تبیان، دستیار زندگی
سلام بر سرزمین تفتیده کربلا؛ سرزمینی که سراپای آن را عشق گرفته است؛ سرزمینی که خاکش شفابخش دردهای بی‏درمان است؛ سرزمینی که جگرگوشه علی و زهرا را در خود جای داده است ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دل‏مویه‏ای با کربلا

امام حسین علیه السلام

سلام بر سرزمین تفتیده کربلا؛ سرزمینی که سراپای آن را عشق گرفته است؛ سرزمینی که خاکش شفابخش دردهای بی‏درمان است؛ سرزمینی که جگرگوشه علی و زهرا را در خود جای داده است؛ سرزمینی که صدای «هیهات من الذلة» حسین در آن به آسمان رفت و سقف آسمان‏ها را شکافت؛ سرزمینی که در آن امامی ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر داد و کسی جز تیغ‏های شمشیر و تیزی نوک نیزه‏ها پاسخش را نداد. سرزمینی که هنوز از آن صدای سیلی خوردن رقیه و العطش کودکان به گوش می‏رسد.

ای سرزمین تب دار کربلا که به حق کرب و بلا نامیده شدی! می‏خواهم با سخنانی هر چند کوتاه از تو شکایت کنم. ای خاک! هنگامی که سر حسین بن علی را بریدند، بر بدنش اسب دواندند، خیمه‏هایش را آتش زدند، عباسش را قطعه قطعه کردند، سجادش را به زنجیر کشیدند، خاندانش را به اسارت بردند، چرا دهان باز نکردی و آنان را در کام خود فرو نبردی؟ ای آسمان! چرا آنان را در سیلاب گرفتار نکردی؟

ای باد! چرا آنان را در قهر خداگونه خویش گرفتار نکردی؟ کجا بودید ای پرستوهایی که اصحاب فیل را با آن همه هیمنه زمین‏گیر کردید؟ چرا کسی به فریاد حسین نرسید؟ می‏دانم چه می‏خواهید بگویید؛ می‏خواهید بگویید ما مانده بودیم که چه کنیم و حیرت‏زده نگاه می‏کردیم که یک قوم چقدر پست می‏شود که با امامش، با کسی که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏وآله درباره‏اش فرمود:

«حسین منّی و انا من حسین» این گونه رفتار می‏کند. شاید شما هم سرّ این سکوت را نمی‏دانستید؛ سرّ آن این بود که زمین و زمان و تمام موجودات عالم تا ابد یزید و یزیدیان را لعنت کنند و سلام و صلوات خود را نثار حسین علیه‏السلام و اصحابش کنند؛ السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.

محمدیان ، عبد الحسین