امر به معروف و نهی از منكر
گفتاری از شهید مظلوم آیت الله بهشتی
در میدان مسائل مربوط به انسان، زندگی اخلاقی و اجتماعی او، ارزشهایی وجود دارند «ثابت» و «اصیل» كه در حقیقت زیربنای ثابت در همه نظامها باید به شمار روند.
ما در عصر تزلزل سریع ارزشها به سر میبریم، تزلزل و دگرگونی در ارزشهای علمی و فنی، در ارزشهای فكری و در ارزشهای اجتماعی و اخلاقی و انسانی ولی آیا این بدان معناست كه اصولا هیچ ارزش اصیلی چه در زمینه علم و طبیعت شناسی و چه در زمینه مسائل اجتماعی و اخلاقی و انسان شناسی در دست نیست كه از این تزلزلها و دگرگونیها به دور باشد.
از آنجا كه میدان و زمینه بحث ما ارزشهای اخلاقی و اجتماعی و انسانی است سئوال را در این باره تكرار میكنم. آیا در این دایره، ارزشهای ثابت و اصیلی كه همه وقت و همه جا و در هر نظام و برای هر كس ارزشمند باشد وجود دارد یا نه؟
برخی از مكتبهای فكری به این نظر گراییدهاند كه چنین ارزشهایی با چنین مختصات وجود ندارد، همه ارزشهای انسانی و اخلاقی و اجتماعی نسبی و به عبارت دیگر من درآوردی و فرآورده عادتها، قراردادها، سنتها هستند و عادتها و قراردادها و سنتها مولود شرایط طبیعی محیط ها یا نظامات اجتماعی، روابط اقتصادی و مانند اینهاست.
بنابراین با دگرگونی و تغییر و تطور و تحول در این شرایط این قراردادها و سنتهای ناشی از آنها و ارزشهای به دست آمده از آنها خود به خود از اعتبار و ارزش دیرین میافتند و در معرض دگرگونی و بیثباتی قرار دارند. این یك گروه و یك گرایش. برخی دیگر از مكتبها این نظر را نمیپذیرند، آنها میگویند در میدان مسائل مربوط به انسان، زندگی اخلاقی و اجتماعی او ارزشهایی هم وجود دارند ثابت و اصیل كه این ارزشها در حقیقت زیربنای ثابت در همه نظامها باید به شمار روند. بنابراین هرج و مرج، بینظامی، بیپایگی، بیمبنائی، بیثباتی در زمینه ارزشهای انسانی و اخلاقی و اجتماعی وجود ندارد. همین دو نظر و دو گرایش به شكلی دیگر به مكتبهای دینی و مذاهب و آرا مذهبی هم راه یافته، چه در میان مسلمین و چه در میان ادیان دیگر، كسانی شبیه نظر نخستین را دارند و گروهی شبیه نظر دوم را، اما با مقطعی دیگر، به شیوهای دیگر، در شكلی دگر.
در این مكتبها مساله به این صورت مطرح است: آیا حُسن و قُبحها، زشتیها و زیبائیها، خوب و بدها، خیر و شرها، معروف و منكرها اصالتی دارند یا صرفا تابع اراده خدایند یك كار، یك رفتار، یك خُلق و خوی در یك شرایط معین میتواند هم خوب باشد و هم بد، هم زشت و هم زیبا، هم حُسن و هم قبح، هم خیر و هم شر تا خدا چه فرموده باشد.
اگر خدا بدان فرمان داده باشد، با فرمان او همان كار خوب میشود و اگر خدا از آن نهی كرده باشد با نهی او همان كار در همان شرایط بد میشود و گرنه هیچ كاری نیست كه در ذات خود صرف نظر از فرمان خدا، زشتی و زیبایی داشته باشد، این نظریست كه به اشاعره نسبت داده میشود، نظری كه بر طبق آن بحث از عدل و ظلم درباره خدا معنی نخواهد داشت.
در مقابل گروهی دیگر به نام عدلیه، اعم از معتزله اهل سنت و شیعه امامیه اینها میگویند حسن و قبح، زشتی و زیبایی معیارهای اصیل و ثابتی دارد كه خدای حكیم جز آنها را اراده نكند، جز بدانچه خود به خود و با لذات خوب و حسن و پسندیده است فرمان ندهد و جز از آنچه خود به خود بد و زشت و ناپسند و زیان آور است، نهی نكند.
