ریخته سرخ غروب جابه جا بر سر سنگ. كوه خاموش است.
میخروشد رود. مانده در دامن دشت خرمنی رنگ كبود.
سایه آمیخته با سایه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1386/10/11
رو به غروب
ریخته سرخ غروب
جابه جا بر سر سنگ.
كوه خاموش است.
میخروشد رود.
مانده در دامن دشت
خرمنی رنگ كبود.
سایه آمیخته با سایه.
سنگ با سنگ گرفته پیوند.
روز فرسوده به ره میگذرد.
جلوه گر آمده در چشمانش
نقش اندوه پی یك لبخند.
جغد بر كنگرهها میخواند.
لاشخورها، سنگین،
از هوا، تك تك، آیند فرود:
لاشهای مانده به دشت
كنده منقار ز جا چشمانش،
زیر پیشانی او
مانده دو گود كبود.
تیرگی میآید.
دشت میگیرد آرام.
قصه ی رنگی روز
میرود رو به تمام.
شاخهها پژمرده است.
سنگها افسرده است.
رود مینالد.
جغد میخواند.
غم بیامیخته با رنگ غروب.
میتراود ز لبم قصه ی سرد:
دلم افسرده در این تنگ غروب.