عاشورا و نگاهها
چرایى قیام عاشورا، از پگاه شكلگیرى این نهضتسترگ، توجه دانشمندان و احیاگران دینى و مصلحان سیاسى و اجتماعى را به خود معطوف ساخته و در شمار مهمترین پروژههاى پژوهشى تحلیلگران و ژرف اندیشان قرار گرفته است .
این رخداد از جهت انگیزه، ابزارها و شیوههاى به كار گرفته شده در آن، به موضوعى جاودانه براى نظریهپردازى مبدل گشته و در طول تاریخ انسانهاى حقیقت جو و ژرف اندیش را به كشف ناگفتههاى خود فرا خوانده است تا با توجه به توان علمى و ذوق سلیم خویش به تحقیق در این رویداد پردازند و به نتایجى تازه دستیابند .
از گذشتههاى دور كارهاى نسبتا بزرگ و جالب و آثار تقریبا قابل قبولى درباره قیام عاشورا عرضه شده است; اما این به معناى پایان كار نیست . حادثه كربلا چون سلسله كوههایى است كه حوادث بسیار پشت آن قرار گرفته، از دیدرس انسانهاى عادى دور مانده است . باز شناخت همه دیدگاهها درباره این قیام جاودانه فرصتى فراتر از یك مقاله مىجوید . از این رو، نوشتار حاضر به ذكر برجستهترین نظریهها كه عمدتا در چند دهه اخیر ارائه شده، مىپردازد . نگارنده در میان این رهیافتها «انجام تكلیف دینى و تحقق وظیفه شرعى» (نظریه 11) را زاویه نگاه خود به قله بلند عاشورا دانسته، مهمترین رهیافتها درباره نهضت عاشورا عبارت است از:
1 . تشكیل حكومت اسلامى و براندازى نظام ستم پیشه حاكم
در این نگره، استراتژى امامتبر دو ركن مهم پایه گذارى شده است:
الف) تبیین ایدئولوژى اسلام ومقابله با برداشتها و نگاههاى تحریفى به دین
ب) به دست گرفتن قدرت اجرایى (حكومت) براى اجراى احكام اسلام
بدون طرح و برنامه، قدرت اجتماعى و سیاسى به نظام اسلامى نمىانجامد و داشتن طرح و ایدئولوژى بدون قدرت اجرایى كارى از پیش نمىبرد . پس هدف امام دستیابى به حكومت اسلامى بود تا در پرتو آن به اسلام عینیتبخشد . بزرگانى چون سید مرتضى، شیخ طوسى، امام خمینى و با اندك تفاوتى ابن خلدون این دیدگاه را پذیرفتهاند; البته ابن خلدون بر آن است كه عدم دریافت اطلاعات جامع درباره قدرت حاكم و وضعیت فكرى - سیاسى جامعه به ناكامى نهضت انجامید . (1) هر چند كه امام خمینى (ره) علاوه بر این این نگرش، بر رهیافت انجام تكلیف دینى و تحقق وظیفه شرعى تكیه داشته و نهضت و انقلاب اسلامى را با همین نگرش آغاز كردند .
2 . شهادتطلبى و مرگ سرخ گزینى
در این دیدگاه، امام حسین به تجربهاى دست زد كه درك آن جز براى كسانى كه آن را لمس كردهاند، امكانپذیر نیست . امام (ع) در موقعیتى قرار گرفت كه بتواند از میان انواع مرگها برترین (مرگ سرخ) را برگزیند . این نوع مرگ بهترین شیوه لقاى پروردگار است و در پرتو آن اندیشه بى هیچ محمل مادى به حیات خویش ادامه مىدهد . حسین (ع) خود را فدا كرد تا دین پیامبر (ص) بماند و چنان پیام داد كه ایده باید بماند هر چند همه طرفدارانش نابود شوند . رد پاى این تفسیر در آثار پژوهشگرانى چون صافى گلپایگانى، مرتضى مطهرى، محمد تقى شریعتى، على شریعتى، سنایى غزنوى، سید بن طاوس، هاشمى نژاد و اقبال لاهورى مشاهده مىشود . (2) البته بین دیدگاه شهید مطهرى و على شریعتى در این مورد تفاوتى اندك وجود دارد . شریعتى روش امام را پیكار خونین و انقلابى مىداند و مطهرى اصلاح اجتماعى از طریق امر به معروف و نهى از منكر .