این حسن و قبحها در حقیقت اساس و زیربنای امر و نهی خدا هستند، نه ناشی و روبنا، ناشی از امر و نهی او، این نظر عدلیه است. گروهی میگویند درست است كه حسن و قبح ذاتی است، درست است كه در ذات اشیا معیارهایی وجود دارد، بر اساس همان معیارها میتوان اعمال و افعال را به دو گروه پسند و ناپسند تقسیم كرد ولی عقل بشر به طور كلی توانائی هیچ درجه از شناخت چنین حسن و قبحی را ندارد. برای شناخت این حسن و قبح باید در انتظار آن بنشیند كه فرمان وحی چه میگوید وگرنه خود به شناخت چنین معیارها كمترین راهی ندارد، نتیجه عملی این نظر با نظر اشاعره تقریبا یكی است و نتیجه این میشود كه بدون آگاهی بر امر و نهی خدا درباره هیچ چیز نمیتوان نظر داد كه «خوب» است یا «بد» .
هرج و مرج، بینظامی، بیپایگی، بیمبنایی، بیثباتی در زمینه ارزشهای انسانی و اخلاقی و اجتماعی وجود ندارد « معروف » چیست خوبی های شناخته شده همه كس شناس و نشان دار. « منكر » چیست بدی های شناخته شده همه كس شناس و نشان دار.
حسن و قبح از دیدگاه قرآن
موضعگیری قرآن در این زمینه روشن است، قرآن میگوید اولا در ذات اعمال و افعال حسن و قبح نهاده شده، كارهایی هست كه با توجه به ذاتش حسن است، پسندیده است، خوب است .
كارهایی هست كه با توجه به ذات و آثار طبیعیاش ناپسند است، قبیح است، زشت است. علاوه بر این قرآن با صراحت از آن خوبیها با كلمه «معروف» یاد میكند یعنی خوبیهایی كه قابل شناختند و نه تنها قابل شناختند بلكه همه كس شناسند، خوبیهایی نشاندار و همه كس شناس داریم و از آن قبیحها و زشتها یا «منكر» یاد میكند یعنی بدیهای نشان دار و همه كس شناس .
قرآن پایه مطلب را بیش از هر چیز روی چه میگذارد روی معروف و منكر، بنابراین نتیجه نهایی این شد كه در حقیقت معنای معروف چیست خوبیهایی شناخته شده همه كس شناس و نشاندار. منكر چیست بدیهای شناخته شده همه كس شناس و نشاندار.
«معروف» آنچه به خوبی شناخته شده و مورد قبول است، «منكر» آنچه قابل انكار و مردود است. معروف و مردود و لذا منكر در این اصطلاح با ریشه انكره یعنی او را نفی كرد رّد كرد و از همه ریشههای دیگر نزدیكتر و مناسبتر است .
قرآن با صراحت میگوید بشریت، عنایت بفرمائید دوستان، بشریت باید به كمك شناخت روشن انكار ناپذیری كه از همین خوبهای نشان دار و بدهای نشان دار دارد حق و راه حق و اسلام و آئین راستی را بشناسد.
آدمی خصلتی دارد كه نمیتواند دیگران را ببیند، پیشرفت او را ببیند، این یك خصلت ناپسند است، در هر نظامی كه بخواهد باشد.
بار دیگر تكرار میكنم، راه روشن اسلام شناسی چیست یكی از روشنترین راههای شناخت اسلام راستین، آئین حق، اسلام خدا این است كه جستجوگری را آغاز كنی با معیارهای همه كس شناسی كه از زشت و زیبا و نیك و بد دارد. آن وقت كدام آئین، آئین خداست آئینی كه در آن آئین از«معروف» خوبیهای شناخته شده نشان دار حمایت میشود و از «منكر» بدیهای مردود و مطرود نكوهش و با آنها مبارزه میشود.
چه جور نشانی است رفقا دوستان جوان به خصوص در این سخن بیش از همه روی سخنم با شماست، اینگونه شناخت اسلام و شناخت راه حق چطور شناختی است با آوای فطرت شما هم آوا و یا ناسازگار و ناهم آوا، بگوئید هم آوا. ما چرا این راه طبیعی دعوت به حق و دعوت به خدا و دعوت به راه مستقیم و راه راست خدا و صراط مستقیم الهی را اینقدر به آن بیاعتنائی كردهایم و میكنیم.
