تبیان، دستیار زندگی
حرف‌ها دارم با تو ای مرغی كه می‌خوانی نهان از چشم و زمان را با صدایت می‌گشائی! چه ترا دردی است كز نهان خلوت خود می‌زنی آوا و نشاط زندگی را از كف من می ر‌بایی؟ ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با مرغ پنهان

شکوفه ،گل ، بهار

حرف‌ها دارم

با تو ای مرغی كه می‌خوانی نهان از چشم

و زمان را با صدایت می‌گشائی!

چه ترا دردی است

كز نهان خلوت خود می‌زنی آوا

و نشاط زندگی را از كف من می ر‌بایی؟

در كجا هستی نهان ای مرغ!

زیر تور سبزهای تر

یا درون شاخه‌های شوق؟

می‌پری از روی چشم سبز یك مرداب

یا كه می‌شویی كنار چشمه ادراك بال و پر؟

هر كجا هستی ، بگو با من.

روی جاده نقش پایی نیست از دشمن.

آفتابی شو!

رعد دیگر پا نمی‌كوبد به بام ابر.

مار برق از لانه‌اش بیرون نمی‌آید.

و نمی‌غلتد دگر زنجیر طوفان بر تن صحرا.

روز خاموش است، آرام است.

از چه دیگر می‌كنی پروا؟