كشتى شكست خوردهى طوفان كربلا
در خاك و خون طپیدهى میدان كربلا
گر چشم روزگار بر او فاش مى گریست
خون مى گذشت از سر ایوان كربلا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1386/10/27
كشتى شكست خوردهى طوفان كربلا

كشتى شكست خوردهى طوفان كربلا
در خاك و خون طپیدهى میدان كربلا
گر چشم روزگار بر او فاش مى گریست
خون مى گذشت از سر ایوان كربلا
نگرفت دست دهر گلابى به غیر اشك
زان گل كه شد شكفته به بستان كربلا
از آب هم مضایقه كردند كوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان كربلا
بودند دیو و دَد، همه سیراب و مى مكید
خاتم، ز قحط آب، سلیمان كربلا
زان تشنگان، هنوز به عیّوق مى رسد
فریاد العطش ز بیابان كربلا
آه از دمى كه لشگر اعداء، نكرده شرم
كردند، رو به خیمهى سلطان كربلا
آن دم فلك بر آتش غیرت سپند شد
كز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
محتشم کاشانی