تاریكی، پیچك وار، به چپرها پیچید، به حناها،افراها. و هنوز، ما در كشت، در كف داس. ما ماندیم، تا رشته ی شب از گرد چپرها وا شد، فردا ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1386/10/11
هنگامی
تاریكی، پیچك وار، به چپرها پیچید، به حناها،افراها.
و هنوز، ما در كشت، در كف داس.
ما ماندیم، تا رشته ی شب از گرد چپرها وا شد، فردا
شد.
روز آمد و رفت.
تاریكی ، پیچک وار، به چپرها پیچید، به حناها،افراها.
و هنوز، یك خوشه ی كشت، در خور چیدن نه، یاد رسیدن نه.
و هزاران روز، و هزاران بار
تاریكی، پیچک وار، به چپرها پیچید، به حناها،افراها.
پایان شبی، ما در خواب، یك خوشه رسید، مرغی چید.
آواز پرش بیداری ما: ساقه ی لرزان پیام.