تبیان، دستیار زندگی
قابی‌ دارم‌ از جنس‌ پاكی‌، شیشه‌اش‌ زلال‌تر از اشك‌ شب‌. كدام‌ تصویر را در آن‌ بگذارم‌؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زلال‌ترین‌ شما را قاب‌ می‌گیرم‌

قابی‌ دارم‌ از جنس‌ پاكی‌، شیشه‌اش‌ زلال‌تر از اشك‌ شب‌. كدام‌ تصویر را در آن‌ بگذارم‌؟

شب،باران

تمام‌ تصویرهای‌ زندگی‌ام‌ را روبه‌ رویم‌ ریخته‌ام‌. همگی‌ فریاد می‌زنند: «ما را قاب‌ كن‌ و به‌ دیوار دلت‌ بزن‌!» مانده‌ام‌ كدام‌شان‌ را قاب‌ كنم‌. به‌ آن‌ها می‌گویم‌:

«ساده‌ترین‌ و زلال‌ترین‌ شما را قاب‌ می‌گیرم‌ تا صفا و صداقت،‌ آویزه‌ی‌ دیوار دلم‌ باشد. مهربان‌ترین‌ شما را قاب‌ می‌گیرم‌ تا در تنهایی‌ها كنارم‌ باشد. تصویری‌ را می‌خواهم‌ كه‌ دلش‌ برای‌ همه‌ی‌ خوبی‌ها جا داشته‌ باشد...»
نرگس،زلال،پنجره

این‌ها را كه‌ می‌گویم‌، از سروصدای‌ تصویرها كم‌ می‌شود؛ امّا هنوز بعضی‌ برای‌ انتخاب‌ شدن‌ بی قراری‌ می‌كنند.

باز هم‌ می‌گویم‌: «تصویری‌ می‌خواهم‌ كه‌ سنگ‌ صبور روزگارم‌ باشد. به‌ لطافت‌ نسیم‌ صبحگاهی‌ و دعای‌ شبانه‌ی‌ دل‌های‌ عاشق‌. تصویری‌ می‌خواهم‌...» همه‌ی‌ تصویرهایی‌ كه‌ روبه‌ رویم‌ ریخته‌ام‌ پنهان‌ شده‌اند و تنها تصویری‌ به‌جا مانده‌ است‌ كه‌ پر است‌ از مهربانی‌ و زلالی‌؛

تصویر مادرم‌ با آن‌ چهره‌ی‌ شكسته‌ و خندان‌؛ تصویری‌ كه‌ هزاران‌ حرف‌ در چشم‌هایش‌ نهفته‌ است‌.

تصویری‌ با زمینه‌ی‌ آبی‌ پنجره‌های‌ حیاط‌، كنار حوض‌ قدیمی‌ خانه‌ و در دستش‌ تنگ‌ ماهی‌های‌ قرمز. می‌خواهم‌ عكس‌ قدیمی‌ مادر را بردارم‌ و در قاب‌ بگذارم‌ كه‌ مادر مرا صدا می‌زند: «مادر بیا ناهار سرد شد.»

نوشته: بهرام‌ پاشایی‌زرنق‌

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.