اینجاست، آیید، پنجره بگشایید، ای من و دگر منها: صد پرتو من در آب! مهتاب، تابنده نگر، بر لرزش برگ، اندیشه من، جاده ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1386/10/11
چند
اینجاست، آیید، پنجره بگشایید، ای من و دگر منها:
صد پرتو من در آب!
مهتاب، تابنده نگر، بر لرزش برگ، اندیشه من، جاده ی
مرگ.
آنجا نیلوفرهاست، به بهشت، به خدا درهاست.
اینجا ایوان، خاموشی هوش، پرواز روان.
در باغ زمان تنها نشدیم. ای سنگ و نگاه، ای وهم و
درخت، آیا نشدیم؟
من «صخره – من» ام، تو «شاخه – تو» یی.
این بام گلی، آری، این بام گلی، خاك است و من و پندار.
و چه بود این لكه ی رنگ، این دود سبك؟ پروانه گذشت؟
افسانه دمید؟
نی، این لكه ی رنگ، این دود سبك، پروانه نبود، من
بودم و تو.
افسانه نبود، ما بود و شما.