تبیان، دستیار زندگی
سوز عشق ار نبود در دل و در جان شفق پس چرا سر کشد آتش ز گریبان شفق؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عاشورای خونین حسین ‏علیه السلام

امام حسین علیه السلام

سوز عشق ار نبود در دل و در جان شفق

پس چرا سر کشد آتش ز گریبان شفق؟

رخی پرتو خورشید نباشد این رنگ

نقش عشق است‏به رخسار درخشان شفق؟

افق شامگهی، رفت فرو در دل خون

بسکه خونابه فرو ریخت ز چشمان شفق

خون توحید چو شد نقش زمین، عاشورا

عکس آن جلوه‏گر افتاد به ایوان شفق

آتش ظلم، چو در خیمه حق شعله کشید

برقی از شعله‏اش افتاد به دامان شفق!

«کربلا» گشت چو از خون فضیلت گلرنگ

غرقه در خون جگر شد دل بریان شفق!

ز آتش جلوه گلگون کفنان می‏سوزد

تا ابد سینه کانون فروزان شفق

آفرینش همه شد از شرف خون حسین

سرخ رخساره و افروخته، بر سان شفق

هر شب از یاد همان خون مقدس که بریخت

خون تراوش کند از چشمه جوشان شفق

نشود نور حقیقت ز دم جور، خموش

باد، سرخی نبرد از رخ تابان شفق

شور آن نهضت مردانه بجا خواهد ماند

تا کشد شعله سر از مشعل سوزان شفق

ای حسین; ای شفق عشق، فداکاری تو

تا جهان است ‏بود ثبت ‏به دیوان «شفق‏»

شعله شفق