3 . تنازع بر سر كسب قدرت
از این منظر، عاشورا تخاصم دو رقیب بر سر قدرت است . البته برخى نظام حاكم را حق مىدانند; جمعى امام حسین (ع) را حق مىشمارند و دسته اى حق و باطل را ناشناخته دانسته، معتقدند خداوند هرگونه بخواهد میانشان داورى خواهد كرد . این تحلیل را برخى علماى اهل سنت مانند غزالى، ابن خلدون، ابوبكر بن العربى و خاورشناسانى مثل «لامنس» ارائه دادهاند . (3)
4 . منازعه تاریخى قومى
در این دیدگاه، حادثه كربلا با توجه به پیشینه اختلافات قبیلهاى بنى هاشم و بنى امیه تحلیل مىشود و اختلافات تاریخى این دو خاندان عامل اصلى قیام به شمار مىآید . به عقیده «عباس محمود عقاد» حسین (ع) و یزید دو نمونه از دو خانواده مصداق حق و باطلند و عاشورا دنباله نزاع همیشگى این دو خانواده است . (4) دكتر شهیدى نیز با مبنا قرار دادن اسناد تاریخى، امام حسین (ع) را نماینده كامل جبهه حق، یزید را مجسمه جبهه باطل و قیام عاشورا را شدیدترین و بارزترین رویارویى حق و باطل مىداند . (5)
5 . حركتى دموكراتیك در پاسخ به خواست مردم
در این نگاه، قیام ماهیتى دموكراتیك دارد كه به خواست مردم آغاز مىشود و تا وقتى مردم به خواستشان وفا دارند، تداوم مىیابد; اما وقتى مردم از خواستخود سر برتافتند، عقب مىنشیند و رهبرى قیام پیشنهاد ترك مخاصمه مىدهد . در این تحلیل، قیام عاشورا از یك شخصیت دموكرات سرزده است . (6)
6 . دفاع از كیان اسلام
نهضت عاشورا از این منظر ماهیتى خدایى دارد; نهضتى كه در راستاى دفاع از كیان اسلام و قوانین قرآن آگاهانه و مسؤولانه و حق محور تحقق یافت و مهمترین شاخصه حقانیت آن جامعنگرى دینى است . (7)
7 . گریز از بیعت و پرهیز از ذلت
در این تحلیل، امام از یك سو مسؤول حفظ دین است و از دیگر سوى، آزادهاى قهرمان كه هرگز در برابر یزید سر تسلیم فرود نمىآورد و براى احتراز از بیعت قیام مىكند . در این دیدگاه، امام در جهت تحقق خواستخویش به هر كار مشروعى دست مىزند . (8)
8 . اصلاح امور اجتماعى و احیاى امور دینى
در این تفسیر، اقدام امام حسین (ره) حركتى اصلاحى بود تا تفكر سیاسى مردم و حاكمان و نیز رفتار سیاسى مردم مسلمان بر اساس اصول اسلامى سامان یابد . امام خود را در برابر نظامى كه كتاب و سنت و حقوق مردم را نادیده مىگیرد، مىبیند . در این موقعیت، با هدف اصلاح به قیام روى مىآورد تا این ساختار را، متناسب با اصول و مبانى اسلامى، باز سازى كند . (9)
9 . تحقق انقلاب در تعقیب رسالت الاهى
در این تحلیل، هدف قیام تحقق انقلاب براى تشكیل نظام مطلوب است و به وسیله امام كه تداوم بخش سیاست است، انجام مىگیرد .
