تبیان، دستیار زندگی
باغ باران خورده می‌نوشید نور. لرزشی در سبزه‌های تر دوید: او به باغ آمد، درونش تابناك، سایه‌اش در زیر و بم‌ها ناپدید. شاخه هم می‌شد به راهش مست بار...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

میوه تاریك

منظره ، درخت

باغ باران خورده می‌نوشید نور.

لرزشی در سبزه‌های تر دوید:

او به باغ آمد، درونش تابناك،

سایه‌اش در زیر و بم‌ها ناپدید.

شاخه هم می‌شد به راهش مست بار،

او فراتر از جهان برگ و بر.

باغ سرشار از تراوش‌های سبز،

او، درونش سبزتر، سرشارتر.

در سر راهش درختی جان گرفت

میوه اش همزاد همرنگ هراس.

پرتویی افتاد در پنهان او:

دیده بود آن را به خوابی ناشناس

در جنون چیدن از خود دور شد.

دست او لرزید، ترسید از درخت.

شور چیدن ترس را از ریشه كند:

دست آمد، میوه را چید از درخت.