فردوسی; امام حسین (ع)1

این شاعر اهل بیت در شعرهایش وزن شعر حماسی را برگزید . البته، شعرهایش را برای استادش حسین قلی خوان میخواند . او پس از آن تصمیم گرفت که حماسه کربلا را به نظم در آورد و آن شکوه و عظمت و شجاعت مردان جان نثار کربلا را با زبان شعر به تصویر بکشاند . زبان او به قدرت و قوت فردوسی شاعر معروف شاهنامه است و به همین دلیل، این شاعر را فردوسی حسین میخوانند .
از او کتابی به جا مانده استبه نام باغ فردوس . این کتاب در چند بخش سروده شده است . مضامین و موضوعهای این سروده برگرفته از روایات صحیح و کتابهای مقاتل معتبر است . این دیوان علاوه بر حوادث کربلا، غزلیات و قصاید و دو مثنوی حسن منظم و بستان ماتم را هم شامل میشود .
همان طور که اشاره شد، شعرها بر وزن و سبک شاهنامه فردوسی است . شعرهای این شاعر آن قدر جذاب و تاثیر گذار است که رد پای الهامات غیبی را میتوان در آن دید و این گونه است که شاعر، تلخیص الهامی را در شعرهایش دارد .
شروع کتاب شعر او مانند شاعران قرون گذشته، در توحید خداوند متعال است که این گونه آغاز میشود:
به نام خداوند بینش طراز
جهان داور آفرینش طراز
که نامش بود زیور نامهها
سخن را او گرم هنگامهها
خداوند روزی ده مهربان
که کودک به نامش گشاید زبان
و شعرهای بعدی به ترتیب در نعت پیامبر (ص) و منقبت امام علی (ع) و ستایش حضرت زهرا (س) و . . .
احمد الهامی ماجرای کربلا را از بی یار ماندن مسلم بن عقیل در کوفه شروع میکند و چه زیبا تنهایی او را در این شهر به تصویر میکشد . تنهایی که نشانی از ذلت و خواری ندارد بلکه سراسر شجاعت و همت و عشق به امام حسین (ع) است .
جهان یک آسمان وفا
پسر عم فرخنده مصطفی
زمانی به هر سو همی بنگریست
به تنهایی خویش لختی گریست
همی گفت با خود که گشت ای دریغ
نهان آفتاب امیدم به میغ
سپهر بندم بیفکند پست
زدامان شاهم جدا کرد دست
دریغا که دور از دریا آمدم
درین مرز بی غم گسار آمدم
و در جایی حمله مسلم بر سپاه کوفه و نیز تصویر حماسی روشنی از شهامت و اقتدار مسلم را به زیبایی به تصویر میکشد . در این تنهایی و با مدد گرفتن از یاد و خاطره امام علی (ع) و پیامر (ص) روحی مضاعف میگیرد و شاعر چه زیبا سروده است:
بر آهیختبرنده تیغ از نیام
چو تندر خروشید و بر گرفت نام:
که مسلم منم مرگ هر بدگهر
علی ولی را برادر پسر
نبی دوده و هاشمی گوهرم
خدا را یکی تیغ پر جوهرم
منم ناوک شست پروردگار
رها گشته از دست پروردگار
چو من مرد نبود درین روزگار
مرا شیر حق بوده آموزگار
بگفت این و زد بر سپاه گران
به جنگ اندر اویختبا کافران
پس از شرح درگیریهای مسلح و اسارت، به شهادت او میرسیم که شاعران این گونه میسراید:
بد اختر سر از پیکرش کرد دور
بدو زار بگریست کیوان و هور
جدا چون سرپاک سالار کرد
تن از بام کاخش نگونسار کرد
تنی از بر باره شد سرنگون
که چشم نبی در غمش ریختخون
چون آن پاک تن بر زمین اوفتاد
تزلزل در عرش برین اوفتاد
همه آفرینش بدو خون گریست
از آن جمله پیغمبر افزون گریست
بخش بعدی آغاز مبارزه قاسم بن حسن و شهادت اوست و پس از آن، به داستان شهادت حضرت ابوالفضل (ع) میرسیم .
کنون از نی دل برآرم نوا
سخن داغ از ساق نینوا
در جایی هم روایتی از ابوحمزه ثمالی در فضیلتحضرت عباس (ع) به نظم در آمده است . و بعد از آن به ماجرای آب آوردن آن حضرت بر میخوریم .
سپس آن مشک خوشیده را پر نمود
بزد اسب آمد به هامون ز رود
و ما بین که پور شه کاینات
لب تشنه بر گشت ز آب فرات
به دوش اندرش مشک و دل پر زتاب
روان شد سوی خیمهها با شتاب
چو دیدند لشکر که سالار شاه
برد مشک پر آب زی خیمه گاه
برآوردشان گوهر بد به جوش
ز هر سو کشیدند بر هم خروش
میرزا احمد الهامی پس از سالها زندگی در کرمانشاه به سال 1325 هجری قمری بدرود حیات گفت . از او اثر ماندگاری به جا ماند که نتیجه توجه امام حسین (ع) به اوست . جالب این که احمد الهامی سه فرزند به یادگار داشت که یکی از آنها ابوالقاسم لاهوتی است . این شاعر آزادی خواه در سال 1246 هجری شمسی در کرمانشاه متولد شد و به سال 1336 هجری شمسی در مسکو درگذشت . لاهوتی از شاعران نو آوری بود که شعرش به شعرهای شیدایی نزدیک بود . اثر معروف او «سنگر خونین» است که از یکی شعرهای ویکتور هوگور ترجمه شده و به نظم در آمده است .
بابا جانی ، علی