تبیان، دستیار زندگی
در مقوله فرهنگ، رفتار حکومت باید دلسوزانه و مثل باغبان باشد. باغبان به هنگام نهال می‌کارد، به هنگام آبیاری می‌کند، به هنگام هرس می‌کند، به هنگام سمپاشی می‌کند و به هنگام هم میوه‌‌چینی. باید فضای فرهنگی کشور را باغبانی کرد...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مهندسی محیط زیست فرهنگی(1)

مهندسی محیط زیست فرهنگی

محیط زیست فرهنگی انسانی و مهندسی و مدیریت آن

فرهنگ، محیط زیست انسانی را می‌سازد. اگر در موضوع مهندسی و مدیریت محیط زیست طبیعی و وضعیت و سرنوشتی که امروز دارد. پیچیدگی‌های زیادی مشاهده می‌شود و محسوس و ملموس است، قطعا در موضوع محیط زیست انسانی و فرهنگی و مهندسی و مدیریت آن، پیچیدگی‌ها چندین و چند برابر است و به دقت و بصیرت و دانشی بس افزونتر نیازمند است.

هیچ انسان، سازمان، جامعه، رفتار، علم، اندیشه و مصنوعی وجود ندارد که در محیط زیست فرهنگی خاص، حیات و رشد نیافته‌ باشد.

همه انسان‌ها، سازمان‌ها و جوامع در محیط زیست فرهنگی زندگی می‌کنند و بر این محیط زیست اثر می‌گذارند. این تاثیر‌پذیری و اثر‌گذاری همواره و همیشه وجود داشته، دارد و خواهد داشت. محیط‌های زیست فرهنگی متفاوتی که در نقاط مختلف جهان شکل گرفته است. حاصل همین تعامل مستمر است.

همان‌گونه که محیط زیست طبیعی، جهانی است و محیط‌های زیست طبیعی منطقه‌ای و کشوری در تعامل با یکدیگر می‌باشند، محیط زیست فرهنگی کشورها و ملت‌های جهان نیز در تعامل با همدیگر می‌باشند.

مهندسی فرهنگی کشور و  مدیریت فرهنگی کشور؛‌ ضرورت و امکان‌پذیری

کشورها و ملت‌ها وظیفه دارند و می‌توانند برای ادامه حیات انسانی خود و بالندگی آن و تکامل معنوی خویش و رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی خود. محیط زیست فرهنگی خود را مهندسی و مدیریت کنند. عناصر و مولفه‌های حیات بخش آن را تقویت نمایند و از نفوذ و ورود عناصر آلاینده و مخرب محیط‌های زیست فرهنگی دیگر ممانعت نمایند.

به همان نسبت که هر کشور و ملتی وظیفه دارد و می‌تواند که محیط زیست طبیعی خود را مهندسی و مدیریت کند و برای حیات و رشد خود، آنرا از آلودگی‌ها پاک سازد و جلوی ورود آلودگی‌ها و ناپاکی‌های تولید شده در محیط‌های زیست طبیعی دیگر به محیط زیست طبیعی خود را در حد مقدور بگیرد، کشورها و ملت‌ها وظیفه دارند و می‌توانند نسبت به مهندسی و مدیریت محیط زیست فرهنگی خود اقدام کنند.

بدیهی است همان‌گونه که در مهندسی و مدیریت محیط زیست طبیعی، یک کشور، یک ملت و یک سازمان نمی‌توانند بدور از تاثیر محیط‌های دیگر عمل کنند و درجه‌ای از تاثیر را باید بپذیرند، در مورد مهندسی و مدیریت محیط زیست فرهنگی هم چنین وضعیتی وجود دارد.

مهندسی و مدیریت محیط‌های زیست طبیعی و زیست فرهنگی، زمانی جامعیت و اثر بخشی کامل می‌یابد که نظام جهانی با مدیریت و رهبری یکپارچه و واحدی شکل پذیرد. الیس الصبح بقریب.

بنابراین مهندسی و مدیریت فرهنگی علاوه بر اهمیت و ضرورت، امکان پذیر نیز می‌باشد. مقام معظم رهبری برای روشن کردن مفهوم فرهنگ و بیان ماهیت آن و ضرورت و امکان مهندسی و مدیریت آن چنین می‌فرمایند:

فرهنگ مثل توری است که ماهی‌ها بدون اینکه خودشان بدانند در داخل این تور حرکت می‌کنند و به سمتی هدایت می‌شوند، دولت و مجموعه حکومت نمی‌تواند خود را از این موضوع برکنار بدارد و بگوید بالاخره فرهنگی وجود دارد. نه، ما مسئولیت داریم این فرهنگ را بشناسیم، اگر ناصواب است آن را تصحیح کنیم، اگر ضعیف است، آن را تقویت کنیم، اگر در آن نفوذی هست، دست نفوذی را قطع کنیم .

