چی شد که ورزشکار شدید؟(2)
یک اتفاق ساده باعث شده خیلی از ورزشکاران معروف جهان ورزشکار شوند. اگر استعداد داشته باشید و شرایط مهیا شود و مشوق و راهنما کنارتان باشد واز همه مهمتر شانس در خانه شما را بزند، آن وقت شاید رونزی ورزشکاری معروف، محبوب و پولدار شوید.
خلاصه اینکه عوامل مختلف باید دست در دست هم بدهند تا شما را به قله قهرمانی و افتخار برسانند. داستان قهرمان و معروف شدن شماری از نامداران ورزش است. می خواهیم ببینیم چطور شد از رشته ورزشی خودشان سر در آوردند.
فرانتس 8 ساله: قهرمان جهان می شوم
فوتبالیست شدن فرانتس بکن باوئر هم برای خودش ماجرای جالبی داشته است. در سال 1954 وقتی «قیصر» یا همان بکن باوئر 8 ساله بود، آلمان فاتح جام جهانی شد.
پیروزی آلمان در این کشور غوغایی ایجاد کرد و آلمانی ها که سال های پس از شکست در جام جهانی را می گذراندند دوباره غرور و اعتبار خود را باز یافتند.
فرانتس خردسال هم تحت تاثیر شادی هم وطنانش شادمانی کرد و خود را به جای قهرمانان تیم ملی آلمان تجسم کرد. وی به مادرش گفت می خواهم فوتبالیست شوم و وقتی بزرگ شدم من هم برنده بازی فینال جام جهانی خواهم شد. فرانتس از فردای آن روز به دنبال توپ رفت و در سال 1974 یعنی 20 سال بعدی قهرمان جام جهانی شد.
مهندس نشو، دونده شو
آسفا پاول رکوردار دوی 100 متر جهان، موفقیت و شهرت خود در دنیای دو و میدانی را مدیون برادرش دونووان است. اگر این برادر نبود، آسفا اساساً دونده نمی شد، چه رسد به این که بیاید و رکورد جهان را به نام خود ثبت کند و لقب سریع ترین مرد جهان را به دست آورد. آسفا وقتی در شهر کینگستون جامائیکا درس می خواند، بسیار سخت کوش بود و می خواست مهندس شود. میانه چندانی با ورزش نداشت. اما برادرش دونده بود و در مسابقه های دو و میدانی قهرمانی جهان در سال 1999 تا مرحله نیمه نهایی پیش رفت. وقتی دونووان و آسفا بازی می کردند، آسفا خیلی سریع می دوید. برادرش به او پیشنهاد کرد که دونده شود. اما آسفا تاکید کرد که هدفش مهندس شدن است.
دو نووان گفت: تو دونده بزرگی خواهی شد و قول می دهم زندگی ات از این رو به آن رو خواهد شد. به این ترتیب آسفا شانس خود را در دو و میدانی آزمود و برنده هم شد.
بوفون و خانواده ای غیر فوتبالی
جیان لوئیجی بوفون دروازه بان تیم ملی ایتالیا در خانواده ای کاملاً ورزشی به دنیا آمد. اما اعضای خانواده اش هر کدام در ورزش ساز خود را می زدند.
بوفون خردسال، مانده بود که سراغ چه ورزشی برود. آدریانو، پدرش، وزنه بردار بود. مادرش قهرمان پرتاب دیسک بود و به لوئیجی گفت که دو و میدانی کار خوبی خواهد شد. اما خواهرانش اعتقاد داشتند که او یک بازیکن تمام عیار والیبال خواهد شد، چون خود آنها والیبال بازی می کردند. آنجلو، عموی لوئیجی که بازیکن بسکتبال بود، برادر زاده اش را تشویق کرد که به بسکتبال رو بیاورد. یک روز لوئیجی که آلبوم عکس پدر بزرگش را تماشا می کرد، عکس های لورنزو بوفون، پسر عموی پدربزرگش را دید که دروازه بان بزرگی بود.
بوفون گفت: من دوست دارم مثل لورنزو شوم. دروازه بان خواهم شد. به این ترتیب لوئیجی ورزش گمشده خود را پیدا کرد.