از خانه بدر، از كوچه برون، تنهایی ما سوی خدا میرفت.
در جاده، درختان سبز، گلها وا، شیطان نگران: اندیشه ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1386/10/11
شیطان هم
از خانه بدر، از كوچه برون، تنهایی ما سوی خدا
میرفت.
در جاده، درختان سبز، گلها وا، شیطان نگران: اندیشه
رها میرفت.
خار آمد، و بیابان و سراب.
كوه آمد و، خواب.
آواز پری: مرغی به هوا میرفت؟
– نی، همزاد گیاهی بود، از پیش گیاه میرفت.
شب میشد و روز .
جایی، شیطان نگران: تنهایی ما میرفت.