تبیان، دستیار زندگی
ای عبور ظریف! بال را معنی كن تا پر هوش من از حسادت وزد. ای حیات شدید! ریشه های تو از مهلت نور آب می نوشد. آدمی زاد- این حجم غمناك...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اینجا پرنده بود

گل ، باغ گل

ای عبور ظریف!

بال را معنی كن

تا پر هوش من از حسادت بسوزد.

ای حیات شدید!

ریشه های تو از مهلت نور

آب می نوشد.

آدمی زاد- این حجم غمناك-

روی پاشویه وقت

روز سرشاری حوض را خواب می بیند.

ای كمی رفته بالاتر از واقعیت!

با تكان لطیف غریزه

ارث تاریك اشكال از بال های تو می ریزد.

عصمت گیج پرواز

مثل یك خط مغلق

در شیار فضا رمز می پاشد.

من

وارث نقش فرش زمینم

و همه انحناهای این حوضخانه.

شكل آن كاسه ی مس

هم سفر بوده با من

از زمین های زبر غریزی

تا تراشیدگی های وجدان امروز.

ای نگاه تحرك!

حجم انگشت تكرار

روزن التهاب مرا بست:

پیش از این در لب سیب

دست من شعله ور می شد.

پیش از این یعنی

روزگاری كه انسان از اقوام یك شاخه بود.

روزگاری كه در سایه برگ ادراك

روی پلك درشت بشارت

خواب شیرینی از هوش می رفت،

از تماشای سوی ستاره

خون انسان پر از شمش اشراق می شد.

ای حضور پریروز بدوی !

ای كه با یك پرش از سر شاخه تا خاك

حرمت زندگی را

طرح می ریزی!

من پس از رفتن تو لب شط

بانگ پاهای تند عطش را

می شنیدم.

بال حاضر جواب تو

از سئوال فضا پیش می افتد.

آدمی زاد طومار طولانی انتظار است،

ای پرنده ! ولی تو

خال یك نقطه در صفحه ارتجال حیاتی.