تكیه دارم روی این بحث كه چرا باید در تقویت گرایش انسانها به سوی خدا و راه خدا و آئین خدا و كتاب خدا و پیامبر خدا و پیشوای خدا، پیشوای الهی چرا باید از این راه و از آن گرایش فطری انسانهای سالم به سوی خوبیها، نیكیهای همه كس شناس و تنفر و بیزاری آنها از زشتیها و بدیها، منكرها، ناپسندهای همه كس شناس استفاده نشود برای اثبات این مطلب در قرآن آیات فراوانی است و در میان این آیات، آیه بیست و هشت سوره اعراف، سوره هفتم بسی گویا بود، گویا و روشن .« و اذا فعلوا فاحشه قالوا وجدنا علیها آبائنا و الله امرنا بها قل ان الله لایامر بالفحشاء اتقولون علی الله مالا تعلمون.» كار زشت میكنند، میگویی چرا كار زشت انجام میدهی، میگویند اولا سنت دیرینه است، برای پاسداری از سنتها! ثانیا خدا به ما گفته است كه همین كار را بكنیم! برای توجیه كارشان هم به قدمت و سنت بودن آن استناد میكردند و هم مدعی آن بودند كه فرمان خدا همین است. قرآن میخواهد رد بكند این ادعا را، چه میگوید یك قانونمندی به دست میدهد، میگوید بگو اصلا خدا به كار زشت و ناپسند هرگز فرمان نمیدهد یعنی برای شناخت این كه خدا به چیزی فرمان داده یا نه دقت كن كه آن كار پسندیده است یا ناپسند است. از راه شناخت ناپسندی میتوانی بفهمی كه اگر هزار عالم برجسته هم آمدند گفتند خدا این طور فرمان داده، اشتباه میكنند چون «ان الله لایامر بالفحشاء» و«انَّ اللهَ یَامُرُ بِالعَدلِ وَالاِحسان و ایتا ذِی القُربی و یَنهی عَنِ الفَحشا والمُنكر و البَغی» قانونمندی، یك قانونمندی ارزنده .
به این ترتیب از نظر اسلام یك سلسله كارها، رفتارها، خصلتها و قانونها و نظامها «معروف» یعنی شایسته و نیك و پسندیده همه كس شناس نشان دار و شناخته شده هستند، شناخته شده به خوبی و یك سلسله از كارها، خصلتها، خویها، خلقها، قانونها، نظامهای دیگر«منكر» یعنی رد شده، انكار شده، مردود، مردود نشاندار شناخته شده و همه كس شناس هستند و اساس این آیه كریمهای كه بحث «امر به معروف و نهی از منكر» در قرآن با او آغاز شد این است كه چی « وَلتَكُن مِنكُم اُمَة یَدعُونَ الی الخَیر و یَامُرونَ بالمَعروفِ و یَنهونَ عَنِ المُنكر» فرد مسلمان و جامعه اسلامی، امت اسلام باید هواداران «معروف» و تشویق كنندگان به آن و مخالفان «منكر» و بازدارندگان از آن باشند و چنین فرد و چنین جامعه و امت خود به خود در دنیا، در عالم بشریت برای افراد و فردها و تكهای جستجوگر و برای تودههای خلق در سراسر گیتی الگو، نمونه و سرمشق میشوند. « و كَذلكَ جَعلناكُم اُمَةَ وَسَطا لِتَكونوا شُهَداءَ عَلی الناس و یَكونَ الرَسول عَلیكُم شَهیدا.» (سوره بقره / آیه 143)
پیامبر سرمشق اصلی و مثل اعلای فضیلت برای این امت، و این افراد و این امت نمونه عمومی و خلقی آن و جامعهاش، جامعه نمونه آن برای همه، و فرد و جامعه اسلامی تا به این پایه نرسد به جایگاه اصلیش در تاریخ بشریت نرسیده است. تا اینجا خیلی كلیات را گفتیم، رفقا نمونه میخواهند، میگویند یك مقدار از این نمونههای ارزشهای نیك همه كس شناس عمومی ثابت خارج از قانون تصور را برایمان بگو، یك مقدار هم از نمونههای زشتیهای خارج از این قانون را بگو. نمونه خیلی زیاد دارم، نه من دارم ، اسلام دارد و من به عنوان زبانی الكن و نارسا، از اسلام روشنگر نمونههائی دارم .
