تبیان، دستیار زندگی
انجیر كهن سر زندگی‌اش را می‌گسترد. زمین باران را صدا می‌زند. گردش ماهی آب را می‌شیارد. باد می‌گذرد چلچله می چرخد. و نگاه من گم می‌شود...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گردش سایه‌ها

منظره، باغ گل ، گل قرمز ، گل لاله ، شقایق

انجیر كهن سر زندگی‌اش را می‌گسترد.

زمین باران را صدا می‌زند.

گردش ماهی آب را می‌شیارد.

باد می‌گذرد چلچله می چرخد. و نگاه من گم می‌شود.

ماهی زنجیره‌ای آب است، و من زنجیری رنج.

نگاهت خاك شدنی، لبخندت پلاسیدنی است.

سایه را برتو فرو افكنده‌ام، تا بت من شوی.

نزدیك تو می‌آیم، بوی بیابان می‌شنوم: به تو می‌رسم،

تنها می‌شوم.

كنار تو تنهاتر شده‌ام.

از تو تا اوج تو، زندگی من گسترده است.

از من تا من، تو گسترده‌ای.

- با تو برخوردم، به راز پرستش پیوستم.

از تو براه افتادم، به جلوه ی رنج رسیدم.

و با این همه ای شفاف!

و با این همه ای شگرف!

مرا راهی از تو بدر نیست.

زمین باران را صدا می‌زند، من ترا.

پیكرت را زنجیری دستانم می‌سازم، تا زمان را زندانی

كنم.

باد می‌دود، و خاكستر تلاشم را می‌برد.

چلچه می‌چرخد. گردش ماهی آب را می‌شیارد. فواره

می‌جهد: لحظه من پر می‌شود.