عابدزاده : می خواستم تا آخر عمر در بم بمانم
او هنوز یك سنگر بان است
چند خط قبل از شروع
او هنوز یك سنگربان است ، شاید زانوان پر دردش دیگر مال دویدن ، پریدن و شیرجه زدن نباشد اما دلی دارد زنده به عشق روزهای خوب گذشته . حتی تارهای سفید مو و چركهای روی صورت كه آئینه هر روز یادآور آنها می شود ، تاب مقابله با جسارت وی را ندارد.
احمدرضای عابدزاده هنوز امیدوار است و برای رسیدن به روزهای بهتر از امروز تلاش می كند. عید برای او معنای دیگری دارد . در آستانه عید نوروز خواندن حرف های عابدزاده كه هنوز هم یك سنگربان است ، برای شما جالب خواهد بود.
عید هم كه نزدیك است .
- بله ، عید مثل باد می رسد، اصلاً متوجه نمی شوی كی می آید و كی می رود .
پارسال همین موقع كه با هم صحبت می كردیم یادته ؟
- آره ، تو باشگاه نشسته بودیم و حرف می زدیم .
یادت هست چه حرفهایی زدی ؟
- نه ، یادم نیست .
گفتی به زمین مسابقه برمی گردی ؟
- خب .
اما از تو خبری نشد.
- آخه برگردم كه چی بشه ، من هنوز هم به فوتبال بازی كردن فكر می كنم و عاشق دروازه بانی هستم ولی چه ارزشی دارد كه الان بیایم و بازی كنم .
یعنی منصرف شده ای ؟
- ببین ، وقتی فوتبال اینقدر بد شده كه همه به فكر خودشان هستند و می خواهند به هر طریقی كه شده به هدفشان برسند من بیایم و بازی كنم كه چه شود .
احمدرضا بالاخره ما نفهمیدیم تو می می خواهی بازی كنی یا اینكه ...
- هنوز خودم هم در مورد آن فكر نكرده ام . فقط به باشگاه بدنسازی می آیم و كار می كنم تا بدنم از فرم خارج نشود.
بدنت روی فرم بماند كه چه شود؟
- مگر هر كسی كه می رود ورزش می كند می خواهد درون دروازه بایستد ؟
اما تو با خیلی ها فرق می كنی.
- من هم مثل همه ، اینجا تو باشگاه تمرین می كنم و در كنار دوستان خوبی كه دارم به ورزش
می پردازم .
فوتبال تماشا می كنی ؟
- نه اصلاً ، حتی بازی استقلال – پرسولیس را هم تماشا نكردم ، اصلاً حوصله ندارم.
من كه باورم نمی شود .
- باورت نمی شود كه من با فوتبال كاری نداشته باشم ؟ خب توقع داری با این شرایط بدی كه فوتبال دارد هر روز بروم و بازی ها را تماشا كنم .
ولی یكبار اخیراً در تمرینات تیم امید شركت كردی .
- برای این بود كه قرار شد تیم امید به نفع زلزله زدگان بم به میدان برود.
انگار قسمت نبود تو بازی كنی .
- آره ، شانس ما برف آمد و بازی لغو شد.
قصد خداحافظی كردن نداری؟
- خداحافظی برای چی ؟ فعلاً كه احساس می كنم بدنم روی فرم است و مشكلی ندارم .
یعنی الان می توانی درون دروازه بایستی ؟
- همین الان با پاهای خرابم بروم تو دروازه از خیلی ها بهترم ، خودت كه بازیها را تماشا می كنی و دروازه بان ها را می بینی .
كدام آنها از بقیه بهتر است ؟
- این سوال را نپرس چون دوست ندارم جواب بدهم.
قضیه رفتنت با امارات و عقد قرارداد با باشگاه الوصل چه بود ؟
- باور كن روحم خبر ندارد ، من رفتم شمال اینها نوشتند رفته امارات .
بهترین خاطره سال گذشته یعنی امسال تو چه خاطره ای است
؟- بهترین خاطره ام شروع تمریناتم بود كه چند باری هم روی چمن رفتم و با توپ كار كردم .
و بدترین خاطره ؟
- زلزله بم حسابی اعصابم را به هم ریخت روزی كه به اتفاق دوستانم به بم رفتم تازه فهمیدم چه فاجعه ای رخ داده است. دلم نمی خواست به تهران برگردم ، می خواستم تا آخر عمر در بم بمانم .
شنیدیم كه در بم گریه می كردی و از داخل چادری كه به تعدادی از زلزله زدگان تعلق داشته بیرون نمی آمدی ؟
- بله ، دلم می خواست آنها من را مثل خودشان بدانند و احساس غریبی نكنند .
تو در عید غدیر دوباره به زندگی برگشتی .
- بله ، هیچوقت عید غدیر را فراموش نمی كنم . سه سال پیش بود كه خدا به من عمر دوباره ای داد.
وقتی یاد آن روز می افتی چه احساسی پیدا می كنی ؟
- اول نارحت می شوم اما بعد به قدرت خدا فكر می كنم و خدا را شاكر می شوم كه دوباره به من زندگی بخشید.
عید امسال كجا هستی ؟
- شاید رفتیم شمال
تا به حال عید نوروز را در اردوی ورزشی سپری كرده ای ؟
- بله ، خیلی زیاد
یك نمونه را بگو
- الان یادم نیست اما من اكثر سالها عید را در اردو بودم.
خانواده ات اعتراض نمی كردند؟
- بالاخره آنها می دانستند یك فوتبالیست چه شرایطی دارد و عادت داشتند .
بهترین عیدی را از چه كسی گرفتی ؟
- بچه كه بودم از پدر و مادرم .
از عیدهای دوره كودكی چیزی به یاد داری؟
- ما آبادان بودیم و عیدها دورهم جمع می شدیم ، با بچه ها هم بازی می كردیم.
عیدی كه می دهی ؟
- به بچه هایم عیدی می دهم.
چقدر؟
- هر چه قدر دوست داشته باشند .
امیر پسرت هنوز دروازه بانی می كند؟
- بله ، خیلی خوب شده ، من هم تمام فنون را به او یاد می دهم.
به تو می رسد؟
- امیر عابدزاده ، یك عابدزاده دیگر می شود .
با مردم حرفی نداری؟
- من مدیون مردم هستم و امیدوارم در سال جدید موفق و سلامت باشند.