تبیان، دستیار زندگی
پنجره‌ام به تهی باز شد و من ویران شدم پرده نفس می‌کشید. دیوار قیر اندود! از میان برخیز. پایان تلخ صداهای هوش ربا! فرو ریز....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پرده

آسمان، ابر ،گلزار، طبیعت

پنجره‌ام به تهی باز شد و من ویران شدم

پرده نفس می‌کشید.

دیوار قیر اندود!

از میان برخیز.

پایان تلخ صداهای هوش ربا!

فرو ریز.

لذت خوابم می‌فشارد.

فراموشی می‌بارد.

پرده نفس می‌کشد:

شکوفه ی خوابم می‌پژمرد.

تا دوزخ‌ها بشکافند،

تا سایه‌ها بی پایان شوند،

تا نگاهم رها گردد،

درهم شکن- بی جنبشی‌ات را

و از مرز هستی من بگذر

سیاه سرد بی تپش گنگ!