فرضیه  خورشید  مرکزی به اختصار بیان کرده بود. نوشته ی کوتاه کپرنیک  با  استقبال  زیادی  روبرو  شد و او  را در جمع دانشمندان اروپایی نام‌آور گردانید. اما کپرنیک هنوز  نظریه‌اش را  قابل  عرضه  در  محافل  علمی  نمی‌دانست  و  سال‌های  بعد  را صرف مشاهدات دقیق و جمع‌آوری شواهد و مدارک کرد تا به آن اعتبار بیشتری بخشد. در سال 1533 شهرت کپرنیک به جایی رسیده بود که آلبرت ویدمانشتات منشی پاپ کلمنت هفتم یک رشته سخنرانی درباره نظریه او برای پاپ و گروهی از کاردینال‌ها در واتیکان ترتیب داد.

در 1536 که تحقیقات کپرنیک به اتمام رسید دیگر در اروپا دانشمندی نبود که درباره نظریه  انقلابی او چیزی نشنیده  باشد و بسیاری در گوشه و کنار قاره  خواستار انتشار آن بودند. او حتی در کلیسا نیز  حامیان پرنفوذی داشت؛ کاردینال نیکلاس فون شونبرگ در نامه‌ای خطاب به کپرنیک نوشت: «... ای مرد فاضل! امیدوارم که تقاضای مرا بیجا ندانی  ولی  مؤکداً از تو استدعا می‌کنم که  کشف  خود  در  باب  کائنات  را  در معرض قضاوت دیگر نخبگان جهان قرار دهی و ضمنا در اولین فرصت ممکن شرحی از نظریه خود را همراه  با جداول  و هرچه که به آن مربوط است برای من ارسال داری...»

این نامه  تشویق‌آمیز اگر چه  برای کپرنیک بسیار ارزشمند بود ولی کافی نبود تا او را به انتشار نظریه انقلابی‌اش متقاعد  کند. وی همچنان به تکمیل  تحقیقات خود ادامه داد  تا سال  1539 که  با ریاضیدانی  به نام  گئورگ یواخیم رتیکوس آشنا  گردید  و او را به شاگردی پذیرفت. این دو با هم نظریه جدید را مطالعه کردند. پس از دو سال رتیکوس با استفاده از اصول  تئوری  کپرنیک کتاب ناراتیو پریما را  درباره حرکت زمین نوشت و در 1542 به نام  کپرنیک  بخشی از پژوهش او در  مثلثات  را منتشر  کرد.  در برابر اصرار  شدید  رتیکوس  بالاخره  کپرنیک  پذیرفت  که شرح کاملی درباره نظریه خود فراهم  کند  و آن  را به نورنبرگ  بفرستد  تا با نظارت او به چاپ رسد.  سرانجام کتاب در 1543 منتشر  شد. کپرنیک  اندکی  پس از آن  در 24 مه  همان  سال  در گذشت. می گویند اولین نسخه در زمانی به دست کپرنیک رسید که وی در بستر مرگ بود.

کپنیک
گویا کپرنیک شدیدا تحت تأثیر عرفانی نظم و هماهنگی افلاک آسمانی قرار گرفته است.

نظام خورشید مرکزی کپرنیکی

اگر چه کپرنیک اولین کسی است نظریه مرکزیت خورشید را فرمولبندی دقیق ریاضی و هندسی نمود، ولی سابقه این نظریه به سده‌ها پیش از وی باز می‌گردد؛ فیلولائوس فیلسوف یونانی قرن چهارم پیش از میلاد  و یکی از شاگردان فیثاغورث  نخستین کسی است که قائل به حرکت وضعی  زمین  (چرخش زمین به دور خود)  شد.  پس از او  هراکلیدس پونتسی  فرضیه حرکت انتقالی زمین (چرخش زمین به دور یک کانون مشخص)  را مطرح  کرد. آریستارخوس ساموسی  فیلسوف و منجم قرن سوم  پیش از میلاد با ترکیب  نظریه‌های  این دو، اولین  نظریه خورشید مرکزی  را پیشنهاد  کرد. در  نظر او خورشید  به  طور ثابت  در مرکز عالم جای می‌گیرد و زمین و سیاره‌های دیگر در مسیری کاملاً ً مدور به دور آن می‌چرخند.

ولی نظریات خورشید مرکزی قبل از کپرنیک، بدون اینکه به محاسبات ریاضی و هندسی و طراحی مدلهای هر سیاره منجر شود، ارائه شده بود. در نتیجه پذیرش آن اصلا معقول و منطقی نبود.

آیا منجمین پیش از کپرنیک که به زمین مرکزی معتقد بودند، دانشمندان بی دقتی بودند؟

منجمین پیش از کپرنیک به زمین مرکزی معتقد بودند، دلالیل کافی و متقن برای اعتقاد خود داشتند. در واقع، از یک منجم حقیقی در دوره ی باستان چنین توقع می رود که نظریه ی خورشید مرکزی را نپذیرد، زیرا هیچ مؤید قوی و منطقی برای پذیرش آن وجود نداشت. ما امروز به هیچ وجه نباید توقع داشته باشیم که یک منجم باستانی بدون داشتن شواهد و مدارک کافی یک نظریه را پذیرفته شده اعلام کند. در واقع اگر یک منجم در آن عصر این نظریه را می پذیرفت، نشان دهنده ی عدم دقت و دوری وی از روش علمی دارد.

نظریه کپرنیک

در تصویر بطلمیوس از نظام عالم،  زمین در مرکز عالم است و سیارات هر یک در دایره‌ای که شعاع آن  فاصله سیاره  تا زمین است به  گرد نقاتی در نزدیکی زمین می‌چرخند. این نظریه پاکیزه و مرتب بود و می‌شد از آن  برای محاسبات افلاک سیاره‌ها استفاده کرد.  ولی باید 1700 سال  می‌گذشت تا با تغییرات نگرش و دید نجومی و فلسفی و دینی این نظریه آهسته آهسته به کنار گذاشته شو.

