زخم عتیق ، شعرمحرم
شعری را از محمدسعید میرزایی در حال و هوای روزهای عزاداری برای امام حسین (ع) و یاران باوفایش در پی آوردیم که می خوانید:
زخم عتیق
عشاق را دلیل جنون مشربی رسید
شرح كتاب خون تو را مكتبی رسید
پی كاتبان واقعه در خون قلم زدند
كه از هر طرف نوشته به خون مطلبی رسید
آنك شبی رسید غریبی و شام را
اما كسی نگفت چه غمگین شبی رسید
دیدند راویان غریب، از بروج نور
هر لحظه كوكبی ز پی كوكبی رسید
این كاروان شام غریبان كربلاست
آتشگرفته، زخمچكان، مركبی رسید
حرف جمال روی تو آمد، كه خیزران
با شوق عرض بوسه به بزم لبی رسید
میخواست بشكفد به تسلا لبت ولی
خاموش ماند و آینهی زینبی رسید
هرگز ندیدهاند به عالم زن اینچنین
خون خوردن آنچنان و سخن گفتن اینچنین
در قصر ظالمان به تظلم كه دیده است
شیرآفرین زنی كه كند شیون اینچنین
زندان به بوی نافلهی خود بهشت كرد
زینب [س] چراغ ناله كند روشن اینچنین
هر گوشهاش پناه یتیمی دگر شده است
آری بود كرامت آن دامن اینچنین
پیش حسین [ع] اشك و به بزم یزید، لعن
با دوست آنچنان و برِ دشمن اینچنین
گفت آنچنان ظریف حدیث جمال را
در چشم ظالمان كه كند سوزن اینچنین
بر دشت بیند آن تن دور از سر، آنچنان
بر نیزه خواند آن سر دور از تن اینچنین
آه ای سر حسین [ع] چو مه در پی توام
خورشید من! به شام مرو بی من، اینچنین
از خون حجاب صورت خود كرده یا حسین [ع]!
جز خواهرت كه دیده به عفت زن اینچنین
محمدسعید میرزایی