تبیان، دستیار زندگی
درآ، كه كران را برچیدم، خاك زمان رفتم، آب «نگر» پاشیدم. در سفالینه ی چشم، «صد برگ» نگه بنشاندم، بنشستم. آیینه شكستم ، تا سرشار تو من باشم و من. جامه نهادم...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تراو

گل ، قرمز

درآ، كه كران را برچیدم، خاك زمان رفتم، آب «نگر»

پاشیدم.

در سفالینه ی چشم، «صد برگ» نگه بنشاندم، بنشستم.

آیینه شكستم ، تا سرشار تو من باشم و من. جامه نهادم.

رشته گسستم.

زیبایان خندیدند، خواب «چرا» دادمشان، خوابیدند.

غوكی می‌جست، اندوهش دادم، و نشست.

در كشت گمان، هر سبزه لگد كردم. از هر پیشه ، شوری

به سبد كردم.

بوی تو می‌آمد، به صدا نیرو، به روان پر دادم، آواز

«درآ» سر دادم.

پژواك تو می‌پیچید، چكه شدم، از بام صدا لغزیدم، و

شنیدم.

یك هیچ ترا دیدم، و دویدم.

آب تجلی تو نوشیدم، و دمیدم.