دیشب، لب رود، شیطان زمزمه داشت. شب بود و چراغک بود.
شیطان، تنها، تک بود. باد آمده بود، باران زده بود: شب تر، گلها پرپر...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1386/10/11
لب آب
دیشب، لب رود، شیطان زمزمه داشت.
شب بود و چراغک بود.
شیطان، تنها، تک بود.
باد آمده بود، باران زده بود: شب تر، گلها پرپر.
بویی نه براه.
ناگاه.
آیینه ی رود، نقش غمی بنمود: شیطان لب آب.
خاك سیا در خواب.
زمزمهای میمرد. بادی میرفت، رازی میبرد.