آنچه بر خود نمیپسندی بر دیگران نپسند و آنچه بر خود میپسندی، برای دیگران هم بپسند، این «انصاف» میشود.
مقایسه خودنوازی و دگرنوازی
اكنون میخواهم یك مقدار روی این نمونهها بحث فشرده كنم، بدیهی است هر نمونهای خود موضوع سخنی است .
اولا یك مقدار مثال بزنم از خُلقیات فردی و از شما داوری بخواهم كه آیا این خلقیاتی كه در اینجا به عنوان مثال عرض میكنم اینها مشمول قوانین تحول و تطورند یا نه؟
داوری را از خواهران و برادران گرامی كه هستند میخواهم و از آنها كه بعدا به این بحثها گوش میكنند.
بخل و خودپایی و خودنگری، جود و گذشت و ایثار و دگرنگری و دگرنوازی این دو تا خوی و خصلت هست یا نیست؟
تردیدی نیست كه اینها از خصلتهای آدم است و آدمها را میتوان از این نظر به دو گروه تقسیم نمود آدم بخیل فقط حواسش جمع خودش هست و آدم جواد بخشنده، ایثاركننده، دگرنواز. « خودنواز، دگرنواز »
سئوال اول از دید شما كه در این نظام زندگی میكنید خودنوازی، همیشه انسان به فكر خودش باشد و دگرنوازی به فكر انسانهای دیگر باشد این دو تا را با هم مقایسه كنید، كدامش داخل «معروف» است و كدام داخل «منكر»؟
میفرمائید خودنوازی داخل «منكر» است و دگرنوازی داخل «معروف» است؟
یا این كه میفرمائید نمیدانم، شك دارم، یك مقدار مطالعات فلسفی عمیق در این باره بكنم تا جواب بدهم یا اینها از آن زشت و زیباهای نشاندار است برای شماها فعلا؟ فعلا روی سخنم با شماهاست كه در این نظام هستید.
برای شماها ردهبندی آسان است یا مشكل است در مورد این دو خصلت و دو خوی و دو حالت انسانی؟
فلسفهای، مطالعات دقیقی، تحلیلهای چنین و چنانی مورد احتیاج هست یا نه یا جزو همه كس شناسهاست خیلی خوب، اجازه بدهید برویم سراغ دیگران . ای بابا این اخلاقها جزو اخلاقهای مولود نظامهای فئودالیسم یا كاپیتالیسم است!
اشكال ندارد ما از این جامعه نیمه فئودال نیمه كاپیتالیسم خودمان در میآئیم و میرویم سراغ یك جامعهای كه در این آفتها عبور كرده باشد میرویم در یك جامعه سوسیالیستی . از دوستان سئوال میكنم فكر میكنید كه اگر یك فرد، یك فردی كه امروز در شوروی زندگی میكند، در همین ازبكستان همسایمان زندگی میكند، در نظام سوسیالیستی زندگی میكند، این آدم، یك آدم است، در نظام سرمایه داری هم نیست، كار میكند، یك مقدار دستمزد و بازده كار به او میدهند برای اداره زندگی خودش و احیانا زن و بچهاش، بیش از این هم چیزی گیرش نمیآید، این آقا یك مقدار خوراكی خوشمزه میگیرد میآید خانهاش با همان دستمزدش، خوراك خوشمزه نه یه چیز گرانقیمت سرمایه داری، نخیر نان تازه و پنیر.
یا از جنگل میآید. خوراكیش را میآورد یا از بیابان میآید شكارش را میآورد و هنوز هم به زراعت و مالكیت به اصطلاح نرسیده، آدمی از جنگل آمده یك مقدار خوراكی آورده، توی همان جنگل و بیابان هم یك مرغ شكار كرده، آمده میخواهد خودش تنهائی یا هنوز هم مثلا آدم قبل از خانواده هم كه نمیشود گفت چون آدم با خانواده مثل این كه قرین است دیگر بهرحال، حالا خانواده نه، تولید، تولید مثل بهرحال این آدم خودش تنهاست یا با همتایش . همسر هم نگوئیم كه جسارت میشود، چون هنوز داریم از انسان قبل از تمدن بحث میكنیم، خودش و همتایش یا بچهاش نشسته و یك آدم دیگری از راه میرسد گرسنه، فورا یك سنگ چون هنوز یك انسان نیمه وحشی است، یك سنگ میگذارد روی اینها كه این نبیند و یكی دیگر ردیف این هم از همان جنگل و از همان جا آمده، همان خوراكی را دارد یك آدم میآید عبور كند میگوید بیا بنشین با هم غذا بخوریم .
