تبیان، دستیار زندگی
آسمان، آبی تر، آب، آبی تر. من در ایوانم، رعنا سر حوض. رخت می‌شوید رعنا. برگ‌ها می‌ریزد. مادرم صبحی می‌گفت: موسم دلگیری است...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ساده رنگ

باغ گل ، گل شقایق ، دشت

آسمان، آبی تر،

آب، آبی تر.

من در ایوانم، رعنا سر حوض.

رخت می‌شوید رعنا.

برگ‌ها می‌ریزد.

مادرم صبحی می‌گفت: موسم دلگیری است.

من به او گفتم: زندگانی سیبی است،

گاز باید زد با پوست.

زن همسایه در پنجره‌اش ، تور می‌بافد، می خواند.

من «ودا» می‌خوانم، گاهی نیز

طرح می‌ریزم سنگی، مرغی، ابری.

آفتابی یكدست.

سارها آمده‌اند.

تازه لادن‌ها پیدا شده‌اند.

من اناری را ، می‌كـُنم دانه، به دل می‌گویم:

خوب بود این مردم، دانه‌های دلشان پیدا بود.

می‌پرد در چشمم آب انار: اشك می‌ریزم.

مادرم می‌خندد.

رعنا هم.