تبیان، دستیار زندگی
در سرای ما زمزمه‌ای ، در كوچه ی ما آوازی نیست. شب، گلدان پنجره ما را ربوده است. پرده ی ما در وحشت نوسان خشكیده است... ‌
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ای همه سیماها

زمستان، یخ ، برف رودخانه

در سرای ما زمزمه‌ای ، در كوچه ی ما آوازی نیست.

شب، گلدان پنجره ما را ربوده است.

پرده ی ما در وحشت نوسان خشكیده است.

اینجا، ای همه لب‌ها! لبخندی ابهام جهان را پهنا می‌دهد.

پرتو فانوس ما، در نیمه راه، میان ما و شب هستی

مرده است.

ستون‌های مهتابی ما را، پیچك اندیشه فرو بلعیده است.

اینجا نقش گلیمی، و آنجا نرده‌ای، ما را از آستانه ی ما

به در برده است.

ای همه هشیاران! بر چه باغی در نگشودیم، كه عطر

فریبی به تالار نهفته ما نریخت؟

ای همه كودكی‌ها! بر چه سبزه‌ای ندویدیم، كه شبنم

اندوهی بر ما نفشاند؟

غبار آلوده ی راهی از فسانه به خورشیدیم.

ای همه خستگان! در كجا شهپر ما، از سبكبالی پروانه

نشان خواهد گرفت؟

ستاره زهره از چاه افق برآمد.

كنار نرده مهتابی ما، كودكی بر پرتگاه وزش‌ها

می‌گرید.

در چه دیاری آیا، اشك ما در مرز دیگر مهتابی خواهد

چكید؟

ای همه سیماها! در خورشیدی دیگر، خورشیدی دیگر.