تبیان، دستیار زندگی
در باغی رها شده بودم . نوری بیرنگ و سبک بر من می‌وزید . آیا من خود بدین باغ آمده بودم و یا باغ اطراف مرا پر کرده بود ؟ هوای باغ از من می‌گذشت و شاخ و ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

باغی در صدا

باغ، طبیعت ، منظره ، درخت ، گل و گیاه، رودخانه

در باغی رها شده بودم .

نوری بیرنگ و سبک بر من می‌وزید .

آیا من خود بدین باغ آمده بودم

و یا باغ اطراف مرا پر کرده بود ؟

هوای باغ از من می‌گذشت

و شاخ و برگش در وجودم می‌لغزید.

آیا این باغ

سایه ی روحی نبود

که لحظه‌ای بر مرداب زندگی خم شده بود؟

ناگهان صدایی باغ را در خود جا داد ،

صدایی که به هیچ شباهت داشت.

گویی عطری خودش را در آیینه تماشا می‌کرد .

همیشه از روزنه‌ای ناپیدا

این صدا در تاریکی زندگی‌ام رها شده بود .

سرچشمه صدا گم بود :

من ناگاه آمده بودم .

خستگی در من نبود :

راهی پیموده نشد .

آیا پیش از این زندگی‌ام فضایی دیگر داشت ؟

ناگهان رنگی دمید :

پیکری روی علفها افتاده بود

انسانی که  شباهت دوری با خود داشت .

باغ در ته چشمانش بود

و جا پای صدا همراه تپش‌هایش.

زندگی‌اش آهسته بود .

وجودش بیخبری شفافم را آشفته بود .

وزشی برخاست .

دریچه‌ای بر خیرگی‌ام گشود :

روشنی تندی به باغ آمد.

باغ می‌پژمرد

و من به درون دریچه رها می‌شدم.