تبیان، دستیار زندگی
دیشب، لب رود، شیطان زمزمه داشت. شب بود و چراغک بود. شیطان، تنها، تک بود. باد آمده بود، باران زده بود: شب ‌تر، گل‌ها پرپر...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لب آب

گل ، گل صورتی

دیشب، لب رود، شیطان زمزمه داشت.

شب بود و چراغک بود.

شیطان، تنها، تک بود.

باد آمده بود، باران زده بود: شب ‌تر، گل‌ها پرپر.

بویی نه براه.

ناگاه.

آیینه ی رود، نقش غمی بنمود: شیطان لب آب.

خاك سیا در خواب.

زمزمه‌ای می‌مرد. بادی می‌رفت، رازی می‌برد.