اگر هنوز هم لغت ندارد و انسان قبل از كلمات و لغت است یك سری تكان میدهد، یكی دستی نشان میدهد بسم الله بفرمائید. خب در مقایسه دو عمل این دو انسان نیمه وحشی بگویم، چی بگویم شما كه میخواهید رده بندی كنید، منتظر تعیین نظام میمانید تا این كار در چه نظامی انجام گرفته باشد!
اگر در نظام كاپیتالیستی انجام گرفته باشد مشمول این حكم است، اگر در نظام سوسیالیستی مشمول آن حكم، اگر در نظام كمونیستی مشمول حكم سوم و اگر انسان قبل از تاریخ هست اصلا در مورد حكمش تردید دارم یا سكوت كنم، این طور نیست؟
یا اینها روشن است، ردهبندی كار انسان بر اساس این معیار، در انتظار نظام و محیط طبیعی و اجتماعی و این حرفها نیست. ایثار، بخشش، بخشندگی، دگرنوازی هر جا باشد، در هر نظام باشد، از هر كس باشد پسندیده است، فطرت انسان او را میپسندد.
معروف چیست؟ خوبیهایی شناخته شده همه كس شناس و نشاندار. منكر چیست بدیهای شناخته شده همه كس شناس و نشاندار. «معروف» آنچه به خوبی شناخته شده و مورد قبول است، «منكر» آنچه قابل انكار و مردود است. معروف و مردود و لذا منكر در این اصطلاح با ریشه انكره یعنی او را نفی كرد رّد كرد و از همه ریشههای دیگر نزدیكتر و مناسبتر است .
معیارها و سبك و سنگین كردن نظامها
در خود فرو رفتن و فقط به خود اندیشیدن، از دگران بیخبر ماندن و در خود مستقر و متمركز شدن، بیاعتنائی به دیگران از هر كس و از هر نظام كه باشد كاری ناپسند است .
یك سئوالی از شما برادران و خواهران دارم و حتی از شنوندگان دیگر این سخن كه امیدوارم پاسخ را خودشان بدهند. اگر از من سئوال بشود، برداشت من این است كه خوب شناختن جود و بخشش و ایثار، زشت شناختن بخل، خودنوازی و در خود فرورفتن و بیخبری از دیگران كه این از آن ارزشهای ثابت است، از آن معیارهای ثابت است، دستخوش دگرگونیهای نظامها و كیفیت ابزار تولید و تقسیم ثروت و امثال اینها نیست. برعكس است، ما وقتی میخواهیم نظامها را بشناسیم آن نظامی كه انسان را دارای ایثار بیشتر میسازد به آن میگوئیم نظام خوبی است و آن نظامی كه انسان را در خود فرورفته بیاعتنا به انسانهای دیگر بار میآورد، میگوئیم نظام انسانی نیست .
ما در سبك و سنگین كردن نظامها این معیار را به كار میبریم، نه در سبك و سنگین كردن این معیار نظامها را، این طور هست یا نیست؟
... دین من این است، دوستان میتوانند خودشان داوری كنند.
نمونه دیگر.
رشك و حسد در برابر مهر و گشاده نظری و سعه صدر، تنگ نظری و نظربلند و بازداشتن .
