تبیان، دستیار زندگی
در قسمت قبل تفسیر سوره مباركه طارق در مورد چگونگی آفرینش انسان ، تعریف نجم ثاقب ، حفاظت از انسان توسط خدای متعال مطالبی ارائه گردید . در این قسمت به ادامه تفسیر این سوره می پردازیم : از این بیان، نتیجه گیری كرده و می گوید:...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تفسیر آیات سوره طارق ( قسمت دوم )

در قسمت قبل تفسیر سوره مباركه طارق در مورد چگونگی آفرینش انسان ، تعریف نجم ثاقب ، حفاظت از انسان توسط خدای متعال مطالبی ارائه گردید . در این قسمت به ادامه تفسیر این سوره می پردازیم :

از این بیان، نتیجه گیری كرده و می گوید: إنه علی رجعه لقادر:

كسی كه انسان را در آغاز از آب نطفه آفرید، قادر است كه او را بار دیگر بازگرداند.

سپس در آیه بعد، به توصیف روز رستاخیز و زنده شدن دوباره، پرداخته می فرماید:

یَومَ تُبلَی السرائِرُ: این بازگشت روزی تحقق می یابد كه اسرار پنهان، آشكار می شود.

" تُبلی"از ماده " بلوی" به معنی آزمایش و امتحان است. و از آن جا كه به هنگام آزمایش حقیقت اشیاء ظاهر و آشكار می شود، این ماده در اینجا به معنی ظهور و آشكاری، آمده است.

" سرائر" جمع سریرة، به معنی حالات وصفات و نیات درونی و پنهانی است.

آری، در آن روز كه" یوم الظهور" است، اسرار درون آشكار می شود، اعم از ایمان و كفر و نفاق. یا نیت خیر و شر، یا ریا و اخلاص.

این ظهور برای مؤمنان مایه افتخار است و برای مجرمان مایه سرافكندگی.

و چه دردناك است كه انسان عمری زشتیهای درونی خود را از خلق خدا مخفی كرده باشد و با آبرو در میان مردم زندگی كند ولی در آن روز كه همه اسرار نهانی آشكار می گردد در برابر همه خلایق شرمسار شود كه گاه درد و رنج این عذاب از آتش دوزخ دردناكتر است.

آری، همانگونه كه" طارق" و ستارگان به هنگام شب در آسمان ظاهر می شوند و از خفا و پنهانی بیرون می آیند حافظان و مراقبانی كه مأمور حفظ و ضبط اعمال آدمی هستند نیز در آنجا همه را آشكار می سازند.

در روایتی از" معاذبن جَبَل" نقل شده است كه می گوید:

از رسول خدا(ص) تفسیر" سرائر" را در این آیه شریفه سؤال كردم و گفتم:

چه اسرار نهانی است كه خداوند بندگان را در آخرت با آن می آزماید؟ حضرت(ص) فرمودند:

سرائركم هی اعمالكم من الصلاة و الصیام و الزكاة و الوضوع و الغسل من الجنابة و كل مفروض، لأن الأعمال كلها سرائر خفیة فان شاء الرجل قال صلیت و لم یصل و ان شاء قال توضأت و لم یتوضأ فذلك قوله " یوم تُبلَی السرائر"

ترجمه:

سرائر شما همان اعمال شما است؛ همچون نماز و روزه و زكات و وضو و غسل جنابت و هرعمل واجبی . زیرا همه اعمال در حقیقت پنهان است. اگر انسان بخواهد می گوید:

نماز خوانده ام، درحالیكه نخوانده و می گوید: وضو گرفته ام، در حالی كه وضو نگرفته و این است تفسیر كلام خداوند كه فرمود: " یوم تبلی السرائر".

اما مشكل مهم در آن روز اینجاست كه:

فماله من قوة و لا ناصر:

برای انسان هیچ نیروئی از درون و یاوری از بیرون وجود ندارد.

