درها به طنینهای تو وا كردم. هر تكه نگاهم را جایی افكندم، پر كردم هستی ز نگاه. بر لب مردابی، پاره ی لبخند تو بر روی لجن دیدم، رفتم ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1386/10/11
و شكستم، و دویدم، و فتادم
درها به طنینهای تو وا كردم.
هر تكه نگاهم را جایی افكندم، پر كردم هستی ز نگاه.
بر لب مردابی، پاره ی لبخند تو بر روی لجن دیدم، رفتم
به نماز.
در بن خاری ، یاد تو پنهان بود، برچیدم، پاشیدم به
جهان.
بر سیم درختان زدم آهنگ ز خود روییدن، و به خود
گستردن.
و شیاریدم شب یكدست نیایش، افشاندم دانه ی راز.
و شكستم آویز فریب.
و دویدم تا هیچ. و دویدم تا چهره ی مرگ، تا هسته ی هوش.
و فتادم بر صخره ی درد. از شبنم دیدار تو تر شد انگشتم،
لرزیدم.
وزشی میرفت از دامنهای، گامی همره او رفتم.
ته تاریكی، تكه خورشیدی دیدم، خوردم، و ز خود رفتم،
و رها بودم.