تبیان، دستیار زندگی
امروز، تمامی بغض بنی‌امیه در چله کمانِ حرمله متراکم شد تا گلوی نازک شش ماهه حسین را، به گریه خون نشاند امروز،‌ عاشق‌ترین دل‌ها، رایحه گل‌های آسمان گرفته‌اند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سفر عشق

عاشورا

امروز، تمامی بغض بنی‌امیه

در چله کمانِ حرمله متراکم شد

تا گلوی نازک شش ماهه حسین را، به گریه خون نشاند

امروز،‌ عاشق‌ترین دل‌ها، رایحه گل‌های آسمان گرفته‌اند

کاروانی غریب،

قدم بر راه نهاد، تا عشق و آفتاب را در زمین و زمان بپراکند

امروز، عطر سیب، نینوا را پر کرده است

و غمگین‌ترین ترانه‌های آسمانی از گلوی زخمی شهیدان نینوا جاری است

عرش و فرش بر این مصیبت خون می‌گریند

بهار بیا و تمام شکوفه‌هایت را نذر باغستان کربلا کن!

بهار بیا و روی نیزه‌ها جوانه زن!

بیا تا با هم غربتِ سرخ‌ترین آفتاب را در گوش صبا نجوا کنیم

هاله‌ای از غم

ماه را امشب احاطه کرده

غروب را، سرخی خون‌رنگی پر کرده

و عالم را، غم و اندوه عظیمی، در برگرفته است

زمین و زمان، زمینیان و آسمانیان خون می‌گریند

تمام آب‌های عالم، طعم عطش می‌دهند

و هر گلی بوی غریبی...

شب، سکوت است و دشت، تاریکی

تشنگی و‌ آفتاب عطش

و چشم‌هایی که ملتهب بر خیمه‌های سوخته دوخته‌اند

و تازیانه‌هایی بی‌رحم

که بر پیکر یتیمکان، مکرر فرو می‌آید

بانوی نینوا

دل پرخون خویش را ـ پرسوز و پردرد ـ

پرده در پرده می‌موید

رودی از اشک، دل عرشیان و فرشیان را به تموّج می‌دارد:

«چه شب است یا رب امشب

که ز پی سحر ندارد»

امشب، غم انگیزترین منظره عالم را ـ روزگار ـ به تصویر کشیده است

چشمانی نگران، چشم بر خیمه‌ها دوخته

و نگاهی افروخته به رزمگاه

شراره‌ی آتش، بر کام جان اهل حرم دوانده است

و گردابی از بلا به جای اشک، به جای آب

دنیایی از مصیبت و اندوه

در برابر چشم‌های حیرت زده سیده کربلاییان و اشکی گرم به گرمای آتش خیمه‌ها

برگونه‌های مردانه شیرزن نینواست

امشب، چراغ خانه‌های آسمان خاموش است و تنهاست زمینِ منوّر به نور عشق

امشب، تمام آسمان

منوّر به آفتاب دل‌ها و خون‌های ریخته شده در دشت نینواست.

توکلیان ، مهدی