نیروئی كه بر زشتیهای اعمال و نیات او پرده بیفكند و یاوری كه او را از عذاب الهی رهائی بخشد. این معنی در بسیاری از آیات قرآن آمده است كه در آن روز نه یار و یاوری وجود دارد، نه فدیه و فدائی پذیرفته می شود، نه راه فرار و بازگشتی در برابر انسان قرار دارد.

تنها وسیله نجات "ایمان" و"عمل صالح" است. آری مایه نجات فقط همین است.

به دنبال آیات گذشته كه استدلال بر مسأله معاد از طریق توجه به آفرینش نخستین انسان از نطفه داشت، باز برای تأكید در امر معاد و اشاره به بعضی از دلائل دیگر، بحث را ادامه داده و می فرماید:

وَ السَّماءِ ذاتِ الرَجعِ: و سوگند به آسمان پرباران.

وَ الأرض ذاتِ الصَّدعِ: و سوگند به زمین كه شكافته می شود و گیاهان از آن سر بر می آورند.

"رجع"از ماده "رجوع" به معنی بازگشت است، و عرب به باران" رجع" می گوید، بخاطر اینكه آبی كه از زمین و دریاها برخاسته، از طریق ابرها و باران به سوی زمین برمی گردد، یا اینكه در فواصل مختلف بارش باران تكرار می شود.

به گودالهائی كه آب باران در آن جمع می شود نیز "رجع" می گویند.

یا به خاطر جمع آب باران در آن، و یا به خاطر امواجی كه بر اثر وزش نسیم بر سطح آن آشكار می گردد.

" صدع"به معنی شكاف در اجسام صلب و سخت است.

و با توجه به آنچه در معنی "رجع" گفته شد، آن را اشاره به شكافتن زمینهای خشك و سخت، بعد از نزول باران، و رشد و نمو گیاهان دانسته اند.

در حقیقت این دو سوگند اشاره ای است به احیای زمینهای مرده به وسیله باران كه قرآن بارها آن را به عنوان دلیلی بر مساله رستاخیز ذكر كرده است.

به این ترتیب تناسب روشنی در میان این سوگندها و آنچه سوگند به خاطر آن یاد شده وجود دارد، و این یكی از لطائف بلاغت قرآن است كه در میان سوگندها و آنچه برای آن سوگند یاد می كند تناسب جالبی دیده می شود.

در ادامه می فرماید:

إنّه لُقولٌ فَصلٌ: كه این یك سخن حق است( كه شما زنده می شوید)

وَ ما هُوَ بِالهَزلِ: و سخنی است جدی و هیچ گونه شوخی در آن نیست.

" قول فصل" به معنی سخنی است كه میان حق و باطل جدائی می افكند. و در اینجا به قرینه آیات گذشته، جمعی آن را اشاره به معاد دانسته اند، درحالی كه جمع دیگری آن را اشاره به قرآن میدانند و در بعضی از روایات معصومین علیهم السلام نیز به آن اشاره شده است.

البته تعبیر از قیامت به " یوم الفصل" در آیات زیادی از قرآن به چشم می خورد.

این احتمال نیز وجود دارد كه این تعبیر را اشاره به آیات قرآن بدانیم كه در ضمن از معاد خبر می دهد، و به این ترتیب جمع میان هر دو تفسیر می شود.

در حدیثی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام از پیامبر گرامی اسلام نقل شده كه فرمود:

" به زودی فتنه ای در میان شما ظاهر می شود، عرض كردم ای رسول خدا(ص)، راه نجات از آن چیست؟ فرمودند: قرآن است كه اخبار پیشینیان و آیندگان و داوری میان شما در آن است ، آن كلامی است كه حق را از باطل جدا می كند، جدی است و شوخی نیست، هر جباری آن را ترك كند خداوند او را در هم می شكند و هر كس هدایت را در غیر آن جستجو كند، خداوند گمراهش می سازد.

