برآبی چنین افتاد. سیبی به زمین افتاد. گامی ماند. زنجره خواند. همهمهای : خندیدند. بزمی بود، برچیدند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1386/10/11
شكپوی
برآبی چنین افتاد. سیبی به زمین افتاد.
گامی ماند. زنجره خواند.
همهمهای : خندیدند. بزمی بود، برچیدند.
خوابی از چشمی بالا رفت. این رهرو تنها رفت، بی ما
رفت.
رشته گسست: من پیچم، من تابم. كوزه شكست: من آبم.
این سنگ پیوندش با من كو؟ آن زنبور، پروازش تا من
كو؟
نقشی پیدا، آیینه كجا؟ این لبخند، لب ها كو، موج آمد،
دریا كو؟
میبویم، بو آمد. از هر سو، های آمد، هو آمد. من
رفتم، «او»آمد، «او» آمد.