آقا این حرفها چیست، اینها مال نظام سرمایه داریست. خب جانم چه میگویی نظام ما نظام سرمایه داریست؟ خیلی خوب من از نظام سرمایه داری اینجا زود بیرون میآیم. اصلا معطل آن نظام نمیشوم چون مكرر به رفقا گفتم، انتقاد من از نظامهای ماركسیستی هرگز و هرگز یك در یك میلیارد هم معنایش تایید نظام فاسدتر، منحط تر، كثیفتر كاپیتالیستی و یا فئودالیستی و امثال آنها نیست، مكرر گفتهام ماتریالیسم و مادیگری مورد انتقاد ما شرق و غرب نمیشناسد و ما فقط نگران انسان از خدا بریده هستیم كه همه چیز برایش هیچ و پوچ نشود والا اگر قرار شد درباره ماتریالیسم بحث انتقادی كنیم دهها بار در بحثهای عمومی و خصوصی این را عرض كردهام، مادیگری غرب سرمایه دار به مراتب كثیفتر، پستتر، لجنتر از مادیگری بلوك ماركسیست است، پس هرگز عرایض من ذرهای در جهت دیگر غیر از جهت بررسی تحلیلی ارزشها تفسیر نشود. در یك جامعه سوسیالیستی، نه بالاتر از این اصلا از این بالاتر، در یك جامعه كمونیستی، در آنجا دو تا انسان است یعنی جامعه كمونیستی، در آنجا دو تا انسان است، این دو انسان در یك كارگاه یا یك دانشگاه زندگی میكنند. یكی از اینها وقتی پیشرفتهای دوستان هم قطارش را میبیند، وقتی پیشرفتهای رفیق ماركسیستش را میبیند ناراحت نمیشود، حتی گاهی خوشحال هم میشود، میگوید چه خوبست كه در جامعه ما چهرههای درخشنده روز به روز بیشتر میشود، آن دیگری وقتی پیشرفتهای او را میبیند احساس رشك و ناراحتی میكند و اگر دستش برسد در كار پیشرفت او كارشكنی هم میكند، رفتار و موضعگیری این دو انسان را میآوریمش جلو، میخواهیم رده بندی كنیم، زشت و زیبا و خوب و بد كنیم، آیا به نظر شما معطل میمانیم، مردد میمانیم، شك میكنیم در این كه كدام یك زشت است و كدام یك زیبا؟
آیا ارتباط میدهیم این نظام آن نظام، این زمان آن زمان، جامعه صنعتی جامعه كشاورزی، جامعه درس خوانده جامعه درس نخوانده، عرب، عجم، اروپائی، آسیائی، آفریقائی، آمریكائی نقشی در این مساله دارند یا رده بندی كار در داخل این معیار روشن است آقا آدمی كه خصلتی دارد كه نمیتواند دیگران را ببیند، پیشرفت او را ببیند، این یك خصلت ناپسند است، در هر نظامی كه بخواهد باشد.
آدمی كه میتواند پیشرفت دیگران را ببیند این هم یك خصلت پسندیده است، فورا نگوئید آقا بلكه میخواهید با این بیان حساسیت تودههای محروم را در برابر متنعمان برخوردار از همه مواهب از بین ببرید و بگویید این حسد است . كی ما خواستیم چنین كاری را بكنیم چه وقت اسلام خواسته است چنین كاری را بكند همان اسلامی كه قرآن و حدیثش از حسد انتقاد میكند، همان اسلام، ابوذرش میگوید شگفتا، در شگفتم از آن انسانی كه در جامعهای زندگی میكند كه حقش را پایمال میكنند، روزیش را میگیرند و شمشیر به دست نمیگیرد كه از خانه بیرون بیاید و مردانه بجنگد تا حقش را بازستاند، اینها هر دو مال یك اسلام است .
آقا بحثهایی كه ما بر اساس اسلام میكنیم با آن اخلاقهای سرمایه داری خواهش میكنم برایش دو تا حساب باز كنید، بیائید واقعا یك كمی دور از این حساسیتهای زودگذر اول یك مقدار مسائل را تحلیل كنیم، ببینیم از چه قرار است، آخر یك سلسله معیار در دست داشته باشیم و با آن معیارها به یك سمتی برویم، همین طوری كه نمیشود.
«درستی و امانت و نادرستی و خیانت» در همان جامعه كمونیستی یك انسانی میآید یك نامه دارد، این الان میخواهد برود شنا كند، میترسد كه این نامه آب بهش بپاشد، و خیس شود، بنابراین نامه را میدهد دست رفیقش و میگوید این نامه را نگهدار تا من بروم شنا كنم و بیایم، وقتی میآید بیرون میگوید رفیق نامه را بده، آن شخص میگوید كی، كجا، نامهای پیش من نبود، آن نامه چیز ارزش داری هم نیست. و یك آدم دیگر رفیق دیگری دارد آن هم همین كار را انجام میدهد ولی كاغذ و نامه را به او میدهد و میگوید بفرمائید و بگیرید، این دو نفر در برابر یك انسان كمونیست از نظر انسانی یك جور ارزش دارند یا دو جور؟
امانت و درستی و خیانت و نادرستی كه نظام و رژیم نمیشناسد، حالا باز فورا میگوید بلكه آقا شما میخواهید با تشویق انسانها به امانت و درستی خدمتگزاران صدیق برای رژیمهای فاسد و تجاوزگر تربیت كنید!
