تبیان، دستیار زندگی
در هوای دوگانگی، تازگی چهره‌ها پژمرد. بیایید از سایه – روشن برویم. بر لب شبنم بایستیم، در برگ فرود آییم. و اگر جا پایی دیدیم، مسافر كهن را از پی برویم...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سایبان آرامش ما، ماییم

منظره، درخت ، جنگل، پاییز

در هوای دوگانگی، تازگی چهره‌ها پژمرد.

بیایید از سایه – روشن برویم.

بر لب شبنم بایستیم، در برگ فرود آییم.

و اگر جا پایی دیدیم، مسافر كهن را از پی برویم.

برگردیم، و نهراسیم، در ایوان آن روزگاران نوشابه

جادو سركشیم.

شب بوی ترانه ببوییم، چهره ی خود گم كنیم.

از روزن آن سوها بنگریم، در به نوازش خطر بگشاییم.

خود روی دلهره پرپر كنیم.

نیاویزیم، نه به بند گریز، نه به دامان پناه.

نشتابیم نه به سوی روشن نزدیك، نه به سمت مبهم دور.

عطش را بنشانیم، پس به چشمه رویم.

دم صبح، دشمن را بشناسیم ، و به خورشید اشاره كنیم.

ماندیم در برابر هیچ، خم شدیم در برابر هیچ، پس نماز

مادر را نشكنیم.

برخیزیم و دعا كنیم:

لب ما شیار عطر خاموشی باد!

نزدیك ما شب بی درد است، دوری كنیم.

كناری ما ریشه ی بی شوری است، بر كنیم.

و نلرزیم ، پا در لجن نهیم، مرداب را به تپش درآییم.

آتش را بشویم، نی‌زار همهمه را خاكستر كنیم.

قطره را بشویم، دریا را در نوسان آییم.

و این نسیم، بوزیم، و جاودان بوزیم.

و این خزنده، خم شویم، و بینا خم شویم.

و این گودال ، فرود آییم، و بی پروا فرود آییم.

برخود خیمه زنیم، سایبان آرامش ما، ماییم.

ما وزش صخره‌ایم، صخره ی وزنده ایم.

ما شب گامیم، ما گام شبانه ایم.

پروازیم، و چشم به راه پرنده‌ایم.

تراوش آبیم، و در انتظار سبوییم.

در میوه چینی بی گاه، رؤیا را نارس چیدند، و تردید

از رسیدگی پوسید.

بیایید از شوره‌زار خوب و بد برویم.

چون جویبار آیینه ی روان باشیم: به درخت، درخت را پاسخ

دهیم.

و دو كران خود را در هر لحظه بیافرینیم، و هر لحظه

رها سازیم.

برویم، برویم، و بیكرانی را زمزمه كنیم.