در قبال تاثیرگذاری محیط‌های زیست فرهنگی دیگر و لزوم صیانت و حفاظت از محیط زیست فرهنگی کشور و تلاشی که سازندگان محیط‌های زیست فرهنگی ناسالم برای نفوذ در محیط‌های زیست فرهنگی دیگران دارند. مقام معظم رهبری متذکر می‌شوند:

نمی‌شود ما میدان را رها کنیم تا دیگران هر کاری که می‌خواهند، بکنند. امروز همان کسانی که ادعای آزادی می‌کنند و دم از لیبرال بودن می‌زنند، پیجیده‌ترین و دقیق‌ترین شیوه کنترل را بر روی فرهنگ کشورهای خودشان، بلکه سراسر دنیا، اعمال می‌کنند وسعی دارند که فرهنگ خود را به کشورهای دیگر منتقل و تزریق کنند.

تحقیقات و پژوهش‌هایی که امروزه در حوزه مطالعات رهبری صورت گرفته است به خوبی نشان داده است که برای سلطه بر کشورها و ملت‌ها بهتر است به جای بهره‌گیری از مکانیزم‌های پر هزینه مدیریت، از ساز و کارهای رهبری استفاده شود (یوکل،  1382). گسترش حوزه رهبری نیز تابعی از گسترش حوزه فرهنگ است. بنابراین، آن دسته از کشورها و نظام‌ها و حکومت‌هایی که در پی‌منافع مادی و غیرانسانی خود از هیچ‌گونه تلاشی فروگذار نمی‌باشند، با گسترش مطالعات و تحقیقات فرهنگی و رهبری، درصدد سلطه بر سایر ملت‌ها و منابع آنها از طریق تصرف محیط‌های زیست فرهنگی آنان با تهاجم فرهنگی می‌باشند. برای این منظور ابتدا در پی درهم شکستن و خنثی کردن مقاومت سایر ملت‌ها و نظام‌ها در مقابل یورش فرهنگی خود می‌باشند. القای این مفهوم که اصولا فرهنگ مدیریت‌پذیر نمی‌باشد، محور اصلی این حرکت سلطه جویانه است که خود از نوع و جنس تهاجم فرهنگی است. برای اثبات این مدعای خویش به برخوردهای قرون وسطائی با عقیده، فرهنگ و اندیشه که عمدتا در غرب سابقه دارد به عنوان پیامد مدیریت فرهنگی اشاره می‌کنند.

رویکرد درست در مهندسی و مدیریت فرهنگی

در سنت علمی معمولا عدم شناخت کافی پدیده‌ها به اتخاذ شیوه‌های افراطی در تحلیل آنها می‌انجامد. افزایش شناخت بشر درباره بسیاری از پدیده‌های اجتماعی از جمله فرهنگ، باعث تعدیل نگاه و رویکردهای مربوط شده است و امروزه نگرش‌های دو وضعیتی سفید و سیاه تبدیل به طیفی که سیاه و سفید، حالت‌های خاص و استثنایی آن می‌باشد، شده است. فرهنگ جوامع نیز مصداق کاملی از این نمونه است. در حقیقت ماهیت، پویایی و تاریخی بودن فرهنگ از یک سو و اثر بخشی و کارگشا بودن آن در توسعه و تکامل جوامع انسانی از سوی دیگر، ضرورت و پیچیدگی مدیریت آن را صد چندان نموده است.

بنابراین میزان مدیریت‌پذیر بودن فرهنگ تابع شناخت ما از فرهنگ جامعه، ادراک جامعه از میزان اثربخشی فرهنگ موجود، ضرورت تعدیل و تغییرات فرهنگی، نرخ و سرعت تغییرات اجتماعی- اقتصادی، اجماع و ائتلاف رهبران اجتماعی و سیاسی و ابزارها و امکانات تاثیر‌گذاری بر آن می‌باشد.

مقام معظم رهبری با رد دیدگاه‌های افراطی (و تفریطی) در برخورد با مقوله فرهنگ متذکر می‌شوند:

ما نمی‌خواهیم با نگاه افراطی به مقوله فرهنگ نگاه کنیم، بایستی نگاه معقول اسلامی را ملاک قرار داد و نوع برخورد با آن را بر طبق ضوابطی که معارف و الگوهای اسلامی به ما نشان می‌دهد، تنظیم کرد. برخورد افراطی از دو سو امکان‌ پذیر است و تصور می‌شود، یکی از این طرف که ما مقوله فرهنگ را مقوله بی‌غیر قابل اداره و غیر قابل مدیریت بدانیم مقوله بی‌رها و خودرو که نباید سر به سرش گذاشت و وارد آن شد. متاسفانه‌ این تفکر در جاهایی هست و عده‌ای طرفدار رها کردن و بی‌اعتنایی و بی‌نظارتی در امر فرهنگ هستند. این تفکر، تفکر درستی نیست و افراطی است. در مقابل آن، تفکر افراطی دیگری وجود دارد که سخت‌گیری خشن و نظارت کنترل‌آمیز بسیار دقیق ‌است. این تفکر هم به همان اندازه غلط است .

