تبیان، دستیار زندگی
جوانی به رنگ نبیّ
جوانی به رنگ نبیّ
جوانی به رنگ نبیّ
ارزش معنوی حضرت علی اکبر علیه‌السلام به اندازه‌ای است که پدر بزرگوارش که مقام عصمت و امامت دارد، زندگی پس از او را فنا و مرگ می‌داند، و پس از شهادتش، امام، قاتلان او را هتاکان بر خداوند رحمان، و حرمت رسول الله دانسته‌اند.
درخشش ماه وفا در بیت امامت
درخشش ماه وفا در بیت امامت
درخشش ماه وفا در بیت امامت
حضرت عباس علیه السلام در دوران زندگانى امام مجتبى علیه السلام پیوسته در كنار آن حضرت به مددكارى مردم و برآوردن نیازهایشان مى‏پرداخت. این رویه در زمان امامت امام حسین علیه السلام و پیش از جریان عاشورا نیز ادامه داشت تا آن جا كه هر گاه نیازمندى براى كمك خوا
دو اکسیر از جام عباس علیه السلام
دو اکسیر از جام عباس علیه السلام
دو اکسیر از جام عباس علیه السلام
در احادیث وارد شده است که یکی از توصیه های پیامبر صلی الله علیه واله که امت توان انجام آن را ندارند مواسات است، مواسات یعنی: هر آنچه برای خود می پسندیم برای دیگران هم بپسندیم و هر چه را برای خود نمی پسندیم برای دیگران هم نپسندیم
شیرت حلال عباس
شیرت حلال عباس
شیرت حلال عباس
از دامان تو، چهار پسر بالا بلند و نیکو صورت به دنیا آمد و نام ام‏البنین علیهاالسلام ، شایسته تو گردید! اما با امروز که آخرین شاخه نباتت را به آغوش علی مرتضی علیه‏السلام ، سپردی و او بر دست و چشم او، با اشک بوسه زد، راز آن تزویج مبارک و این مولود مطهر را ن
الا یا ایها الساقی
الا یا ایها الساقی
الا یا ایها الساقی
او وارث شجاعت علی علیه‏السلام ، صداقت زهرا علیهاالسلام و کرامت حسن علیه‏السلام است؛ وارث تمام فضایل. تنها زبان ذوالفقار نیاموخته؛ که عارف تمام دقایق هستی‏بخش عشق است؛ عشقی که عظمت کبریایی او را تا جایی اوج داده که عرش، مقابل فتوت مرامش تعظیم می‏کند و بهشت
قامتِ فتوّت
قامتِ فتوّت
قامتِ فتوّت
اقیانوس‏ها به وسعتت گواهی داده‏اند و صنوبران کهنسال، به زبان تو تکلم می‏کنند. درهای بسته را با نگاهی می‏گشایی، گویی تمام کلیدهای جهان در دست توست؛ آخر تو «باب الحوایجی» «یا ابوالفضل»! تو می‏آیی و از این پس، برادری و جوانمردی، قانون جهان خواهد شد.
زیباترین طلوع عشق
زیباترین طلوع عشق
زیباترین طلوع عشق
تو حماسی‏ترین صفحات کتاب عشقستان کرببلایی. تو کیستی که تمام لب‏های ترک خورده و تشنه که از ساحل آتشین عشق آمده‏اند، بر گِرد ضریحت می‏گردند؟ تو سینه سینای عشق در سرزمین سبز سیادتی.
از مشک، از عطش، از عشق
از مشک، از عطش، از عشق
از مشک، از عطش، از عشق
وقتی تو را می‏بینم که روی دست‏های برادر آرمیده‏ای، انگار فوج ملائک است که فضای ساده خانه را منوّر می‏کند. پسرک ماهروی من! نذر کرده‏ام اگر سالم به دنیا بیایی از تو شهیدی بسازم که فردا تمام شهدای عالم به جان او غبطه خورند.
در حریم سقای کربلا
در حریم سقای کربلا
در حریم سقای کربلا
یقین خصوصیتی است که کمتر در غیر معصوم ایجاد می شود ، اما حضرت ابوالفضل علیه السلام از همان کودکی، یقین به وجود آفریدگار یکتای جهان داشت و در سراسر زندگی خود با همان ویژگی مستظهر به عنایات الهی بود و از این رهگذر ویژگی های دیگر خود را متبلور می ساخت.
فضایل معتبر یا نامعتبر حضرت اباالفضل علیه السلام!
فضایل معتبر یا نامعتبر حضرت اباالفضل علیه السلام!
فضایل معتبر یا نامعتبر حضرت اباالفضل علیه السلام!
خداوند، عبّاس را رحمت كند! بى هیچ تردیدى، ایثار كرد و آزمایش [نیكویى‏] شد و خود را فداىِ برادرش كرد تا آن كه دستانش قطع شد و خداوند عز و جل به جاى آنها، دو بال برایش قرار داد كه با آنها، همراه فرشتگان در بهشت، پرواز مى‏كند، همان گونه كه براى جعفر بن ابى ط
سر حلقه وفا
سر حلقه وفا
سر حلقه وفا
در حین کشف، بر من روشن و آشکار شد که مظهر رحمت الهی در عالم هستی، وجود مقدس حضرت سید الشهداء علیه السلام ، امام حسین علیه السلام است و باب آن حضرت و پیشکارش، سقای کربلا، سرحلقه وفا، آقا باب الحوائج الی اللّه ، ابوالفضل العباس علیه السلام است».
خوشه چین خرمن حقایق ولایت
خوشه چین خرمن حقایق ولایت
خوشه چین خرمن حقایق ولایت
«من از مرگ در آن هنگام که فریاد برآورد، باک و هراسی ندارم تا آنکه پیکر من در میان دلاورمردان به خاک افتد. جان من نگهبان و فدای جان پاک مصطفی، پیامبر است. منم عباس که با مشک برای سیراب کردن تشنگان می¬آیم و از مرگ در درگیری با دشمن نمی¬ترسم».
«عباس» یعنی «عشق»
«عباس» یعنی «عشق»
«عباس» یعنی «عشق»
حضرت ابوالفضل علیه السلام که برخوردار از استعدادی شگرف و قابلیتی عظیم برای گرفتن معارف الهی بود، نزد استادی درس آموخت که منبع علم الهی، وارث علوم حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و نیز یگانه روزگار در نشر معارف ربانی و تعلیم اخلاق نیکو و احکام اسلام بو
کیست این عطر غزل
کیست این عطر غزل
کیست این عطر غزل
کیست این کز لب دیوار من آویخته زلف تاک¬وش، شیشه به دست، از همه سو ریخته زلف کیست این راز پریشانی من، در موهاش تکیه¬گاه سر شوریده من، بازوهاش
تمام عشق
تمام عشق
تمام عشق
مثل گل خوش آمدی، آقا صفا آورده¬ای خود، گلی؛ گل با خودت دیگر چرا آورده¬ای؟ ماجرای دست¬هایت ماجرایی آشناست باز هم ما را به یاد کربلا آورده¬ای
راه بهشت
راه بهشت
راه بهشت
عاشق اگر شدم اثر چشم های توست اصلا تمام، زیر سر چشم های توست دلهای سنگ را به نگاهی طلا کنی این کیمیاگری هنر چشم های توست
تو آمدی که ...
تو آمدی که ...
تو آمدی که ...
تو آمدی برسی به مقام سرداری که خون سرخ خدا با شما شود یاری تو آمدی که به اذن خدا به دست تو خدا گره بگشاید زکار بسیاری