تنها، و روی ساحل، مردی به راه میگذرد. نزدیك پای او دریا، همه صدا. شب، گیج در تلاطم امواج. باد هراس پیكر
رو میكند به ساحل و در چشمهای مرد ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1386/10/11
دریا و مرد
تنها، و روی ساحل،
مردی به راه میگذرد.
نزدیك پای او
دریا، همه صدا.
شب، گیج در تلاطم امواج.
باد هراس پیكر
رو میكند به ساحل و در چشمهای مرد
نقش خطر را پر رنگ میكند.
انگار
هی میزند كه: مرد! كجا میروی، كجا؟
و مرد میرود به ره خویش.
و باد سرگران
هی میزند دوباره: كجا میروی؟
و مرد میرود.
و باد همچنان...
امواج، بی امان،
از راه میرسند
لبریز از غرور تهاجم.
موجی پر از نهیب
ره میكشد به ساحل و میبلعد
یك سایه را كه برده شب از پیكرش شكیب.
دریا، همه صدا.
شب، گیج در تلاطم امواج.
باد هراس پیكر
رو میكند به ساحل و ...