تبیان، دستیار زندگی
شب را نوشیده‌ام . و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم. مرا تنها گذار ای چشم تبدار سرگردان! مرا با رنج بودن تنها گذار. مگذار خواب وجودم را پرپر کنم....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جهنم سرگردان

گل ، قرمز ، گل قرمز

شب را نوشیده‌ام .

و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم.

مرا تنها گذار

ای چشم تبدار سرگردان!

مرا با رنج بودن تنها گذار.

مگذار خواب وجودم را پرپر کنم.

مگذار از بالش تاریک تنهایی سربردارم

و به دامن بی تار و پود رؤیاها بیاویزم.

سپیدی‌های فریب

روی ستون‌های بی سایه رجز می‌خوانند.

طلسم شکسته ی خوابم را بنگر

بیهوده به زنجیر مروارید چشمم آویخته.

او را بگو

تپش جهنمی مست!

او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیده‌ام.

نوشیده‌ام که پیوسته بی آرامم.

جهنم سرگردان!

مرا تنها گذار.