چه موقع چه موقع ما به یك انسان صدیق درستكار امین گفتیم تو خدمتگزار ظالم تجاوزگر باش، ما همیشه گفتیم تعاون و كمك به ظالم گناهی است بزرگ . اعوان ظلمه را چندین قرن است كه داریم در تاریخ تف تفی میكنیم، آخر این حسابها را از همدیگر جدا كنید بحث آنجا نبود، بحث در این بود كه در مقایسه دو عمل در این دیدگاه، از دیدگاه امانت و درستی و خیانت و نادرستی ببینیم این دو عمل، زشت و زیبائی اش روشن است یا مبهم است؟
تابع نظامها و قراردادهاست، یا فطرت هر انسان سالم در اینجا مطلب را تمیز میدهد؟
معیارهای فطرت شناس
سئوال اینجاست، میخواهیم ببینیم آیا یك سلسله معیارهای فطرت شناس برای شناخت زیبا و زشت داریم یا نداریم؟
وفای به عهد و خلف عهد، پول و هیچ چیزی هم در كار نیست كه بحثهای اقتصادی پیش میآید باز دو نفر در هر دنیائی شما بخواهید فكر كنید، در هر نظامی، در هر رژیمی، اصلا اسم برایش نمیگذارم .
میگوید، آقا ساعت پنج شده سر چهار راه منتظر شما هستم، بعد توی خانهاش میگوید ای بابا حالا یك كمی بخوابیم و ببینیم چه میشود، انشاءالله سر ساعت پنج میرسیم، بعد یك مرتبه ساعت شش از خواب بیدار میشود و میرود به سر آن چهار راه و ساعت هفت میرسد و دو ساعت رفیقش را زیر آفتاب و گرما و یا سرما و یا باران و یا كه اصلا در شرایط عادی خیلی طبیعی است، در كنار یك سبزهزار و چمن زار دو ساعت معطل این ایستاده هی نگاه میكند الان میآید، یك دقیقه دیگر میآید، شناخت این كار كه زشت است یا زیبا حالت منتظرهای دارد تردیدی در آن وجود دارد تابع نظام است منتظر رژیم است یا مطلب روشن است .
وفای به عهد پسندیده و خلف عهد ناپسند، در هر جا، از هر كس، در هر نظام و در هر رژیم چنین نیست؟
در مورد مردانگی و شجاعت و زبونی و ذلت چطور؟
یك انسان را میبینید این آدم نترس است آنجا كه چیزی به نظرش خوب بیاید، صحیح بیاید میایستد و دفاع میكند، انسان دیگر میبیند هزار جور از او سواری میكشند و میگوید حالا ببینیم چه میشود!
این دو انسان در برابر كشش فكری شما یك مقام و یك ارزش دارند یا میگویید ببینیم در چه رژیمی زندگی میكنند یا انسان شجاع نترس فداكار در هر نظام و در هر شرایط ارزش دارد و انسان ترسوی زبون ذلیل ضعیف نامحمود و ناپسند است، نامطلوب و نامرغوب است در هر رژیم و در هر نظام و هر جامعه و هر امت و از این قبیل .
«انصاف» خود و دیگران را با یك دیدگاه نگاه كردن، آنچه بر خود نمیپسندی بر دیگران نپسند و آنچه بر خود میپسندی، برای دیگران هم بپسند، این «انصاف» میشود.
بیانصافی كه «بد دیگران» خیلی بزرگ است و «بد من» ای آقا چیزی نبود، «خوب دیگران» خیلی كم ارزش است و «خوب من» آی طبق بیاورید مثل حلوا بگذارید روی سر و حلوا حلوا كنید كه بنده یك كار خوب انجام دادهام .