سپس برای تسلی خاطر پیامبر(ص) و مؤمنان از یك سو، و تهدید دشمنان اسلام از سوی دیگر می افزاید:

إنَهُم یَكیدوُنَ كَیداً: آنان پیوسته حیله می كنند و نقشه ها می ریزند.

وَ أكیدُ كَیداً:  و من نیز در برابر آنها نقشه می ریزم.

فمهل الكافرین أمهِلهُم رُوَیداً: حال كه چنین است كافران را اندكی مهلت ده( تا عاقبت كار خویش را ببینند.)

"كید" نوعی چاره جوئی است، كه جنبه پنهانی و از طریق آماده ساختن مقدمات بوده باشد. و آن بر دو نوع است:

نكوهیده و پسندیده. البته استعمال آن در " نكوهیده" بیشتر است.

منظور از " كید دشمنان" در آیه مورد بحث روشن است و قرآن پر است از نقل توطئه های موذیانه و نقشه های شرورانه آنها.

و اما در اینكه منظور از كید الهی در اینجا چیست؟

بعضی گفته اند:

همان مهلت دادنی است كه سرانجام منتهی به عذاب دردناك می شود و بعضی آن را به معنی: خود عذاب دانسته اند.

ولی مناسب تر این است كه گفته شود: منظور همان الطافی است كه شامل حال پیامبر(ص) و مؤمنان می شد و دشمنان اسلام را غافلگیر می ساخت، كوششهای آنها را از میان می برد و توطئه های آنان را در هم می شكست، كه نمونه هایش در تاریخ اسلام فراوان است.

در این آیات مخصوصاً به پیامبر(ص) دستور می دهد:

با آنها مدارا كن و به آنها مهلت ده و برای نابودیشان عجله مكن، بگذار به قدر كافی اتمام حجت شود، بگذار آنها كه مختصر آمادگی دارند، سرانجام به اسلام بپیوندند.

نكته قابل توجه اینكه:

نخست می فرماید:" فَهَمِّل الكافرین":كافران را مهلت ده.

و بار دیگر تأكید كرده و می گوید:

" أمهِلهُم": آنان را مهلت بده.

كه یكی از باب " تفعیل" است و دیگری از باب "افعال" و تكرار آن برای تأكید است، بدون آنكه لفظ عیناً تكرار شده باشد، تا بر گوشها سنگین نیاید.

" رُوَیداً "از ماده" رود" به معنی رفت و آمد و تلاش برای انجام چیزی توأم با ملایمت است. و در اینجا معنی مصدری دارد و توأم با " تصغیر" است یعنی: مختصر مهلتی به آنان ده.

و به این ترتیب خداوند در این جمله كوتاه سه بار به پیامبرش دستور مدارا و مهلت به آنها، می دهد، و این سرمشقی است برای همه مسلمانان كه در كارهای خود مخصوصاً هنگامی كه در مقابل دشمنان قرار می گیرند با حوصله و شكیبائی و دقت رفتار كنند.

در این كه چرا این مهلت كم و كوتاه شمرده شده است:

یا بخاطر اینست كه اسلام در مدت كوتاهی بر دشمنان پیروز شد و نقشه های آنها را بر هم زد مثل بدر، احزاب و... و قبل از گذشت یك قرن بر قسمت عمده جهان آن روز سایه افكند.

و یا بخاطر آن است كه عذاب قیامت نیز نزدیك است و اصولاً آنچه قطعی و تخلف ناپذیر است نزدیك محسوب می شود.

به هر حال این سوره از سوگند به آسمان و ستارگان آغاز می شود و با تهدید كافران توطئه گر و دشمنان حق و حقیقت پایان می یابد. و در میان آن دلائلی بر معاد به طرزی زیبا و مؤثر و بیانی لطیف پیرامون نظارت مراقبین الهی بر انسانها، و تسلی مؤمنان آمده، كه همگی با عباراتی بسیار كوتاه كه در عین لطافت، قاطعیت مخصوصی دارد، منعكس شده است.