در این نظریه، گاه امام در قالب جریان كاملى كه درباورهاى مذهبى شیعه ریشه دارد، مطرح مىشود و گاه در قالب مردى انقلابى و فداكار كه قصد دارد با براندازى حكومتبنى امیه زمام امور مسلمانان را به دست گرفته، عدالت را در جامعه برقرار سازد . (10)
10 . تدبیرى دفاعى براى رویارویى با خطرات احتمالى آینده
در این تحلیل، امام موضع دفاعى دارد و حكومتبرخورد تهاجمى . امام تنها دو راه در پیش دارد: تسلیم یا مقاومت . در آن موقعیت، براندازى ممكن نمىنمود و تسلیم شدن جز مشروعیت نظام حاكم كه خلاف مصالح اسلام و مسلمانان به شمار مىآمد، معنایى نداشت، از این رو، امام به تدبیرى دفاعى روى آورد . (11)
11 . انجام تكلیف دینى و تحقق وظیفه شرعى
در این نگاه، انجام دادن تكلیف الاهى عامل عمده قیام شمرده مىشود و رهاورد آن یا حكومت استیا شهادت . این تحلیل در برداشتى بنیادین از انسان ریشه دارد . در این برداشت، نظام هستى بر اساس مسؤولیتشكل گرفته، آب حیات مسؤولیتبه جامعه و بشر روح و زندگى مىبخشد; پدید آوردن انسانهاى متعهد فلسفه شمرده مىشود و در مسیر مسؤولیت قرار گرفتن، مهمترین امتیاز انسان . امام (ع) جامعه اسلامى را با ظلمات و انحرافات آمیخته مىبیند، نظام حاكم را دچار فسادى بنیادین مىیابد و از تغییر كامل آموزههاى الاهى بیمناك مىگردد، قیام براى تجدید بناى نظام و جامعه اسلامى را بر خود فرض مىبیند . (12)
این تحلیل از مستندات گفتارى و كردارى برخوردار است; همچون این فراز از سخنان امام حسین (ع) در برابر ولید در مدینه: «و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید; اگر امتبه سرپرستى چون یزید مبتلا شد، باید با اسلام خدا حافظى كرد .» (13) كه جامعه اسلامى را در شرف سقوط معرفى كرد . امام (ع) در فراز «خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى; براى اصلاح در امت جدم [پیامبر اكرم (ص]) قیام نمودم .» (14) نیز بر انجام تكلیف و مسؤولیتباز گرداندن جامعه اسلامى از انحراف به اصلاح پاى مىفشارد . همچنین در نامه به مصریان مىفرماید: «فان السنة قد افنیت و البدعة قد احییت فان تسمعوا اهدیكم الى الرشاد; سنت [پیامبر (ص]) نابود شده و بدعت در دین زنده گشته است اگر شنوا باشید، شما را به سوى راه راست هدایت مىكنم» . (15) این عبارت وجود انحرافى بزرگ را یادآور مىشود و سرانجام این فراز «انى لارجو ان یكون خیرا ما اراد الله بنا قتلنا ام ظفرنا; به بهترین چیزى كه خدا براى ما خواسته است، امید دارم; چه كشته شویم یا پیروز گردیم .» (16) نشان مىدهد كه وى به وظیفه مىنگرد نه نتیجه .
در این تحلیل، امام حسین (ع) به عنوان یك الگو مطرح مىشود . الگویى كه هنگام تهاجم گسترده فرهنگى دشمنان اسلام، در ایجاد انگیزش و خودسازى و جامعه سازى، كاربردى معجزه آسا دارد و مصداق روشنى از «كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا» است .
غلامنبى گلستانى
پىنوشتها:
1 . تنزیه الانبیاء، سید مرتضى علم الهدى، ص 179- 182; تلخیص الشافى، محمد بن جعفر طوسى; قیام عاشورا در كلام و پیام امام خمینى، ص 39; شهید جاوید صالحى نجف آبادى، ص 29- 43; مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمدپروین گنابادى، ج 1، ص 415 .
2 . شهید آگاه، صافى گلپایگانى; حماسه حسینى، شهید مطهرى، ج 2; چرا حسین قیام كرد، محمدتقى شریعتى; شهادت و پس از شهادت، على شریعتى; لهوف، سید بن طاوس، ترجمه سید احمد فهرى; درسى كه حسین به انسانها آموخت، شهید هاشمى نژاد; كلیات اشعار، اقبال لاهورى; دیوان سنایى غزنوى .
3 . مقدمه ابن خلدون; سید الشهدا الحسین بن على، عمر ابوالنصر، ترجمه غضبان; فلسفه شهادت حسین و یاران او، یوسفیه; رهبر آزادگان، رجبعلى مطلوبى .
4 . ابوالشهداء، عباس محمود، عقاد .
5 . قیام حسین، جعفر شهیدى .
6 . آخرت و خدا هدف بعثت انبیا، مهدى بازرگان .
7 . اندیشه حوزه سال چهارم شماره چهارم، مسلسل 16 .
8 . على و فرزندانش، طه حسین، ترجمه محمد على شیرازى .
9 . ارزیابى انقلاب امام حسین، محمدمهدى شمس الدین، ترجمه مهدى پیشوایى .
10 . انقلاب عاشورا، عطاء الله مهاجرانى .
11 . نظریههاى عاشورا، علیزاده .
12 . امانتداران عاشورا، آیت الله خامنهاى، ص 30 .
13 . بحارالانوار ج 44، ص 325
14 . همان .
15 . همان، ص 324 .
16 . همان، ص 381 .
منبع:
مجله پرسمان، پیش شماره 8