نظ
روشهای هندسی بطلمیوس در مدل سیاره ای زمین مرکزی

یک اشتباه متداول

امروزه بسیاری چنین گمان می کند که «مشاهدات رصدی با فرضیه ی بطلمیوس قابل توجیه و  بیان نبود، و کپرنیک متوجه شد که مدل زمین مرکزی نمی تواند، مشاهدات رصدی را توضیح دهد. » در حالی که به هیچ وجه مدل زمین مرکزی با مدل خورشید مرکزی از نظر رصدی و مشاهدات، فرقی نداشت. برتری اصلی مدل خورشید مرکزی سادگی و نظم و ترتیب بیشتری بود که از خود بروز می داد. بعدها با اختراع تلسکوپ توسط گالیله بود که تأییدات رصدی نیز برای مدل کپرنیک پیدا شد، زمان آن بود که این نظریه را درست تر بدانیم. در نهایت با فعالیتهای کپلر این نظریه بسیار معقول تر و از نظر فلسفه ی فیثاغورث علمی تر به نظر رسید. پذیرش نهایی نظریه ی زمین مرکزی 100 سال پس از انتشار کتاب کپرنیک، توسط نظریه ی گرانش و قوانین حرکت نیوتن اتفاق افتاد.

آثار بجا مانده از کپرنیک

کپرنیک  تقریبا چهل سال برای تکمیل پژوهشهای اختر‌شناسی خود وقت صرف کرد و تا اواخر عمر خود از چاپ کامل  نظرات  خارق العاده  خویش  خودداری  کرد  و تنها  در سال 1543 بود که گفتار درباره چرخش کرات سماوی او انتشار یافت. افکار موجود در کتاب کپرنیک بنیادی‌تر از آن بود که بتوان آنها را جدی گرفت، یک نسخه چاپ شده از آثارش  درست قبل از مرگ در بستر بیماری بدست او رسید. چون او در این آزمایش بیش از 70 سال سن  داشت  و مفلوج  و تقریبا نابینا بود، بعید به نظر می‌رسید که موفق به  دیدن این اثر  بزرگ چاپی شده باشد، اثری که او برای خلق و ایجاد آن تمام عمرش را صرف کرده  بود. چند  روز پس از انتشار کتابش  بدون آنکه  بداند  چه خدمت ارزنده‌ای  به جهان بشریت کرده، دار فانی را وداع گفت. سرانجام پس از گذشت 150 سال از مرگش دانشمندان اندیشه‌های او را پذیرفتند. امروزه بیش از چهار سده پس از مرگش،  یکی از بزرگترینها در قلمرو دانش به شمار می‌رود.

پس از کپرنیک

واکنش  کلیسا در برابر آراء کپرنیک خشمگینانه بود. و نه تنها دستگاه کاتولیک، بلکه رهبر پروتستانها هم با آن مخالفت کرد. نقل است مارتین لوتر –  پایه ‌گذار مذهب پروتستان - به محض آگاه شدن از نظریه  با آن  به  مخالفت  برخاسته ، گفته بود: « فقط احمق‌ها نجوم را وارونه می‌کنند. طبق نص کتاب مقدس، این خورشید بود نه زمین که یوشع فرمان داد بایستد.» به باور لوتر و همفکرانش، نظریه کپرنیک نه فقط  مخالف عبارات کتاب مقدس بود، بلکه جایگاه رفیع آدمی را – که به عنوان  برترین آفریدگان باید در مرکز جهان هستی  قرار داشته  باشد - از او می‌گرفت.

کتاب کپرنیک توسط کلیسای کاتولیک تا چند قرن جزو کتب ممنوعه و ضاله قرار گرفت!

کپرنیک؛ میراث دار نجوم دوره اسلامی

امروزه پس از کشف نظریات غیر بطلمیوسیِ مکتب مراغه در دهه ی 1950 توسط پروفسور کندی، تحقیقات بسیاری در زمینه ی ارتباط مدل کپرنیک با مدل های غیربطلمیوسی در مکتب مراغه انجام گرفته است. از آنجایی که بعضی از راهکارهای هندسی کپرنیک برگرفته از کتب منجمین اسلامی است، این ارتباط  با قوت بیشتری مطرح می گردد: قضیه ی هندسی جفت طوسی، روش فلک تدویر ابن شاطر برای حذف معدل المسیر  و... از جمله مباحثی است که از نجوم دوره ی اسلامی عینا در کارهای کپرنیک منعکس شده است.

طوسی
قضیه ی هندسی خواجه نصیر (جفت طوسی)
دو
قضیه ی جفت طوسی که عینا در کتاب کپرنیک استفاده شده است.
ابن
مدل سیاره ای ابن شاطر برای سیاره ی عطارد، که کپرنیک از آن استفاده کرد.

این مقاله تنها به مناسبت سالروز تولد کپرنیک طراحی شده است و به زندگی نامه ی این منجم و توضیحاتی کوتاه درباره ی موقعیت علمی این نظریه در تاریخ علم بسنده می کند. در آینده مقاله ای مفصل تر درباره ی جزئیات مدل کپرنیک و برتری های دقیق علمی آن ارائه خواهد شد.

با استفاده از:

http://en.wikipedia.org/wiki/Nicolaus_Copernicus

تآلیف و تصحیح:

امیرمحمد گمینی – بخش نجوم تبیان

مقاله ی مرتبط

خلاصه‌ای‌ از تاریخ‌ نجوم‌ یونانی