خب در شناخت این كه كدام یك از اینها «معروف» است و كدام یك «منكر» تردیدی، انتظاری و حتی منتظر وحی هستید كه قرآن چه میگوید یا منتظر نظامید كه چنین انسانی در كدام نظام و رژیم زندگی میكند؟
این یك سلسله از نظامهای فردی، معیارهای اجتماعی هم كه الی ماشاءالله، آقا بالا بروی یا پائین بیائی، جامعهای را اصلا بالای سرش قرآن پهن كنید، مادامی كه در آن جامعه در یك سو گرسنه بیچاره از سرما بلرز وجود دارد و در سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است، تمام چهرهاش را با قرآن بپوشان، لجن است . آیا كسی در دنیا منتظر این مینشیند كه ببیند این جامعه، جامعه قرآنی است یا انجیلی است یا توراتی است یا بودائی یا اوستائی یا مائوئیست است؟
نگاه میكند میبیند اگر در جامعه به همه انسانها به چشم انسان نگاه میشود، ضرورتهای زندگی آنها تامین میشود و در جامعهای دیگر انسانهایش به آنها به چشم انسان نگاه نمیشود، احتیاجات آنها بیارزش است، یك طرف شهرش خیابانهایش گلكاری دارد و طرف دیگرش چندین سال است كه چاله چولههایش تبدیل به دره و ماهور شده، این جامعه هر برچسبی میخواهد داشته باشد، آیا مردم سالم دنیا در ردهبندی این دو نوع جامعه و خوب و بد كردن آن حالت انتظار پیدا میكنند تا ببینیم آیا قرآن در این زمینه چه میگوید انجیل در این باره چه گفته به خصوص اوستا چه میفرماید اوپانی شادیهای آئین هندی چه سخن میگوید كتاب مائو در این باره چه آورده لنین در این زمینه چه گفته ماركس چه گفته این حرفها نیست، منتظر اینها نیستیم آقا، بلكه این جامعه بد، این جامعه ناقص و این جامعه دارای كمبود است و در این شكی نیست، اینقدر بحث نمیخواهد.
در خود فرو رفتن و فقط به خود اندیشیدن، از دگران بیخبر ماندن و در خود مستقر و متمركز شدن، بیاعتنائی به دیگران از هر كس و از هر نظام كه باشد كاری ناپسند است .
جامعه اسلامی بهترین نمونه تبلیغ برای اسلام
در جامعهای دیگر هر انسانی انتخاب گراست، خود انتخاب میكند، انسان برخوردار از حق انتخابگری و انسان محروم از حق انتخابگری، اینجا یك قدری مساله ظریف میشود، اینجا شاید یك قدری بحث باید گسترده شود ولی برای دوستانی كه آشنای به بحث هستند انتخاب این كه كدام یك از این دو نوع جامعه خوب است و كدام بد احتیاج به بحث و تردید و تحلیل دارد كدام انسانی است و كدام ضدانسانی است، احتیاج به فلسفه بافی دارد عرض كردم فقط یك كمی شاید روشن كردن این مطلب كه چون كمی ظریف است احتیاج به توضیح بیشتری داشته باشد و از این قبیل و از این قبیل .
مكرر گفتهام ماتریالیسم و مادیگری مورد انتقاد ما شرق و غرب نمیشناسد و ما فقط نگران انسان از خدا بریده هستیم كه همه چیز برایش هیچ و پوچ نشود والا اگر قرار شد درباره ماتریالیسم بحث انتقادی كنیم دهها بار در بحثهای عمومی و خصوصی این را عرض كردهام، مادیگری غرب سرمایه دار به مراتب كثیفتر، پستتر، لجنتر از مادیگری بلوك ماركسیست است، پس هرگز عرایض من ذرهای در جهت دیگر غیر از جهت بررسی تحلیلی ارزشها تفسیر نشود.
آنچه ما میفهمیم این است كه این خوب و بدها، این پسند و ناپسندها به راحتی برای هر انسان سالم قابل شناخت است . گروهی «معروف» خوب همه كس شناس و گروهی «منكر» بد مردود همه كس شناس هستند و آنچه از آیات كریمه قرآن در دعوت «و لتكن مِنكُم اُمَة یَدعُونَ الی الخَیرِ وَ یَامُرونَ بِالمَعروف وَ یَنهَونَ عَنِ المُنكَر» میفهمیم این است كه قرآن میخواهد انسانها گامهای نخستین برای انتخاب راه راستین را به كمك این شناختها بردارند و به همین دلیل بار دیگر این نكته را تكرار كنم كه بهترین تبلیغ برای اسلام، فرد مسلمان نمونه و جمع مسلمان نمونه و امت اسلامی نمونه است و تبلیغهای دیگر بدون این گمان نمیكنم بتواند سودی برای ترویج اسلام داشته باشد.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی – 4/4/82
لینك مقالات مرتبط:
- شرح ماجرای انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی