تبیان، دستیار زندگی
روشن است آتش درون شب وز پس دودش طرحی از ویرانه های دور. گر به گوش آید صدایی خشک:استخوان مرده می لغزد درون گور...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روشن شب

گل ، گل سفید

روشن است آتش درون شب

وز پس دودش

طرحی از ویرانه های دور.

گر به گوش آید صدایی خشک:

استخوان مرده می لغزد درون گور.

دیرگاهی ماند اجاقم سرد

و چراغم بی نصیب از نور.

خواب دربان را به راهی برد.

بی صدا آمد کسی از در،

در سیاهی آتشی افروخت.

بی خبر اما

که نگاهی در تماشا سوخت .

گرچه می دانم که چشمی راه دارد به افسون شب،

لیک می بینم ز روزن های خوابی خوش:

آتشی روشن درون شب .