‌ایشان با بهره‌گیری از استعاره باغ و باغبان، رودیکرد بایسته در برخورد با فرهنگ جامعه را به زیبایی تشریح می‌نمایند:

در مقوله فرهنگ، رفتار حکومت باید دلسوزانه و مثل باغبان باشد. باغبان به هنگام نهال می‌کارد، به هنگام آبیاری می‌کند، به هنگام هرس می‌کند، به هنگام سمپاشی می‌کند و به هنگام هم میوه‌‌چینی. باید فضای فرهنگی  کشور را باغبانی کرد. یعنی مسئولانه و با دقت این مقوله را دنبال کرد .

با این استعاره، ابهامی در رویکرد حاکم بر مهندسی و مدیریت فرهنگی کشور باقی نخواهد ماند و القای چنین ابهامی که مهندسی و مدیریت فرهنگی کشور مستلزم نگاهی متصلب و مکانیکی و آمرانه از بالا به پایین است، جایی نخواهد داشت.

در استعاره‌ای که مقام معظم رهبری بیان داشته‌اند نکات بسیاری بر ای روشن شدن مفهوم و چگونگی مهندسی و مدیریت فرهنگی قابل استفاده می‌باشد:

1- در کشاورزی و باغبانی، نخست باید گیاهان را شناخت. برای شناخت گیاه نیز آن را در انواع و اجزاء می‌شناسند. انواع و اجزای گیاهان نیز از آن حد پیچیدگی برخوردارند که رشته‌های مختلف علمی گیاه‌شناسی وجود دارد و متخصصین و دانشمندان و پژوهشگران زیادی در هر یک از انواع گیاهان مطالعه و بررسی می‌نماید.

گیاه‌شناسان، چیستی گیاه و چگونگی رشد آن و محیط مناسب زیست آن و میوه و محصول آن را مورد مطالعه و شناسایی قرار می‌دهند ولی چه بسا از عهده باغبانی و مزرعه‌ داری و اقتصاد کشاورزی بر نیایند.

آیا فرهنگ از گیاه، اهمیت و پیچیدگی کمتری دارد؟ آیا فرهنگ‌شناسی، ساده‌تر از گیاه‌شناسی است؟ آیا نباید فرهنگ را در انواع و اجزای آن شناخت؟ آیا برای هر نوع از فرهنگ و حتی هر لایه و هر جزء از فرهنگ نباید مطالعات و پژوهش‌های مستقل داشت؟ آیا برای شناخت هر نوع از فرهنگ نباید متخصصین و دانشمندان و مدیرانی خاص آموزش داد و تربیت کرد؟ همان‌گونه که در مورد گیاه مطالعه و بررسی شده و متخصص و پزشک تربیت می‌شود. برای هر جزء کوچکی از بدن انسان تخصص‌های متعددی وجود دارد، تا امکان حفظ و یا درمان نقایص و بیماری آن عضو یا اندام فراهم شود. آیا برای فرهنگ که به روح و جان جوامع انسانی مربوط است. می‌توان بدون داشتن دانش و تخصص لازم تصمیم‌گیری کرد، نسخه داد و عمل کرد؟

آیا اگر سیاستگزاران و مدیران حوزه فرهنگ، در حد پزشک عمومی در مورد فرهنگ بدانند و بخواهند تصمیم‌گیری کنند و راه حل اتخاذ نمایند، آنوقت می‌توان انتظار داشت که مهندسی فرهنگ و مدیریت فرهنگی به خوبی صورت پذیرد و فرهنگ از تهاجم مصون بماند و به حیات خود ادامه دهد؟

بدیهی است در درجه اول باید فرهنگ شناسانی در انواع فرهنگ و در اجزای فرهنگ داشته باشیم تا بتوانیم مهندسی فرهنگ را انجام دهیم. با بهره‌گیری از دانش گسترده و کم عمقی که در حوزه فرهنگ ‌شناسی وجود دارد، نمی‌توان ضعف‌ها، بیماری‌ها و آسیب‌های فرهنگ موجود را شناخت تا بتوان برای آن راه حلی در نظر گرفت. بنابراین در گام نخست می‌بایست به شناخت فرهنگ در انواع و اجزای آن در وضعیت آرمانی، موجود و هدف پرداخته شود و برای این منظور باید تلاشی گسترده برای مطالعه و پژوهش و آموزش، با صبر و استمرار و برنامه و سیاست مشخص، سامان داده شود.

ادامه دارد...

منبع: برگرفته از کتاب مهندسی فرهنگی کشور، شورای عالی انقلاب فرهنگی